(Minghui.org) دیروز در خیابان با حادثه‌ای مواجه شدم. پدری خشمگین پسرش را که قد بلندتر از او بودسرزنش می‌کرد و کتک می‌زد. آن پسر کلمات رکیک به پدرش می‌گفت. زنی که ظاهراً مادر بود سعی می‌کرد که آنها را از هم جدا کند. در ابتدا، اکثر افراد با پسر همدردی می‌کردند. برخی از افراد احتمالاً احساس کرده‌اند که پدر این حق را ندارد که مقابل چنان جمعیتی پسرش را سرزنش کند و کتکش بزند. بعداً، مردی که تماشاچی بود با پدر شروع به دعوا کرد. افراد زیادی تلاش می‌کردند که مسئله را مسالمت‌آمیز حل کنند.

آنگاه پسر شروع به دعوا با آن مرد کرد و گفت: «چرا پدرم را می‌زنی؟» افراد بیشتری اطراف‌شان جمع شدند، سعی می‌کردند همه را آرام کنند. درنهایت، پدر آرام شد و در مقابل اتومبیلی پارک شده ایستاد، درحالی‌که مرد دیگری با او صحبت می‌کرد.

افراد زیادی درحال فروش کالاهای‌شان بودند و فروشندگان و خریداران همه به آنها می‌خندیدند. چه افتضاحی! من نیز با این حادثه سرگرم شده بودم. مسائل بشری هرگز نمی‌توانند به‌روشنی قضاوت شوند. حق با چه کسی بود و چه کسی حق نداشت؟ چقدر عجیب و غریب و مضحک بود.

آنگاه متوجه شدم که درواقع این اشاره‌ای از سوی استاد برای من است که در مسائل افراد عادی دخالت نکنم.

اخیراً، پسر عمویم ماجرایی را برایم تعریف کرد. یکی از پسرعموهایم معادل دو سال حقوق به برادرش بدهکار بود، اما آن را پرداخت نکرده بود و خواهرش کسب و کار بسیار سودآوری داشت.

یک بار که با همدیگر غذا می‌خوردیم، آن برادر درباره این موضوع به من گفت. او احساس درماندگی می‌کرد و من احساس خشم می‌کردم. به‌طور مشابه، برادر خودم وقتی از خانم سابقش جدا شد، تمام پولش را ازدست داد. درباره آن نیز خشمگین بودم.

استاد بیان کردند:

«این مسئله را تشریح می‌کنم که وقتی مردم با یکدیگر دعوا می‌کنند و شاید یکی به دیگری لگد بزند یا یکی از آنها ضربۀ محکمی به دیگری بزند، ممکن است آن شخص به فرد دیگر چیزی بدهکار بوده و حالا آنها درحال تسویه کردن بدهی هستند. بنابراین اگر پادرمیانی کنید، نمی‌توانند آن را تسویه کنند و مجبورند آن را دفعۀ بعد انجام دهند.» ("سخنرانی نهم" جوآن فالون)

درحقیقت، درست چند روز قبل، استاد در رؤیایم به من اشاره‌ای کردند که در مسائل افراد عادی دخالت نکنم. جلوی خودم را گرفتم اما هنوز از درون احساس ناراحتی می‌کردم. اغلب فکر می‌کردم: چه زن شروری. درواقع، هنوز گیج و سردرگم بودم. به همین دلیل  استاد ترتیبی دادند تا با چنین اتفاقی برخورد کنم. استاد از این موضوع استفاده کردند تا به من هشدار دهند که در احساسات افراد عادی درگیر نشوم.