فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

در محنت‌ها ایمان‌مان را به استاد از دست ندهیم (قسمت اول)

27 سپتامبر 2017 |   تمرین‌کننده فالون دافا در سرزمین اصلی چین

(Minghui.org) اخیراً شنیدم که تمرین‌کننده‌ای به‌دلیل کارمای بیماری فوت کرد. این تمرین‌کننده پیش از سال 1999 هماهنگ‌کننده بود و کارهای زیادی برای دافا انجام داده بود. پس از شروع آزار و شکنجه نیز سه کار را به‌خوبی انجام می‌داد و مطالعه گروهی فا را هماهنگ می‌کرد.

اما در دو سال اخیر دچار محنت عظیمی شد: دامادش خانه را تصرف کرد و شوهر و دخترش نیز او را رها کردند. او از آنها رنجش به دل گرفت. بعداً کارمای بیماری به صورت سرطان ظاهر شد و او فوت کرد.

تمرین‌کنندگانی که این خبر را شنیدند بسیار افسوس خوردند چراکه این تمرین‌کننده در منطقه خودش بسیار شناخته شده بود. درگذشت او باعث گیجی و آشفتگی غیرتمرین‌کنندگان و در نتیجه برایروشنگری حقیقت فضایی منفی ایجاد شد.

من درک خود را از این اتفاق به اشتراک می‌گذارم. ما نباید در میان محنت‌ها ایمانمان به استاد را از دست دهیم و همچنان باید نظم و ترتیب نیروهای کهن را نفی کنیم.

چرا این اتفاق افتاد؟

ما از سایر تمرین‌کنندگان شنیدیم که این تمرین‌کننده به هر کسی که به ملاقاتش می‌رفت می‌گفت که باید از استاد پیروی کند تا به خانه برسد. با این حال به‌طور خصوصی به برخی از تمرین‌کنندگان می‌گفت: «من کارهای زیادی را به‌خوبی انجام داده‌ام. چرا نهایتاً دچار چنین وضعیتی شدم؟»

تمرین‌کننده‌ای گفت که این تمرین‌کننده دو سال قبل زمانی که دچار اولین حمله کوچک کارمای بیماری شد چنین ذهنیتی داشت. تمرین‌کننده شنونده از شنیدن این حرف متحیر شده و به او یادآوری کرده بود که نباید اینطور فکر کند. اما او نتوانست این موضوع را بپذیرد. مشخص نیست که آیا او بعداً باز هم چنین ذهنیتی داشت یا نه.

ما پس از شنیدن این موضوع فهمیدیم که این تمرین‌کننده در میان محنت‌ها به‌تدریج ایمانش را به استاد و دافا از دست داده بود. او نمی‌توانست منشأ این افکار را تشخیص دهد. او این افکار شیطانی را متعلق به خودش می‌دانست به همین دلیل بهانه‌ای به شیطان داد تا او را تحت آزار و شکنجه قرار دهد. فکر می‌کنم استاد احتمالاً ناراحت شده‌اند که با وجود چنین افکاری در او نتوانستند به او کمک کنند.

برخی از تمرین‌کنندگانی که در تزکیه قاطع نبودند، با شنیدن خبر درگذشت این شخص وابستگی‌های بشری‌شان بروز کرد. تمرین‌کننده‌ای که در همان مطالعه گروهی فا بود گفت: «او در تزکیه‌اش خیلی راسخ بود اما عاقبتش اینطور شد. من باید به خودم فکر کنم و به فکر راه چاره‌ای باشم.»

تمرین‌کنندگانی که دلیل این اتفاق را فهمیدند گفتند که نظم و ترتیب نیروهای کهن بسیاری شیطانی بوده است زیرا می‌خواهند مریدان دافا و افراد بسیار دیگری را از بین ببرند.

اما با رفتار آن تمرین‌کنندگان ما می‌دانستیم این اتفاق به چه دلیلی می‌توانست رخ داده باشد. به این دلیل نبود که آن تمرین‌کننده نتوانسته بود رنجش خود را از بین ببرد. بلکه به دلیل وضعیت نادرست سایر تمرین‌کنندگانی بود که به جای پیروی از فا، می‌خواهند از شخص دیگری الگوبرداری کنند.

نیروهای کهن به منظور «آزمون» آن تمرین‌کنندگان اطراف او و آشکار کردن وابستگی‌های بشری‌شان برای اینکه «ارتقاء» یابند، می‌بایست او را از میان برمی‌داشتند. این باید یکی از بهانه‌های آنها برای آزار و شکنجۀ آن تمرین‌کننده می‌شد.

از دست دادن ایمان به استاد

طرز فکر این تمرین‌کننده مرا به یاد سایر تمرین‌کنندگانی انداخت که در محنت‌ها با چنین فکر مشابهی تزکیه را رها کرده بودند: من کارهای زیادی انجام داده‌ام، چرا شرایطم اینطور شد؟ به‌خوبی تزکیه کرده‌ام، چرا تحت آزار و شکنجه قرار گرفته‌ام؟ من که خیلی تلاش کرد‌م پس چرا به شدت آزار و شکنجه شدم؟

در یک محنت، اگر تمرین‌کنندگان انجام کارها را به‌عنوان تزکیه در نظر بگیرند و به درون نگاه نکنند، شیطان منطق آن تمرین‌کننده را از او دور می‌کند تا نتواند ریشه مشکل را پیدا کند.

عده‌ای در توهم به‌تدریج ایمانشان را به استاد از دست می‌دهند. نیروهای کهن آنها را به سمتی هدایت می‌کنند که ظواهر اشتباه را ببینند. اگر تمرین‌کنندگان ندانند یا از نگاه به درون امتناع کنند، در یک مسیری اهریمنی قدم خواهند برداشت. آنها محنت‌ها را تصادفی تلقی می‌کنند و فکر می‌کنند این ناعادلانه است.

با چنین افکاری، برخی فکر خواهند کرد که استاد دیگر مراقب آنها نیست یا ممکن است این سؤال برایشان پیش بیاید که آیا استاد واقعاً به آن خوبی است. حتی برخی ممکن است از ایشان رنجش به دل بگیرند. اگر آنها ایمانشان را به استاد از دست بدهند، غلبه بر سختی‌ها و مشکلات برایشان آسان نخواهد بود.

برخی هستند که می‌گویند باید به استاد و فا باور داشته باشند و نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن را نفی کنند. اما ممکن است در قلبشان فکر دیگری داشته باشند که موجودات کیهانی به راحتی می‌توانند آن را ببینند.

همچنین شنیده‌ام که عده‌ای از تمرین‌کنندگان می‌پرسند چرا آزار و شکنجه هنوز ادامه دارد و چه وقت تمام می‌شود.

برخی حتی ممکن است از دیگران که بر اساس ملزومات عمل نمی‌کنند و تزکیه‌شان ضعیف است رنجش به دل گیرند که این موضوع آنها را «درگیر» می‌کند. برخی ممکن است جرأت نداشته باشند اعتراف کنند اما به‌خاطر محنت‌هایی که در طی این سال‌ها کشیده‌اند سرشار از رنجش هستند.

افراد بسیاری امیدوار هستند که اصلاح فا امسال تمام شود و برخی هم هر سال چنین امیدی دارند. آیا به دلیل داشتن چنین فکری نیست که خیلی رنج کشیده‌اند و دیگر نمی‌خواهند ادامه دهند؟

دنیای بشری مانند یک خم بزرگ رنگرزی است و ما هر روز در آن غوطه‌ور هستیم. اگر به افکارمان توجه نکنیم، در آن غرق و فاسد می‌شویم.

آزار و شکنجه طولانی مدت اراده‌مان را برای کوشا بودن ضعیف می‌کند و عهدمان به نجات موجودات ذی‌شعور را فراموش خواهیم کرد. به‌طور ناخودآگاه به دنبال شهرت و منفعت در دنیای بشری می‌رویم و به آنها اهمیت بیشتری می‌دهیم تا به عمل تزکیه.

ما به منافع خودمان وابسته هستیم و به درد موجودات ذی‌شعور توجه نمی‌کنیم. در ذهنمان با استاد شرط می‌گذاریم. وقتی از استاد گله و شکایت می‌کنیم، موجودات الهی در آسمان‌ها با خشم به ما نگاه خواهند کرد. چطور چنین افکاری می‌تواند جایی در کیهان داشته باشد؟

اگر این افکار شیطانی را افکار خودمان در نظر بگیریم و حاضر نباشیم آنها را از بین ببریم، استاد چطور می‌توانند کمکمان کنند؟ اگر دائم بگوییم که نظم و ترتیب نیروهای کهن را نفی می‌کنیم، آیا در حال فریب خودمان نیستیم؟

افراد بسیاری درباره «قدردانی» صحبت کرده‌اند، اما تعداد زیادی از ما یأس و ناامیدی و محنت‌هایمان را پیش از شروع تزکیه فراموش کردیم. در طول بازپیدایی‌هایمان کارما انباشته کردیم. تعداد بسیاری از ما اگر دافا را تمرین نمی‌کردیم به‌خاطر کارمای بیماری تاکنون این دنیا را ترک کرده بودیم. استاد ما را از این وضعیت نجات داده و دافا را به ما آموختند.

اگر به‌خاطر محافظت استاد نبود، در حال اعتبار بخشی به فا جانمان را از دست می‌دادیم. تمام کارهایی که برای خودمان انجام داده‌ایم، به این دلیل است که در عهد و پیمانمان نوشته شده است. در آن عهد همچنین مشخص شده است که اگر به وظیفه‌مان عمل نکنیم نابود خواهیم شد. آن مقدار کمی که برای خودمان انجام می‌دهیم،‌ به چه حساب می‌آید؟

برخی پس از انجام کارها گله و شکایت می‌کنند و عده‌ای هم مغرور می‌شوند. اگر یاری و نجات استاد نبود، به‌خاطر انباشتگی کارماهایمان در هر زندگی، نابود می‌شدیم.

اگر تمرین‌کنندگان این افکار شیطانی را به‌مثابه افکار خودشان در نظر بگیرند، نیروهای کهن از شکاف‌هایمان استفاده خواهند کرد. آنها احساس می‌کنند که تمرین‌کنندگان، تزکیه‌کننده نیستند. در چنین موقعیتی استاد و موجودات الهی نمی‌توانند کمکمان کنند.

عده‌ای از تمرین‌کنندگان فکر می‌کنند به‌رغم تلاش فراوانشان هنوز تحت آزار و شکنجه هستند. دلایل ممکن است پیچیده باشد. اما اگر تمرین‌کنندگان فکر کنند که کارها را به‌خوبی انجام می‌دهند، ممکن است شیطان با چنین فکری تمرین‌کنندگان را فریب دهد.

معمولاً این افراد حاضر نیستند به درون نگاه کنند. در عوض به این نگاه می‌کنند که در مقایسه با سایر تمرین‌کنندگان چقدر بهتر عمل می‌کنند و قوی‌تر هستند. آنها فکر می‌کنند که باید منتظر کمال باشند. اگر محنتی پیش آید آنها سردرگم می‌شوند.

وقتی تمرین‌کنندگان فکر می‌کنند که دچار اشتباهی نشده‌اند و نیازی نیست به درون نگاه کنند، در واقع همین مداخله‌ای شیطانی است. اگر تمرین‌کنندگان از خودراضی شوند، تزکیه‌شان راکد می‌شود. زمانی که مغرور شوند، رو به نابودی خواهند رفت. 

(ادامه دارد)