(Minghui.org) هنگامی که تزکیه‎کنندگان با مشکلی روبه‎رو می‎شوند، معمولاً بدان معنی است که باید با نگاه به درون مشکلشان را شناسایی کنند.

متوجه شدم که شوهرم با فردی رابطه داشته و همچنین به مواد مخدر معتاد بود. سعی کردم طلاق بگیرم. کمی پس از آن متوجه شدم که باردار هستم.

کمی پس از تولد پسرمان به کارگری ادامه دادم. اعتیاد شوهرم بدتر شد. هر زمان که مواد مخدرش را پیدا می‎کردم، آنها را دور می‎ریختم و زمانی که شوهرم آنها را پیدا نمی‎کرد، مرا تحت ضرب و شتم قرار می‎داد. او کتاب‎های دافایم را پاره کرد. می‎دانستم که به‌خوبی عمل نکرده‎ام و او را به ارتکاب گناه واداشته‎ام.

پدرشوهرم واقعاً از دست پسرش ناراحت بود و وقتی او را سرزنش می‎کرد، سرانجام به بحث و دعوا بین آن دو ختم می‎شد. پدرش نیز ناامید شد. «هر کاری می‎خواهد انجام دهد برایم مهم نیست، حتی اگر بیش از حد موادمخدر مصرف کند. تاوانش را خواهد داد.»

مادرش نیز درمانده شده بود و نمی‎دانست چه کاری باید انجام دهد. برای پرداخت بدهی‎های شوهرم، خیلی سخت کار کردم، اما هنوز کافی نبود. خسته و از دست شوهرم عصبانی بودم. احساس خیلی بدی داشتم و مدام گریه می‎کردم.

سایر تمرین‎کنندگان وضعیتم را دیدند و از من خواستند که به جلسات مطالعه گروه فا بپیوندم. با دقت فا را مطالعه می‎کردم. هرچه بیشتر مطالعه کردم بیشتر متوجه شدم که رابطۀ من با شوهرم از پیش تعیین شده است. به تدریج آموختم که خشمم را رها کنم.

هر زمان که در حل مشکلات ناتوان بودم، فای استاد را حفظ می‎کردم.

«بردباری کليد رشد شين‌شينگ شخص است. تحمل کردن همراه با خشم، شکايت يا اندوه، بردباری يک فرد عادی است که به موضوعات مربوط به خودش وابسته است. تحمل کردن، به‌طوری که کاملاً بدون خشم و شکايت باشد، بردباری يک تزکيه‌کننده است.» («بردباری (رِن) چيست؟» از نکات اصلی برای پيشرفت بيش‌تر۱)
«وقتی تحمل کردن آن سخت است، می‎توانی آن را تحمل کنی. وقتی انجام آن سخت است، می‎توانی آن را انجام دهی.» (جوان فالون)

زمانی که تمرین‎کننده‎ای دستگیر شد، تصمیم گرفتم به اداره پلیس بروم تا حقیقت آزار و شکنجه را برای پلیس روشن کنم. وقتی وارد شدم، احساس ناراحتی و رنجشی که نسبت به شوهرم داشتم، از بین رفت.

برای شوهرم خیلی متأسف شدم. نمی‎توانست مواد مخدر را ترک کند و وقتی در دوران ترک بود خیلی زجر کشید.

«اگر بخواهید تزکیه کنید، احساسات بشری را باید کنار بگذارید.» (جوآن فالون)

متوجه شدم که وقتی برای نجات هم‎تمرین‎کننده‎ام رفتم، نیک‎خواهی‎ که در وجودم بود، به سطح آمد. باید احساساتی که نسبت به شوهرم داشتم را کنار می‎گذاشتم تا بتوانم نسبت به او نیک‎خواه باشم.

یک روز شوهرم به من گفت: «متأسفم که در طول این سال‎ها باعث ناامیدی در تو شدم. مواد مخدر را ترک می‎کنم و برای حمایت از خانواده‎ام شغلی پیدا خواهم کرد.»

بر این باورم که این اتفاق افتاد زیرا من تغییر کرده بودم و توانستم به فکرش باشم و با خوبی با او رفتار کنم. در نهایت مواد مخدر را ترک کرد و تغییر یافت. هم‎اکنون شوهرم از بودن با پسرش لذت می‎برد.

نگرش شوهرم نسبت به دافا نیز تغییر کرده است. هنگام تهیۀ مطالب روشنگری حقیقت به من کمک می‎کند، و زمانی که برای نصب بنرها بیرون می‎روم، مرا به مقصد می‎رساند. وضعیت سلامتی‎اش بهبود یافته و تقریباً بیشتر بدهی‎اش را پرداخت کرده‎ایم.

پدرشوهر و مادرشوهرم شاهد تغییرات پسرشان بودند و بسیار تحت‎تأثیر قرار گرفتند. آنها از اینکه پسرشان را در آن دوره رها نکردم، بسیار سپاسگزار هستند.

به آنها گفتم: «این به‎خاطر این است که فالون دافا را تمرین می‎کنم. در غیر‌ این‌صورت، نمی‌توانستم آن را به این خوبی تحمل کنم. باید از استاد و دافا تشکر کنیم.»

استاد سپاسگزارم!