فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تزکیه در دافا با حضور استاد در کنارم

28 نوامبر 2018 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در شمال شرقی چین

(Minghui.org) خوش اقبال بودم که در تابستان سال 1996 تمرین فالون دافا را شروع کردم. با نگاهی به گذشته، با آزار و اذیت‌های بسیاری مواجه شدم، چون نمی‌دانستم چگونه تزکیه کنم. هر گامی که برمی‌داشتم،از اینکه نمی‌دانستم چگونه تزکیه کنم تابه‌طور منطقی فا را درک کنم، احساس خطر می‌کردم.

اما، به‌عنوان یک تمرین‌کننده دافا، ایمانی استوار به دافا داشتم. با توجه نیک‌خواهانه و تذکر استاد، از پیمودن مسیر اشتباه خودداری کردم.

وقتی توانستم به‌طور واقعی فا را درک کنم، زیبایی بی‌نهایت تزکیه و مزایای یک تمرین‌کننده دافا بودن را تجربه کردم.

برطرف کردن وابستگی به نگرانی

در ماه اکتبر سال 2003 ازبر کردن جوآن فالون را شروع کردم، زیرا می‌خواستم به هر سلول بدنم اجازه دهم فا را به‌خاطر داشته و براساس آن زندگی کند. تا سال 2007 می‌توانستم فا را به روانی ازبر بخوانم. اما هنگامی‌که فا را ازبر می‌کردم، قلباً مضطرب بودم و بسیار سریع ازبر می‌کردم. یکبار که جمله‌ای تمام می‌شد، به‌سرعت جمله بعدی را شروع می‌کردم. این کار را انجام می‌دادم تا نگذارم حواسم پرت شود. به‌تدریج، این کار برایم عادی شد.

مدتی قبل، لازم بود با تمرین‌کننده‌ای که خیلی با او آشنا نبودم، کار کنم. وقتی با او ارتباط برقرار می‌کردم، وابستگی‌ام به تشویش و نگرانی کاملاً آشکار می‌شد. این هم‌تمرین‌کننده آرام بود. اما سرعت صحبت کردنم به‌قدری تند بود که آنچه می‌گفتم، درکش مشکل بود. آن وقت چه اتفاقی می‌افتاد؟ نمی‌توانستم جواب را دریابم.

هر روز صبح، اغلب به سرعت یک سخنرانی از فا را ازبر می‌کردم و بعدازظهر برای روشنگری حقیقت بیرون می‌رفتم. وابستگی‌ام به نگرانی قوی‌تر و قوی‌تر می‌شد که به‌تدریج بر کارم در زمینه روشنگری حقیقت نیز تأثیر می‌گذاشت. می‌دانستم این من نیستم که وابستگی به نگرانی دارم. من آن را نمی‌خواستم. افکار درست فرستادم تا آن را ازبین ببرم، اما موفق نشدم. لازم بود آن را تصحیح کنم، بنابراین از استاد تقاضا کردم که مرا راهنمایی کنند.

روزی مشغول خواندن مجله مینگهویی بودم. در آن با تبادل تجربه‌ای درباره ازبر کردن فا با ذهنی آرام که توسط تمرین‌کننده‌ای مطرح شده بود مواجه شدم. با مقایسه خودم با این نویسنده، به مشکلم پی بردم.

بدین ترتیب، هنگام ازبر کردن فا، در حد توانم سعی کردم وابستگی به اضطراب و نگرانی را سرکوب کنم. به خودم گفتم: «وقتی فا را ازبر می‌کنم یا می‌خوانم، سعی می‌کنم آن را با ذهنی آرام انجام دهم و نه با شتاب.»

آرامش را درذهنم تجربه کردم و کمتر اشتباه می‌کنم. احساس می‌کنم با انرژی احاطه شده‌ام. روزی جریان گرمی را احساس کردم که از قلبم عبور می‌کرد، چیزی که قبلاً اتفاق نیافتاده بود.

به‌تدریج، ذهنم آرامتر شد. هنگام مواجهه با مشکلات، دیگر تحت‌تأثیر قرار نمی‌گرفتم. این موضوع بسیار مهم است که فا را با ذهنی آرام مطالعه کنم. از میان چنین مسیر انحرافی بزرگی عبور کردم تا آن را درک کنم.

سلامتی کامل بهترین واقعیت است

در زمستان سال 2015 مادر 90 ساله‌ام درگذشت. به زادگاهم رفتم و بسیاری از روستاییان محلی را ملاقات کردم. افراد بسیاری نتوانستند مرا بشناسند. سابقاً بیمار بودم. پس از 20 سال باید بدتر می‌شدم. اما، سالم و پر از انرژی بودم. هنگام روشن کردن حقیقت، این موضوع کمک بزرگی به من کرد.

خاله‌ام دافا را کسب کرده بود و کتاب جوآن فالون را در همان زمان به او دادم که خودم نیز شروع کردم. اما او درمورد برخی از تعالیم فای استاد تردید داشت. در 20 ژوئیه 1999 پس از اینکه آزار و شکنجه دافا شروع  شد او تمرین را رها کرد. پسرش کارمند دولت بود و می‌ترسید که پسرش به‌خاطر او گرفتار شود. وقتی دوباره مرا دید، تصمیم گرفت که تزکیه را ادامه دهد.

این بهترین مدرک بود که «فالون دافا خوب است.» تغییراتی که در من بوجود آمده بود، مستقیماً این دروغ‌ها را آشکار می‌کرد.

روشنگری حقیقت

استاد گفتند که تمرین‌کنندگان باید حقیقت را بارها و بارها روشن کنند. آموزه‌های استاد را دنبال کردم. هنگام پیاده‌روی، خرید، در انتظار رسیدن اتوبوس، کار کردن، ملاقات همسایه، سوار قطار شدن؛ تازمانی که با سایرین در تماس هستم، به دنبال فرصتی می‌گردم که حقیقت را روشن کنم.

در سال 2015 پس از شکایت از جیانگ زمین، مأموران پلیس مرا دستگیر کردند. در اداره پلیس، معاون رئیس از من سؤال کرد چرا فالون گونگ را تمرین می‌کنم. پاسخ دادم به‌خاطر این بود که بیماری‌هایم درمان شوند.

مأموری آنچه را که می‌گفتم ضبط می‌کرد: «فالون دافا لازم می‌داند که شخص شین‌شینگ خود را بهبود دهد. اگر اخلاق شخصی خوب باشد، بدن او نیز سالم می‌شود.»

در یک روز برفی زمستان، عابری پیاده را ملاقات کردم. فقط یک دی‌وی‌دی درباره نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست در کیف داشتم و به او دادم. او پرسید که آیا آن مربوط به فالون دافا می‌شود و پاسخ دادم بله. او گفت که مسئول منطقه‌ای است که در آن زندگی می‌کنم. بنابراین به او گفتم: «خوب، شما گفتید که چنین و چنان هستید. اگر شما امروز مرا ملاقات نمی‌کردید، چه شخص دیگری جرئت می‌کرد که حقیقت را به شما بگوید؟ شما باید این روز برفی را به‌خاطر داشته باشید. شما مجبور نیستید فالون دافا را تمرین‌کنید. اما، با آن مخالفت نکنید.

او به من گفت که مخالفتی با دافا ندارد. بنابراین، با او درباره حقه خودسوزی و تاریخ کشتار مردم توسط حزب صحبت کردم. او سرش را تکان داد. وقتی پرسیدم که به او کمک کنم تا از حزب و سازمان‌های جوانان آن خارج شود، تردید و سکوت کرد. متوجه شدم که نگران است.

به او گفتم که برخی از مأموران پلیس را ملاقات کردم که از حزب خارج شدند، اما برخی خارج نشدند. او نام آنها را پرسید و گفتم که نام‌شان را فاش نخواهم کرد. او تصمیم گرفت از حزب خارج شود.

اکثریت مردم مایل هستند به حقیقت دافا گوش دهند و آن را می‌پذیرند. همچنین با افرادی مواجه شدم که حقیقت را می‌دانند. هنگامی که مطالب اطلاع‌رسانی درباره دافا را می‌بینند، می‌گویند: «فالون دافا خوب است!»

دلیل اینکه می‌توانستم حقیقت را روشن کنم این بود که استاد در کنارم بودند و ایمن بودم. می‌دانم افرادی را که ملاقات می‌کنم اشخاصی هستند که استاد نظم و ترتیب دادند که ملاقات کنم. ظاهراً، من آن کار را انجام می‌دهم. اما، درحقیقت، آن کار را استاد انجام داده‌اند.