(Minghui.org) برای مدتی طولانی، با احساسات گیج و سردرگم بودم و نمی‌توانستم از آنها فرار کنم. به‌دلیل وابستگی به احساسات، به امیال جنسی نیز وابستگی داشتم که مرا عذاب می‌دادند و سبب می‌شدند از خودم ناامید شوم و احساس کنم که شایسته نجات از سوی معلم‌مان نیستم. وقتی چنین امیالی ظاهر می‌شدند، فقط می‌توانستم خودم را سرزنش کنم و جرأت نداشتم درباره معلم فکر کنم یا خودم را مانند یک تمرین‌کننده دافا درنظر بگیرم.

یک روز در رؤیایم با یک آزمون میل جنسی مواجه شدم. اگرچه در رؤیایم مرتکب هیچ کار بدی نشدم، اما وقتی از خواب بیدار شدم، احساس کردم خوب عمل نکرده‌ام، چراکه در خواب به‌یاد نداشتم تمرین‌کننده دافا هستم. از آغاز تزکیه، احساسات بشریِ شرم مرا محصور کرده بود، اما در آن روز، ناگهان سؤالی به ذهنم خطور کرد: چرا در حین عبور از این آزمون خودم را مانند یک تمرین‌کننده دافا درنظر نگرفته بودم و فکر نکرده بودم که یک تزکیه‌کننده هستم؟

چند روز بعد که این میل دوباره ظاهر شد و با من مداخله کرد، سعی کردم به خودم بگویم: «من تمرین‌کننده فالون دافا هستم.» وقتی سعی کردم این کلمات را در سکوت به خودم بگویم، حتی اگرچه فقط چند کلمه بودند، احساس کردم به پایان رساندن جمله بسیار دشوار است. احساس می‌کردم از میان لایه بسیار ضخیمی عبور می‌کنم که سعی دارد از انجام این کارم ممانعت کند و سبب شود این افکار را رها کنم، اما همچنان بر گفتن آن جمله اصرار ورزیدم و جمله را تمام کردم و برای بار دوم و سوم نیز تکرارش کردم. در ابتدا، کامل کردنش بسیار دشوار بود و صدا در ذهنم نیز بسیار ضعیف بود، اما بعد از چهارمین و پنجمین بار، به‌وضوح احساس کردم که این جمله از عمیق‌ترین بخش وجودم می‌آید و قدرتی بزرگ را به‌وجود می‌آورد. اگرچه نمی‌توانستم آن را ببینم، احساس می‌کردم این جمله همه بُعدهایم را روشن می‌سازد و در عین حال، ماده‌ای تاریک و پلید، تحت این روشنایی به‌سرعت پراکنده شد و ازبین رفت.

یک هفته بعد، دوباره این پاراگراف را در بخش «مداخله شیطانی در تزکیه» در جوآن فالون خواندم:

«تا وقتی خود‌ را یک تزکیه‌کننده درنظر بگیرید، در آن زمان‌ آن‌ را به‌خاطر خواهید آورد و آنگاه قادر خواهید بود،‌ خود‌ را کنترل‌ کنید و می‌توانید این‌ امتحان‌ را بگذرانید... شین‌شینگ‌ این‌ تمرین‌کننده بسیار سریع‌ رشد کرده‌ بود. در آن‌ لحظه‌، بلافاصله‌ هشیار شد. اولین‌ فکری‌ که‌ به‌ ذهنش‌ رسید این بود: "من‌ یک‌ فرد عادی‌ نیستم‌. من‌ یک‌ تمرین‌کننده هستم‌. شما نباید با من‌ به‌ این‌ صورت‌ رفتار کنید.‌ من‌ فالون‌ دافا را تزکیه می‌کنم"‌. به‌محض اینکه این‌ فکر ظاهر شد، ناگهان همه‌ چیز ناپدید شد. از همان آغاز، آنها تبدیل‌شده بودند. سپس‌ بودا آمی‌تابا و لائوذی‌ دوباره‌ ظاهر شدند.»

در واقع معلم قبلاً در فا گفته بودند که چگونه چنین وضعیتی را اداره کنم. فقط اینطور بود که من بیش‌ازحد غافل شده بودم و زمانی که معلم فای ذیل را بیان کردند، تأکید بیش‌ازحدی بر معنای سطحی دو کلمه «رؤیا» و «مدیتیشن» گذاشته بودم:

«اگر توانائی دینگ شما در مدیتیشن به‌اندازه‌ کافی‌ خوب نباشد، در رؤیاها با آن روبرو خواهید شد. زمانی‌ که‌ در خواب‌ هستید‌ یا در حالت‌ مدیتیشن‌ نشسته‌اید‌، ناگهان‌ خودشان‌ را نشان‌ خواهند داد.»

فراموش کرده بودم که هر چیزی در جامعه بشری نیز واقعاً مانند یک رؤیا است.

وقتی بخش «افکار شما باید درست باشد» را می‌خواندم، معلم دوباره اشاره کردند:

«منظور از "افکار نادرست‌" چیست‌؟ آن‌ اشاره‌ می‌کند‌ به اینکه یک شخص همیشه ‌نمی‌تواند خود‌ را به‌عنوان‌ یک‌ تمرین‌کننده درنظر بگیرد.... آنچه‌ که‌ اشاره کردم این‌ است‌ که‌ خود تمرین‌کنند‌گان یک‌سری‌ مشکلات‌ را برای‌ خودشان‌ درست می‌کنند، زیرا نمی‌توانند خودشان‌ را به‌خوبی اداره‌ کنند؛ به‌ بیانی‌ دیگر، این‌ مشکلات‌ به‌وسیله فکری‌ نادرست‌ به‌وجود می‌آید. به‌ این‌ مسئله‌ اشاره‌ می‌کنم زیرا‌ برای ‌همگی‌ شما خوب‌ است‌ که‌ بدانید، کمک می‌کنم که ببینید ‌چه ‌کار کنید و چگونه‌ بین‌ آنها فرق‌ بگذارید تا مشکلاتی‌ در آینده‌ به‌وقوع نپیوندد. اگرچه‌ به‌ آنچه‌ هم‌اکنون‌ گفتم‌ بیش‌ازحد تأکید‌ نکردم‌، باید مطمئن باشید که‌ به‌ آن‌ توجه‌ می‌کنید زیرا اغلب، علت مشکلات‌ این است و مشکلات معمولاً از این‌جا ناشی می‌شوند. تزکیه‌ کردن بی‌نهایت طاقت‌فرسا و بسیار جدی‌ است‌. اگر برای‌ یک‌ لحظه‌ بی‌توجه‌ باشید‌، ممکن است‌ بلغزید‌ و در یک‌ لحظه‌ نابود شوید‌. به‌ همین‌ جهت‌، افکارتان واقعاً باید‌ درست‌ باشد.»

پس از آن، هر بار که با چنین آزمونی روبرو می‌شوم، همیشه فوراً فکر می‌کنم: «من یک تزکیه‌کننده هستم. شما نمی‌توانید با من اینطور رفتار کنید. من یک تمرین‌کننده فالون گونگ هستم.» هر بار که این را می‌گویم، احساس می‌کنم انرژی‌ای قوی از درونم به بیرون ساطع می‌شود و عناصر تاریک بلافاصله ناپدید می‌شوند و دیگر قادر نیستند به هیچ وجه بر من تأثیر بگذارند.

8 ژانویه 2004