(Minghui.org) غروب یک روز هنگامی که درحال بررسی وب‌سایت مینگهویی بودم تیتر یک مقاله باعث ناراحتی‌ام شد. احساس کردم که آن مطلب درحال اشاره‌ به من بود. خواندن مقاله مذکور مرا به یاد برخی از تجربیاتم انداخت مبنی‌بر اینکه زمانی‌که در یک پروژه دافا کار می‌کردیم تمرین‌کنندگان از من انتقاد کردند. با خواندن آن مقاله، عصبانی و آزرده‌خاطر شدم، شاید احساس تنفر هم در من ایجاد شد. حتی شک کردم که شاید نویسنده آن مطلب یک تمرین‌کننده محلی باشد.

نمی‌دانستم که با این افکار منفی باید چه‌کار کنم، افکاری که مرا به سمتی سوق می‌داد که ادامه پروژه را متوقف کنم. لحظه‌ای آرام شدم و سعی کردم از احساسات منفی‌ام پیروی نکنم. آگاه شدم و درک کردم که این حالتِ درستی از تزکیه برای یک تمرین‌کننده فالون‌دافا نیست. این‌طور به‌نظر می‌رسید که فقدان افکار درست و قضاوت روشن و آشکار باعث شروع فشار روانی و افراط‌‌طلبی است. به خودم یادآوری کردم که نیروهای کهن با فرسودن اراده تمرین‌کنندگان دافا می‌توانند آنها را آزار و اذیت کنند.

استاد بیان کردند:

«فشارهای خارجی که  مریدان دافا با آن مواجه می‌شوند، آزمون‌ها و فرصت‌هایی هستند که به‌طور کوشاتری پیشرفت کنند، درحالی که اختلافات و فشارهای داخلیِ میان مریدان دافا نیز آزمون‌ها و فرصت‌هایی هستند که به‌طور کوشاتری پیشرفت کنند.» (پیام تبریک به کنفرانس فای اروپا)

خودآگاه اصلی‌م به ایفای نقش خود پرداخت و افکار درستم پدیدار شد. به‌تدریج خودم را از افکار منفی جدا کردم و توانستم درک کنم که آن حس تنفر خود حقیقی‌ام نبود.

از خودم پرسیدم، «چرا نظرات منفی مردم نسبت به تو تا این حد آشفته‌ات می‌کند؟ آیا تو یک تزکیه‌کننده نیستی؟ آیا هدف یک تزکیه‌کننده از بین بردن وابستگی‌ها و کاستی‌هایش نیست؟ آیا آن فرصتی خوب برای رشد و بهبود و نقطه شروعی جدید نیست؟ چرا وقتی با انتقاد و سرزنش مواجه می‌شوید نمی‌توانید آن را به‌طور مثبتی در نظر بگیرید؟» بعد از پرسیدن این سؤالات از خودم، ذهنم آرام شد و احساس آرامش کردم. افکارم به‌حوزه‌ای گسترده و دور از ماده وارد شدند. گرچه هنوز نمی‌توانستم آن ماده را به‌طور واضح ببینم.

تصمیم گرفتم با فرستادن افکار درست مشکلاتم را از بین ببرم. رفتارهای سابقم را به خاطر می‌آوردم که چطور وابستگی‌هایم را منعکس می‌کردند، ازقبیل خودنمایی، تملق‌گویی، شور و اشتیاق بیش از حد، حسادت، ترس، خودبرتربینی، اعتبار بخشی به خود، دیگران را به دیده تحقیر نگریستن، شکایت کردن، شهوت، شهرت‌طلبی، وابستگی به علایق شخصی، احساسات، راحت‌طلبی، حرص، درگیری‌های ذهنی و کارما.

بعد از تشخیص مشکلم، دیگر به‌هیچ‌وجه سرزنش‌ها و انتقادهای مکرر دیگران آزارم نمی‌داد. متوجه شدم که استاد از این تضاد استفاده کردند تا بتوانم به‌وسیله آن خودم را رشد داده و پالایش کنم. از ته قلبم نسبت به خودم احساس اطمینان کردم. احساس تحریک‌‌پذیری و آشفتگی به‌طور کامل ناپدید شدند. برای مدت طولانی، احساس می‌کردم در چیزی پوشانده شده‌ و ظرفیتم به‌طور پیوسته در حال افزایش است.

با مطالعه فا، استاد اصول بیشتری را برایم آشکار کردند و مرا به قلمرو جدیدی از تزکیه هدایت کردند. با خواندن دوباره آن مقاله، دیگر احساس ناراحتی نداشتم. انرژی نیک‌خواه نویسنده را درک کردم. اکنون می‌توانم تمام مشکلات اشاره شده در متن را که مهربانانه به مشکلات من اشاره می‌کرد را بپذیرم. آنچه را که استاد در این عبارت شرح دادند را درک کردم: «ظاهر از ذهن نشأت می‌گیرد» (آموزش فای ارائه‌شده در جلسه اپک تایمز)

از این تجربه یاد گرفتم که روند طی شده در تزکیه‌مان ما را ملزم می‌کند تا مخصوصاً به درون نگاه کنیم، با افکار درست کوشا باقی بمانیم، نظم وترتیب‌های نیروهای کهن را درهم شکنیم و موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم. در این روند محدودیت‌های ایجاد شده توسط تصورات بشری و همچنین درک‌های به‌دست آمده از فا را متوجه شدم.

متشکرم، استاد! متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان!