فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

سرانجام «نور راهنمای» زندگی‌ام را پیدا کردم

14 سپتامبر 2017 |   لیائویوآن، یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان لیائونینگ، چین

(Minghui.org) من در خانواده فقیری بزرگ شدم. والدینم به‌دلیل ویژگی‌های شخصیتی متفاوت، اغلب سر مسائل خانوادگی بی‌اهمیت با یکدیگر مشاجره می‌کردند. بنابراین من و خواهرانم در محیط وحشتناک و ناامید‌کننده‌ای زندگی می‌کردیم و مادرم اغلب خشم خود را سر ما خالی می‌کرد.

کودکی فلاکت‌بار با مادری ناراضی و بیمار

احساس می‌کردم در گودال بی‌انتهایی زندگی می‌کنم. هر روز سعی می‌کردم با نهایت دقت و مراقبت بخشی از کارهای خانه را که می‌توانستم انجام دهم، اما بازهم مادرم مرا کتک می‌زد و به من دشنام می‌داد. احساس می‌کردم در تاریکی کامل زندگی می‌کردم؛ مانند قایق کوچکی در دریا که در شب به دنبال نوری راهنما است؛ به دنبال فانوسی که می‌توانست مرا از این بدبختی‌های زندگی نجات دهد.

در خاطرم، مادرم چشمان نافذی داشت و همیشه غمگین به‌نظر می‌رسید. همواره شکایت می‌کرد، مخصوصاً از پدرم و بی‌عدالتی خانواده پدرم با او. از سوی دیگر، از سختی‌ها نمی‌ترسید و مایل بود به سایرین کمک کند.

مادرم با توجه به خستگی مزمن و استرس روحی، دچار فروپاشی ذهنی شد. از بیماری‌های بسیاری مانند سردرد، درد چشم، درد معده، درد کمر و گردن، درد پا و سرطان پیشرفته سینه، رنج می‌برد. اگر چه برای درمان به بیمارستان‌های متعددی می‌رفت و انواع داروها را مصرف می‌کرد، اما آنها کمکی نمی‌کردند و زندگی‌اش پر از درد و رنج بود.

فالون دافا زندگی جدیدی به مادرم بخشید

یکی از روزهای سال 1997، یکی از همسایه‌ها با دیدن درد و رنج هر روزۀ مادرم، به او گفت: «لطفاً فالون دافا را تمرین کن که در درمان بیماری‌ها بسیار مؤثر است. آن می‌تواند به مردم آموزش دهد که مهربان باشند و اخلاقیات مردم را رشد می‌دهد.»

مادرم با شنیدن اینکه این تمرین بسیار خوب است، خیلی علاقه‌مند شد و یادگیری فالون دافا را در یک مکان تمرین در آن نزدیکی آغاز کرد. پس از مدتی مطالعه فالون دافا و انجام تمرینات، بیماری‌هایش از بین رفتند! او اکنون به‌راحتی پیاده‌روی می‌کند، همیشه لبخند بر چهره دارد؛ لبخندی که برای سال‌ها دیده نشده بود، و اخلاقش نیز ملایم شده است.

یک روز مادرم گفت: «تو باید فالون دافا را یادبگیری! فالون دافا قانون بودا است!» قبول نکردم، چراکه در آن زمان برای امتحانات تخصصی آماده می‌شدم و سرم خیلی شلوغ بود. امتناعم از یادگیری فالون دافا به رنجشم از مادرم نیز مربوط می‌شد، با این حال، مادرم از هر فرصتی استفاده می‌کرد تا درباره فالون دافا با من صحبت کند.

با دیدن اینکه مادرم از لحاظ جسمی و ذهنی عمیقاً تغییر کرده، همیشه خوشحال است و مهربانی در چشمانش موج می‌زند، فکر کردم که من نیز فالون دافا را امتحان کنم.

رؤیایم برای یافتن «نور راهنما»

پس از خواندن کتاب جوآن فالون، ناگهان نور را دیدم و دیدگاهم کاملاً تغییر کرد. از ته قلبم گریه می‌کردم: «آن را پیدا کردم، آنچه از دوران کودکی به دنبالش بودم را یافتم؛ فانوسی که برای چند دهه در رؤیاهایم به دنبالش بودم.»

درک کردم که چرا مردم به این دنیا آمده‌اند؛ رنج کشیدن به‌خاطر سختی‌ها بازپرداخت کارمایی است و گناه را از بین می‌برد. همه چیز به روابط تقدیری و سرنوشتی که خداوند مقدر کرده‌، مرتبط است، همه چیز، از جمله هر چیزی در آسمان و زمین، را تعیین می‌کند. در دوره‌ای دیگر، خداوند آن افراد روشن‌بین را به زمین می‌فرستد و از طریق گسترش این فا به مردم آموزش می‌دهد که مهربان باشند. مردم به‌هنگام مواجهه با سختی‌ها و رنج‌ها یاد‌می‌گیرند که چگونه آنها را حل‌وفصل کنند. آنهایی که می‌دانند چگونه بردبار باشند، حقیقتاً افراد عاقلی هستند.

بهبود معجزه‌آسای بیماری‌هایم

از زمان مطالعه دافا، انواع بیماری‌هایم مانند سردرد، تخریب مهره‌های گردنی، درد معده و درد پا از بین رفته‌اند. برای مدتی دوره قاعدگی‌ام شش ماه طول ‌می‌کشید بدون اینکه قطع شود.به همین دلیل رنگ‌پریده و ضعیف شده بودم. با دیدن این وضعیت، شوهرم خیلی نگران بود و مدام مرا ترغیب می‌کرد تا به نزد پزشک بروم، اما من تحت تأثیر قرار نمی‌گرفتم.

در آن دوره، یک بار یک برنامه تلویزیونی مصاحبه‌ای را با چند بیمار در یک بیمارستان پخش کرد که شرایط مشابهی با من داشتند. اگر چه آنها چند ماه در بیمارستان بستری شده بودند، هنوز به‌قدری احساس ضعف می‌کردند که به‌سختی می‌توانستند صحبت کنند.

پس از تماشای این برنامه، شوهرم متوجه شد که حتی برای بیمارستان‌ها مشکل است که وضعیتم را بهبود ببخشند و دیگر مرا به رفتن به بیمارستان ترغیب نکرد. به او گفتم: «فقط به دافا اعتقاد دارم و اگر یک تمرین‌کننده واقعی دافا باشم، مشکلم از بین خواهد رفت.»

پس از مدت کوتاهی، معجزه‌ای اتفاق افتاد و عادت ماهانه‌ام به حالت عادی بازگشت و قوی‌تر شدم! دافا بسیار شگفت‌انگیز است!

آموزش به پسرم برای زدودن کینه‌ها با نیک‌خواهی

از طریق مطالعه دافا، به معنا و فلسفه زندگی پی برده‌ام. از این درک‌ها برای آموزش پسرم استفاده کرده‌ام و شاهد توانایی او برای حل مشکلات با دوستانش بوده‌ام.

وقتی پسرم خیلی کوچک بود، می‌خواست با برادرهای دوقلویی که کمی بزرگ‌تر از او بودند، بازی کند، اما آنها هر بار پسرم را می‌دیدند، او را کتک می‌زدند. این وضعیت برای چند سال، ادامه داشت.

نمی‌دانستم چه رابطه تقدیری‌ای بین آنها وجود دارد؟ وقتی پسرم به سن مدرسه رسید، او و آن برادرهای دوقلو به‌طور تصادفی در یک کلاس افتادند. در مدرسه، این دو برادر همیشه پسرم را اذیت می‌کردند. به پسرم می‌گفتم: «دوست بودن بهتر از این است که با سایرین دشمن باشیم. باید به‌یاد داشته باشیم که وقتی کتک می‌خوریم یا دشنام می‌شنویم، تلافی نکنیم. اگر کسی را بزنی، تقوا از دست خواهی داد. به عبارت دیگر، احتمالاً اینطور است که به‌خاطر رفتار بدت با آنان در زندگی گذشته، به آنها بدهکاری. زمانی که بدهی خود را بپردازی، آنها دیگر تو را نمی‌زنند.»

ده سال گذشت و آن برادران دوقلو دیگر پسرم را اذیت نکردند و بعداً دوستان خوبی برای هم شدند.

دافا می‌تواند تمام رنجش‌های عمیق را حل‌وفصل کند، موجودات ذی‌شعور را از درد و رنج رهایی دهد و به سوی نور رهنمون کند. امیدوارم که تعداد بیشتری از مردم از برکات دافا بهره‌مند شوند و دافا به «نور راهنمای» آنان تبدیل شود.