(Minghui.org) من درباره مقاله «شیوه‌ای که زندگی زناشویی‌ام را اداره کردم (همراه با یادداشت ویراستار)» افکار و نظراتی دارم و مایلم آنها را با همگان در میان بگذارم. ابتدا اجازه دهید با موضوع متفاوتی شروع کنم. درخصوص بانوانی در جهان که ازدواج دردناکی دارند: برخی از آن وضعیت‌ها به‌‌خاطر دلایل تقدیری هستند یا به‌دلیل نداشتن تجربه در برخورد با چنین موقعیت‌هایی. در واقع زنانی هستند که فریب خوردند و در وضعیت بدی قرار گرفتند. امروزه در این جهان مملو از هوس، اگر تمرین‌کننده‌ای نتواند مسائل را به‌خوبی اداره کند، ممکن است به‌وضوح با مشکلاتی مواجه شود.

در مشاهداتم، هم‌تمرین‌کنندگانی که در چنین موقعیتی هستند، در معرض درد و رنجی غیر‌ضروری و وضعیتی دشوار قرار دارند. در اینجا مایلم افکارم را درباره چنین وضعیت‌هایی با شما در میان بگذارم.

با فرض اینکه یک زن بودم، در مواجهه با چنین شرایطی، از چه جنبه‌هایی باید بیندیشم که آیا پیشنهادهای طرف مقابل را قبول یا رد کنم؟ به نظر من، در این دوره زمانی خاص (دوره قبل از پایان اصلاح فا)، بهتر از همه این است که افرادی با کیفیت مادرزادی بهتر به تزکیه در دافا بیایند. اگر شخصی بخواهد تزکیه را شروع کند، نباید هیچ شرط و شروطی بگذارد. وقتی شخص می‌گوید که فقط پس از درمان بیماری‌اش تزکیه خواهد کرد یا بعد از اینکه این امکان را برایش فراهم کردم که تصویر موجودات الهی را ببیند و ایمان بیاورد یا پس از اینکه با ازدواج با او موافقت کردم و غیره؛ همه این افراد با در طلب چیزی بودن می‌آیند و فکرشان درباره تزکیه خالص نیست. به‌طور جدی‌تر، این توهین به دافا است. برآورده ساختن این امیال، تسلیم شدن در برابر افکار نادرست افرادی است که احتمال دارد تمرین‌کننده شوند.

بنابراین زمانی که جنس مخالف پیشنهاد می‌دهد: «اگر مرا بپذیری، تزکیه خواهم کرد»، باید درباره چنین فکری به‌طور روشن برایش توضیح داد و نباید به‌طور بی‌پایان به او امتیاز داد.تزکیه باید بدون قید‌وشرط باشد، اما تمرین‌کنندگان نیت خوبی دارند و برخی ممکن است درحال‌حاضر با بعضی از افراد فوق‌الذکر ازدواج کرده باشند. در چنین شرایطی، این تمرین‌کننده فقط می‌تواند با کلمات درست با طرف مقابلش صحبت کند و توصیه‌هایی به او ارائه دهد و در عین حال از استاد کمک بخواهد تا این مشکلات ایجادشده از طریق قضاوتِ ضعیف تمرین‌کنندگان را کاهش دهند. امیدوارم همه بتوانند این نکته را درک کنند و دیگر مرتکب اشتباهات مشابهی نشوند.

وقتی یک هم‌تمرین‌کننده به‌دلایل اشتباه با یک غیرتمرین‌کننده ازدواج می‌کند، نه تنها مشکلات در تزکیه آن تمرین‌کننده افزایش می‌یابد، بلکه سختی‌های استاد برای نجات مردم نیز تشدید می‌شود. بنابراین امیدوارم هم‌تمرین‌کنندگان، دیگر این گونه عمل نکنند. شخص ازطریق مطالعه فا با ذهنی آرام و پیشرفت در تزکیه، قادر خواهد بود به‌تدریج به این موضوع به‌طور روشن‌تر نگاه کند. ازدواج برای یک عمر است. شخص نباید تحت فشار یا به‌خاطر آنچه سایرین ممکن است بگویند، با شتاب با آن برخورد کند. باید به‌طور جدی درباره این مسئله فکر کند که چرا ازدواج می‌کند.

علاوه بر آن، این فرد باید درباره اصول فا روشن باشد. نباید نظر سایر تمرین‌کنندگان را کورکورانه دنبال کند، در حالی که یک لحظه چیزی را به این طریق و لحظه‌ای دیگر آن را به آن طریق دنبال می‌کند. این مسئله در بین هم‌تمرین‌کنندگان ما بسیار رایج است و باید به آن توجه داشته باشیم. به‌عنوان نمونه، تمرین‌کننده اشاره‌شده در مقاله فوق‌الذکر، نسبتاً مغرور بود و گفتارش را نیز تزکیه نمی‌کرد. هرچه بیشتر این مقاله را می‌خوانم، بیشتر برایش احساس تأسف می‌‌کنم. برای مثال:

(1) «درباره این موضوع به تمرین‌کننده‌ الف که قابل‌اعتمادم بود، گفتم. در کمال تعجب، به‌نظر می‌رسید که عصبانی شده و از من انتقاد کرد که اگر در عمق وجودم چنین افکاری نداشتم، چنین چیزی اتفاق نمی‌افتاد، اما این را می‌دانستم که برخی نیز به او پیشنهاد ازدواج داده‌اند: افرادی شامل یک مأمور عالی‌رتبه ارتش و رئیس اداره آموزش و پرورش و غیره.» این نشان می‌داد که تمرین‌کننده الف بدون منطق سایرین را به‌شدت قضاوت می‌کرد، درحالی که خودش را مطابق با همان استانداردها نگه‌نمی‌داشت. از این نکته درباره خودم نیز چیزی آموختم. گاهی وقتی کاستی‌های یک هم‌تمرین‌کننده را می‌بینم، به‌راحتی عصبانی می‌شوم. باید به این نکته نیز توجه داشته باشم.

(2) «بعد از چند روز، تمرین‌کننده الف گفت که می‌توانم با آن شخص قرار بگذارم و او را راهنمایی کنم تا تزکیه را شروع کند. در آن لحظه تا حدودی احساس ناراحتی می‌کردم و نمی‌دانستم آیا درست است یا خیر. اما تمرین‌کننده الف را خیلی خیلی تحسین می‌کردم و او یکی از هماهنگ‌کنندگان در شهرمان بود.» قرار گذاشتن با او، همانطور که تمرین‌کننده الف پیشنهاد داده بود، به معنای این بود که «در پی ازدواج» با او باشد، پس یک تمرین‌کننده چگونه باید این وضعیت را اداره کند؟ فرد موردنظر می‌توانست از تمرین‌کننده الف سؤال کند که اگر او با این وضعیت مواجه می‌شد، چگونه آن را اداره می‌کرد؟ شاید در این صورت تمرین‌کننده الف درباره این مسئله بی‌طرفانه و درست فکر می‌کرد.

(3) «چند روز بعد او گفت: اگر پیشنهادم را بپذیری، وارد می‌شوم (به معنی اینکه تزکیه را شروع می‌کنم). به او گفتم که می‌تواند تزکیه را شروع کند، اما هنوز موافق نیستم با او قرار بگذارم. او رفت. بعداً تمرین‌کننده ب از این جریان مطلع شد و گفت من شخصی که ممکن بود شروع به تزکیه کند را از خود راندم و اگر او با فردی معمولی قرار بگذارد، احتمالاً شانس تزکیه کردن را ازدست می‌دهد و اینکه او می‌خواست همراه من تزکیه کند و چگونه می‌توانم با این کار سطحم را پایین بیاورم؟» آنچه «تمرین‌کننده ب» گفت، احتمالاً منطقی به‌نظر می‌رسید، اما بر مبنای فا نبود.

تزکیه در دافا موضوعی جدی و مقدس است و نمی‌تواند همین‌طوری با ذهنیت افراد عادی با آن برخورد کرد. اینکه شخص بتواند تزکیه در دافا را شروع کند، به رابطه تقدیری‌اش با دافا از زمان‌های باستان بستگی دارد تا اینکه به قول شخصی مبنی بر ازدواج کردن با او ربط داشته باشد. شخص ممکن است در بسیاری از زندگی‌های قبلی‌اش روابطی از قدردانی یا شکایت را با زندگی‌های دیگر رشد داده باشد و همه این روابط می‌توانند منجر به ازدواج در این زندگی شوند. اگر ده‌ها تن از چنین افرادی، با بهانه شروع تزکیه در دافا، به نزد هم‌تمرین‌کننده ما بیایند و تقاضای ازدواج کنند، آیا باید پیشنهاد همه را قبول کند؟ اگر چنین وضعیتی برای تمرین‌کننده ب اتفاق می‌افتاد، آیا تمرین‌کننده ب می‌توانست با وعده برای ازدواج آنها را هدایت کند تا تزکیه در دافا را شروع کنند؟!

علاوه بر این، آن تمرین‌کننده باید زمان بیشتری را صرف مطالعه فا با ذهنی آرام کند و این مسئله را واقعاً براساس فا بررسی کند به‌جای اینکه منفعلانه حرف‌های سایرین را بپذیرد. به‌عنوان نمونه: «سپس نمی‌دانستم باید چه کار کنم. در آن لحظه صدای هق‌هق گریه‌اش را از راهرو شنیدم. (او در آن زمان در مرکز سالمندان نبود.) فکر کردم احتمالاً روح اصلی‌اش است که گریه می‌کند، بنابراین موافقت کردم با او قرار بگذارم.» آن تمرین‌کننده آن را «خودآگاه اصلی‌اش» در نظر گرفت، اما با این نظر موافق نیستم؛ شاید شیاطین بودند که برایش دردسر درست و سعی می‌کردند با ذهنش مداخله کنند. این درست است که وقتی خودآگاه اصلی فرد قوی باشد، ارواح شیطانی نمی‌توانند به‌راحتی به او حمله کنند. اغلب اینطور است که وقتی فرد با ذهنی که مورد مداخله قرار گرفته، نمی‌داند چه کار کند، در برابر چنین حملاتی آسیب‌پذیرتر است. مشابه چیزی که استاد بیان کردند:

«شاید اعضایی از خانواده را که درگذشته‌اند ببینید که برای شما تداخل ایجاد می‌کنند. این‌ شخص‌ گریه‌ می‌کند و از شما تقاضا می‌کند که‌ این‌ یا آن‌ کار را انجام‌ دهید. همه‌ نوع‌ مسئله‌ای‌ ممکن‌ است‌ اتفاق‌ بیفتد.» («سخنرانی ششم» در جوآن فالون)

بنابراین فکر می‌کنم احتمالاً دلایل دیگری برای صدای گریه وجود دارد و آن تمرین‌کننده نباید آن را سبک بگیرد.

(4) «در آن لحظه تمرین‌کننده ج نظرش را درباره این موضوع مطرح کرد: "تمرین‌کنندگان دافا نیز همگی خانواده‌ خود را دارند. این طور نیست که وقتی شخصی شروع به تمرین می‌کند، دیگر خانواده‌ای ندارد. تا زمانی که شخص بتواند وابستگی‌هایش را در ذهنش رها کند، قادر خواهد بود هر آزمونی را پشت سر بگذارد."ما سپس در عرض مدت کوتاهی ازدواج‌مان را ثبت کردیم.»

درخصوص اظهارات فوق هیچ چیز اشتباهی وجود ندارد، اما «تمرین‌کنندگان دافا خانواده‌های خود را دارند» به این معنی نیست که یک تمرین‌کننده باید ازدواج کند یا به این معنی نیست که آن هم‌تمرین‌کننده باید خودسرانه ازدواج کند. تمرین‌کننده ج به چه علت می‌تواند تضمین کند که تمرین‌کننده مذکور «هر آزمونی را خواهد گذراند»؟ چرا تمرین‌کننده ج درباره پیچیدگی این موضوع فکر نکرد؟ آنچه تمرین‌کننده ج انجام داد، می‌تواند استفاده از دافا به‌عنوان بهانه‌ای برای رفتار مانند یک دلال ازدواج درنظر گرفته شود تا رفتار مانند یک هم‌تمرین‌کننده. این چیز بی‌اهمیتی نیست. امروز صادقانه نظراتم را مطرح می‌کنم، نه فقط به‌خاطر تمرین‌کننده ج، بلکه همچنین برای یادآوری به هم‌تمرین‌کنندگانی که فا را با ذهنی آرام مطالعه نکرده‌اند و آنهایی که هنوز گفتار خود را تزکیه نمی‌کنند.

(5) هنگام مواجهه با پیشنهاد یک مرد برای ازدواج، آن زن مجبور نیست فوراً تصمیمش را اعلام کند. می‌تواند ابتدا بگوید که به زمان نیاز دارد تا درباره آن فکر کند. اگر نخواهد پیشنهادش را بپذیرد، اما می‌خواهد همچنان این فرصت برای راهنمایی او به شروع تزکیه را ازدست ندهد، می‌تواند بعداً مودبانه درخواستش را رد کند.

هم‌زمان، هنگام صحبت با او، باید جدی و با احترام رفتار کند؛ سبب شود سایرین به او احترام بگذارند، نه اینکه از نظر احساسی به او نزدیک شود. این به وضعیت تزکیه شخص ارتباط دارد و او باید با خودش سختگیر باشد. هنگامی که ذهنش آرام و درست است، میدان بُعدی پاکش افکار بی‌منطقش را سرکوب می‌کنند. علاوه بر این، او باید به‌یاد داشته باشید که افکار درست بفرستد تا شهوت را در ذهنش ازبین ببرد. وضعیت‌هایی که طی تزکیه با آنها روبرو می‌شویم، بدون دلیل نیستند. اگر ربطی به تزکیه‌مان نداشتند، برای ما اتفاق نمی‌افتادند. آنها احتمالاً برای کمک به تزکیه ما اتفاق می‌افتند. همچنین ممکن است برای مداخله نیز پیش بیایند. اما او در طول صحبت برای رد مؤدبانه پیشنهاد طرف مقابل، نیازی نیست به دافا اشاره کند. می‌تواند فقط از دیدگاه فردی عادی صحبت کند. به عبارت دیگر ما نباید اصولی که تمرین‌کنندگان دافا درک کرده‌اند را به غیرتمرین‌کنندگان تحمیل کنیم. این ممکن است آنها را دربارۀ تزکیه دافا دچار سوءتفاهم کند.

همچنین، هنگام رد کردن پیشنهاد سایرین، شخص باید احساسات سایرین را درنظر بگیرد. اگر خانمی که پیشنهاد را رد می‌کند، قاطع نباشد، طرف مقابل ممکن است احساس طردشدگی داشته باشد و ممکن است دوباره پیشنهادش را تکرار کند. اینکه او این رد کردن را چگونه درنظر می‌گیرد، به شخصیتش مربوط است، اما به این نیز ربط دارد که آیا آن خانم درعین رفتار محترمانه و مؤدبانه قاطعیت کافی را از خود نشان می‌دهد یا خیر.