(Minghui.org) من تمرین‌کننده 65 ساله فالون دافا هستم. از ماه ژوئن 1996 که این تمرین ‌تزکیه را شروع کرده‌ام، من و خانواده‌ام از مزایای فالون دافا بهره برده‌ایم.

مسائل مربوط به بهداشت و درمان پرهزینه

به‌مدت 10 سال، با داشتن شغلی به‌عنوان جوشکار، به‌طور غیرمستقیم با گازهای سمی در تماس بودم و به‌دلیل حساسیت به دود صنعتی، کارم را ترک کردم. تا 30 سالگی به بیماری‌های زیادی دچار شده بودم، ازجمله سوء هاضمه، میگرن، بیماری‌های قلبی و خارش در بخش‌هایی از پوست بدنم. بنابراین، با یک رژیم غذایی محدود و استفاده از قرص‌هایی که به هضم غذا کمک می‌کرد، زندگی می‌کردم.

بدتر از همۀ بیماری‌هایم خارش عصبی پوست بود، خصوصاً از زمانی‌که دریافتم اگر به روده‌هایم سرایت کند، این بیماری می‌تواند کشنده باشد.

حافظه و توانایی ادراکم نیز دچار مشکل شده بود. با فروش سیگار در یک فروشگاه کوچک که اغلب اوقات باز بود، امرار معاش می‌کردم، اما مشکلی در محاسبه و پرداخت درست پول خرد به مشتریان داشتم. یک بار، حتی بابت صورتحساب به یک مشتری یک صد یوآن به‌صورت پول خرد برگرداندم.

همسرم از زمان استراحت برای ناهار، استفاده می‌کرد تا از فروشگاه مراقبت کند، بنابراین می‌توانستم مدتی استراحت کنم. او همچنین مسئولیت تمام کارهای خانه را بعهده گرفته بود، مانند مراقبت از دختر بیمارمان، خرید مواد غذایی، شستن لباس‌ها و غیره. هر پولی که با کار سخت و با صرفه‌جویی پس‌انداز می‌کردیم، صرف صورتحساب‌های پزشکی‌ام می‌شد.

دافا سلامتی‌ام را بازگرداند

هنگامی‌که وضعیت سلامتی‌ام در بدترین شرایط بود، دوستان همسرم با من درباره کلاس چی‌گونگ صحبت کردند. گرچه مردد بودم، اما وقتی او به موجودات الهی مانند بوداها، دائوها و خدایان اشاره کرد، مصمم شدم که آن را امتحان کنم.

آن کلاس چیزی نبود که انتظارش را داشتم. یک نسخه از جوآن فالون کتاب اصلی این تمرین را به‌دست آوردم و تمام محتوای کتاب را بدون وقفه مطالعه کردم. پرانرژی شدم و به مکان تمرین گروهیِ نزدیک خانه‌ام ملحق شدم.

با کمال تعجب، چند روز پس از اینکه تمرین‌ها را انجام دادم، دریافتم تمام علائم بیماری‌هایم ناپدید شده‌اند. احساس سبکی می‌کردم و می‌توانستم به‌سرعت به طبقه چهارم آپارتمانم بروم. به‌نظر می‌رسید که بدنم به 20 سالگی برگشته است. می‌توانستم هر چیزی را بخورم بدون اینکه علائم بیماری‌های سابق را تجربه کنم.

دخترم نیز جوآن فالون را مطالعه می‌کرد و تمرین‌ها را انجام می‌داد. او دیگر از بیماری‌های سابقش در رنج و عذاب نبود و هردوی ما دیگر از دارو استفاده نمی‌کردیم. فالون دافا زندگی دیگری به من داد و خانواده‌ای شاد و سلامت شدیم.

پیروی از آموزه‌های دافا

به‌عنوان یک تمرین‌کننده، در معاملات کسب و کارم خودم را در استاندارد بالایی نگهداشتم. وقتی یک شرکت توزیع سیگار به‌طور اشتباهی از من نصف قیمت تعدادی از سیگارها را خواست، تمام مبلغ را پرداخت کردم.

قبل از تمرین دافا، به مشتریانم رسید‌های جعلی می‌دادم، بنابراین آنها می‌توانستند پول بیشتری از شرکت‌شان بگیرند. پس از تمرین دافا، دیگر از انجام این‌کار خودداری کردم. گرچه مشتریانم سفارشات خود را لغو کردند و حتی به من توهین نیز می‌کردند، تسلیم نشدم و از تصمیمی که گرفته بودم احساس آسودگی می‌کردم. کسب و کارم هنوز پررونق بود و زندگی آبرومندانه‌ای را برای خانواده‌ام به‌ارمغان آورده بود.

سابقاً اجناس را به قیمت‌های مختلفی به آشنایان و غریبه‌ها می‌فروختم. در حال حاضر، اجناس را به همه به همان قیمتی که به دوستان و خانواده‌ام می‌فروشم حساب می‌کنم. همسایه‌ها و سایر افراد در جامعه می‌دانستند که فردی درست و صادق هستم.

در سال 1999 پس از اینکه حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، کمپین تبلیغاتی‌اش را علیه دافا آغاز کرد، مردمِ اطرافم گفتند: «تمرین‌کنندگان دافا افراد خوب و مهربانی هستند.»

بهره‌مندی اعضای خانواده از مزایای دافا

مادرم که شاهد تغییراتی در من بود، شروع به‌تمرین دافا کرد و دیگر از فشارخون بالا رنج نمی‌برد. وقتی دچار تب ‌شد، در رؤیا کسی را ‌دید که تعدادی لایه‌ را از شکمش بر می‌دارد. به‌محض بیدار شدن، دیگر شکمش ورم نداشت و او دیگر هنگام انجام فعالیت‌های فیزیکی مشکلی نداشت.

مادرم از هفت سالگی مجبور بود از گله گاو و گوسفندان مراقبت کند، بنابراین به مدرسه نرفته و بی‌سواد است. با نگاه کردن به هر حرفی در کتاب و سؤال کردن از کوچکترین خواهرم درباره همان حروف در کتاب، طولی نکشید که توانست کتاب جوآن فالون و سایر کتاب‌های دافا را مطالعه کند.

یکی از برادران کوچکترم، در 50 سالگی‌ با فشارخون بالا پیش من آمد. جوآن فالون را به او قرض دادم. به من گفت که کتاب شگفت‌انگیزی است و فشارخون بالایش به حال عادی بازگشته است. او هر روز کتاب را قبل از ‌خواب مطالعه می‌کند.

یکی از خواهران کوچکم، قبل از اینکه آزار و شکنجه آغاز شود، جوآن فالون را مطالعه می‌کرد. پس از شروع آزار و شکنجه، گرچه، به مطالعه آن ادامه نداد، اما او و همسرش به کارمندان‌شان می‌گفتند که فالون دافا خوب است و به افراد بسیاری کمک کردند تا از ح.ک.چ و سازمان‌های جوانان آن خارج شوند. سرمایه‌گذاری آنها از یک کسب و کار کوچک به کاری به ارزش بیش از 10 میلیون یوآن رسید.

برادرکوچک‌ترم کارکنانش را تشویق به تماشای ویدئوهای دافا می‌کرد. کسب و کارش به‌طور قابل ملاحظه‌ای پیشرفت کرد و ارزش خالص اموالش دهها میلیون است.

خواهرکوچک‌ترم سابقاً افسردگی داشت و یک بار در یک کلینیک روانی بستری شد. به دلیل اینکه با مادرم جوآن فالون را مطالعه می‌کرد و اغلب این عبارت را تکرار می‌کرد: «فالون دافا خوب است،» حالت ذهنی‌اش پایدار شده است و اکنون مسئول حسابداری و امور مالی در کارخانه همسرش است.

اعضای خانواده‌ام همگی از مزایای حمایت از تمرینم در دافا و مطالعه جوآن فالون بهره برده‌اند.