(Minghui.org) امسال در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی شرکت کردم و با مشاهده تمرین‌کنندگان چینی توانستم نقاط ضعفم را ببینم.

استاد بیان کردند:

«ما می‎گوییم که یک پیامد خوب یا بد از یک فکر آنی می‎آید. تفاوت در یک فکر، به نتایج مختلفی منجر می‎شود.» (جوآن فالون)

در جلسه اولی که با تمرین‌کنندگان چینی دیدار داشتم، فکری به ذهنم خطور کرد: به‌دلیل وابستگی ترس، در دافا ثابت‌قدم نیستم. متزلزل شده بودم و به خودم به‌عنوان یک مرید دافا اعتقاد نداشتم، تردید داشتم که آیا یک فرد عادی هستم یا یک تمرین‌کننده. اعتماد به نفس نداشتم، و از آن به‌عنوان بهانه‌ای برای کوشا نبودن درانجام سه کار استفاده می‌کردم.

در روز سخنرانی وقتی استاد را دیدم که در حال آمدن روی سکو بودند. احساس کردم که خیلی دلتنگ ایشان هستم و به گریه افتادم. آخرین باری که استاد را دیدم سال گذشته در کنفرانس تبادل تجربه نیویورک بود. بسیاری از درک‌هایم درباره آن سخنرانی در سطح بشری بود و در طول جلسه پرسش و پاسخ نزدیک بود که خوابم ببرد. اما زمانی که این سؤال مطرح شد، هوشیار و آگاه شدم:

مرید: من یک تمرین‌کننده اروپایی هستم. متوجه شدم که هر روز تحت کنترل یک وابستگی قرار می‌گیرم و به‌طور مداوم به تلفن همراه و کامپیوترم نگاه می‌کنم و زمان زیادی را تلف کرده‌ام. سعی کردم خودم را از این وضعیت رها کنم، اما موفق نبودم. می‌خواهم از استاد نیک‌خواه سؤال کنم که چگونه می‌توانم اراده‌ام را قوی و آن را رها کنم.
استاد: یک تلفن همراه بخرید که نتواند به اینترنت دسترسی داشته باشد. (همه مریدان با صدای بلند می‌خندند، تشویق می‌کنند)(استاد لبخند می‌زنند)اگر می‌خواهید بر آن غلبه کنید، مطمئناً راهی وجود دارد. آیا می‌دانید که بسیاری از مریدان جوان در کوهستان، برای جلوگیری از مداخله، فقط یک تلفن دارند و آنلاین نیستند؟

سایر نقاط ضعفم بلافاصله برایم آشکار شد. از آن لحظه به بعد، در طول سخنرانی استاد خیلی آگاه بودم.

امکان دیدن استاد به‌طور شخصی، افتخاری است که من ارزش آن را نمی‌دانستم، به‌دلیل وابستگی‌هایی که رها نکرده بودم، و در نتیجۀ وابستگی‌ام به اینترنت، به خودم باور نداشتم و ارزشی برای خودم قائل نبودم. نه تنها در تزکیه، بلکه در فعالیت‌های اینترنتی نیز سست شده بودم! به‌نظر می‌رسد مانند یک شوخی است، اما آن بسیار واقعی بود.

در نهایت، در روز مراسم شمع‌افروزی، گرچه تمرین‌کنندگان زیادی بودند، من و شوهرم درست در مقابل خود، یک تمرین‌کننده برزیلی دیگری را دیدیم که خانم مسنی بود. ازآنجاکه نمی‌توانست انگلیسی صحبت کند اغلب از اینکه تنها باشد می‌ترسید. اما این بار خیلی شجاع بود. او یک تاکسی گرفته و بدون هیچ کمکی خودش به تنهایی به مراسم شمع‌افروزی آمده بود. وقتی او را دیدیم، بسیار خوشحال شدم و احساس اطمینان خاطر کردم. در ادامه در این مقاله بیشتر درباره این تمرین‌کننده صحبت خواهم کرد.

در روزی که می‌‌خواستیم به برزیل برگردیم، من و شوهرم اول رفتیم که تمرینات را انجام دهیم. بلافاصله بعد از شروع تمرین اول، درد قاعدگی غیرقابل تحملی را در ناحیه شکمم احساس کردم، که بدترین درد زندگی‌ام بود. تصمیم گرفتم تمرین اول را تمام کنم.

سپس باعجله به سمت یک نانوایی رفتیم. در راه احساس می‌کردم که در حال غش کردن هستم. مجبور شدم بنشینم، کمی استراحت کنم، دوباره نیرو گرفتم، و ادامه دادیم. هنگامی که وارد نانوایی شدیم، خودم را در آینه دیدم، شبیه روح و خیلی رنگ‌پریده به‌نظر می‌رسیدم. فکر می‌کردم که در حال تحمل کارمای بسیار زیادی هستم که در کل بدن من ظاهر شده بود.

سرانجام، زمانی که نشستیم، شوهرم خیلی جدی و نگران به‌نظر می‌رسید، اما در حال دلگرمی دادن به من بود. سخنرانی‌های استاد در گوانگجو که در تلفن همراهم داشتم را پخش کردم و به شوهرم گفتم: «من به استاد اعتماد می‌کنم، همه چیز خوب خواهد شد.» از آن به بعد، دردم قابل تحمل‌تر و تقریباً متوقف شد. تصمیم گرفتیم که یک تاکسی بگیریم، چراکه توانایی پیاده‌روی و سوار شدن در مترو را نداشتم. در فرودگاه، احساس کردم هیچ چیزی اتفاق نیفتاده است. درد به‌طور کامل ناپدید شد و توان خود را بازیافتم.

یکی از بدترین دردهایی بود که تابحال در زندگی‌ام تجربه کرده بودم. کاملاً آگاه بودم که اولین فکرم این بود که به استاد باور دارم و همه چیز خوب خواهد شد!

بعد از بازگشت به برزیل، کوشاتر شدیم، هر روز تمرینات را انجام می‌دادیم و فا را با گروه مطالعه می‌کردیم. وقتی سخنرانی استاد به زبان پرتغالی ترجمه شد، آن را همراه با شوهرم خواندم.

تمرین‌کنندگان در برزیل تنها پس از یک درس دردناك، متوجه اطلاعیه مینگهویی شدند

در روز انتشار اطلاعیه مینگهویی در مورد حذف اسکایپ، وی‌چت، و غیره آن تمرین‌کننده‌ای که در بالا ذکر شد، که در مراسم شمع‌افروزی حضور داشت، در خانه خود با علائم سکته مغزی بی‌هوش شد. ازآنجاکه او با دخترش زندگی می‌کرد، دخترش او را به بیمارستان برد، زیرا هوشیاری‌اش را ازدست داده بود. هنگامی که تمام تمرین‌کنندگان از این امر مطلع شدند، به‌منظور ازبین بردن عوامل شیطانی که با او مداخله می‌کرد، افکار درست فرستادیم.

در آن زمان در حال مطالعه فا روی اسکایپ بودیم و قصد داشتیم که بعداً درباره این صحبت کنیم که چطور از برنامه امن‌تری استفاده کنیم. اما بجای پیروی از اطلاعیه مینگهویی، اکثر تمرین‌کنندگان تصمیم گرفتند که اسکایت را روی یکی از کامپیوترهای خود نگه دارند و از کامپیوتر دیگری برای پروژه‌ها استفاده کنند. برای من این نمونه‌ای از پیروی نکردن تمرین‌‌کنندگان از اطلاعیه مینگهویی به دلیل وابستگی‌های بشری بود. برخی از تمرین‌کنندگان در گروه هنوز می‌پرسیدند که چرا ما باید در هر صورت از اطلاعیه مینگهویی پیروی کنیم. این مسئله کوچکی نبود! این مطالب را برای گروه فرستادم:

استاد بیان کردند:

«این‌طور نیست که مینگهویی اشتباه نمی‌کند، به‌هر صورت، درخصوص مسائل مهم، تمرین‌کنندگان جایگاه مینگهویی را نظاره می‌کنند. هدف از قرار دادن تصویرم و مقالۀ "قلب آگاه" در وب‌سایت مینگهویی این بود که وب‌سایتی قابل‌اعتماد برای تمرین‌کنندگان بنا کنم.» («درخصوص مسائل مهم، تمرین‌کنندگان باید به نگرش وب‌سایت مینگهویی توجه کنند»)

سپس تصمیم گرفتم از گروه‌های واتس‌آپ خود خارج شوم، زیرا احساس می‌کردم که من تمرین‌کننده‌ رابط درنظرگرفته می‌شدم و ازآنجاکه بسیاری از تمرین‌کنندگان الزامات امنیتی را رعایت نمی‌کردند، فکر کردم این شکافی است که می‌تواند مورد سوء استفاده قرار گیرد.

روز قبل، آن تمرین‌کننده در بیمارستان توانست دوباره حرکت کند اما خیلی ضعیف بود. یک تمرین‌‌کننده خانم چینی به مدت 5 دقیقه به ملاقاتش رفت و به او یادآوری کرد که به استاد ایمان داشته باشد، مطمئن باشد ازآنجاکه یک تمرین‌کننده دافا است، استاد او را نجات خواهند داد.

دخترش که یک غیرتمرین‌کننده است، ترسیده بود و پزشکان به او توصیه کردند که به‌منظور بیرون آوردن لخته خون از مغزش باید تحت عمل جراحی قرار گیرد. زمانی که آن تمرین‌کننده چینی به دیدنش رفت، بازوانش نیرو گرفته بودند و می‌توانست به‌طور طبیعی حرکت یا صحبت کند. آن تمرین‌‌کننده چینی از او پرسید، ازآنجاکه خوب به‌نظر می‌رسد، آیا هنوز می‌خواهد تحت عمل جراحی قرارگیرد. او گفت که در بدنش هیچ ناراحتی احساس نمی‌‌کند و با کمی ترس تصمیمش را بیان کرد: «نمی‌خواهم تحت عمل جراحی قرار بگیرم.»

اما روز بعد، دخترش پیامکی به تمرین‌کنندگان چینی ارسال کرد و گفت که او تصمیم به انجام عمل جراحی دارد. سپس، 14 روز بعد، تشخیص داده شد که آن تمرین‌کننده دچار مرگ مغزی شده است. او در 19 ژوئیه درگذشت.

در آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی 2018 استاد بیان کردند:

«بنابراین نباید سست شوید! به‌محض اینکه سست شوید، نیروهای کهن می‌توانند از این وضعیت بهره‌برداری کنند و حتی ممکن است زندگی شما را بگیرند. نمونه‌ها و درس‌های دردناک فراوانی مثل این وجود دارد! البته، سناریوی دیگری نیز وجود داشته است: برخی افراد به‌خوبی تزکیه کرده‌اند و نیروهای کهن به‌عنوان راهی برای وادار کردن دیگران به تزکیه، زندگی آنها را گرفته‌اند. تعدادی از این نمونه‌ها نیز وجود داشته است.» («آموزش فا در کنفرانس فای واشنگتن دی‌سی 2018»)

در طی آن 14 روزی که آن تمرین‌کننده بین مرگ و زندگی بود، همه تمرین‌کنندگان افکار درست فرستادند. ما توانستیم نقاط ضعف همه را ببینیم و بسیاری از افکار و وابستگی‎های بشری در حال ظهور بودند.

در ضمن، بسیاری از تمرین‌کنندگان به فعالیت‌های 20 ژوئیه توجهی نمی‌کردند. علاوه بر پیام‌های مربوط به وضعیت سلامتی آن تمرین کننده، فعالیت‌هایی را در مقابل کنسولگری و در محله چینی‌ها برگزار کردیم. در فعالیت های روز 20 ژوئیه، 16 تمرین‌کننده حضور داشتند، و ما مراسم شمع‌افروزی در محله چینی‌ها برگزار کردیم.

در روز مراسم خاکسپاری آن تمرین‌کننده، من دوباره اطلاعیۀ مینگهویی را ارسال کردم، چراکه بسیاری از تمرین‌کنندگان بودند که به آن مسئله توجه نمی‌کردند، و امنیت دیگران را درنظر نمی‌گرفتند. تمرین‌کنندگان در نهایت تصمیم گرفتند از این اطلاعیه پیروی کنند. بعضی از تمرین‌کنندگان هنوز هم تمایلی به این کار نداشتند، اما من به‌راحتی با این مسئله کنار آمدم و از مسیری که استاد برای ما انتخاب کرده‌اند، مطمئن بودم.

چرا برای ما باید اینقدر طول بکشد که از آنچه استاد می‌خواهند پیروی کنیم؟ چرا منتظر «درس دردناک» دیگری هستیم؟ امیدوارم که بتوانیم بر این مسئله تأمل کنیم.

لطفاً به هر چیزی که مطابق با فا نیست اشاره کنید.