فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

خوشحال هستم که برای نجات مردم با سایر تمرین‌کنندگان همکاری می‌کنم

18 مارس 2018 |   یک تمرین‌کننده در چین

(Minghui.org) در اکتبر سال ۱۹۹۸، شروع به تمرین فالون ‌دافا کردم. یک سال بعد، سرکوب و آزار و شکنجه شروع شد و ما برای خنثی کردن تبلیغات گسترده و افتراآمیز علیه دافا، شروع به صحبت با مردم کردیم. از میدان تیان‌آن‌من تا خیابان‌های فرعی، از ارسال مطالب در اداره پست تا صحبت با مردم اطرافمان درباره فالون‌دافا، مدت ۱۸ سال است که با سایر تمرین‌کنندگان همکاری کرده‌ام.

برخی از تجربیاتم را در ادامه ارائه می‌دهم.

مکان تولید مطالب

در سال ۲۰۰۴، با چند تمرین‌کننده آشنا شدم و به‌منظور آگاه کردن مردم درباره آزار و شکنجه فالون‌ دافا، با آنها شروع به تهیه مطالب اطلاع‌رسانی کردم.

کار نسبتاً راحتی بود و می‌دانم که استاد بسیار به ما کمک کردند. دقیقاً مانند تزکیه، زمانی که شین‌شینگ‌مان را ارتقاء می‌‌دهیم، استاد در نجات مردم به ما کمک می‌کنند. استاد در «بدون مانع» هنگ‌ یین ۲ بیان کردند:

«مسیرهای تزکیه متفاوت هستندبااین‌حال همه در داخل دافا هستندبا وابستگی نداشتن به هیچ چیزمسیر زیر پا به‌طور طبیعی هموار است»

سال ۲۰۰۶ در یک رؤیا دیدم که از دروازه‌ای گذر کردم که مرا به مسیر دیگری راهنمایی می‌کرد. بلافاصله بعد از آن توانستم از سد فیلتر اینترنت رد شده و به وب‌سایت مینگ‌هویی دسترسی پیدا کنم. زمانی‌که به آن همه اطلاعات دسترسی پیدا کردم، بسیار هیجان‌زده و خوشحال شدم.

در سال ۲۰۰۹ یک چاپگر خریدم که با آن ‌توانستم جلد سی‌دی‌ها و دی‌وی‌دی‌ها را چاپ کنم. از آن زمان تاکنون قادر شدم مطالب چند‌رسانه‌ای درباره فالون‌ دافا تهیه کنم.

همکاری

در سال ۲۰۱۱ با دو تمرین‌کننده ملاقات کردم و آنها نحوه ارسال پیام‌های چندرسانه‌ای را به ما یاد دادند و ما برای نجات مردم به ابزار قدرتمند دیگری ‌دست یافتیم.

در اوایل سال ۲۰۱۲ تمرین‌کننده‌ای از منطقه‌ای دور نزد ما آمد و بعدها توانستیم با تمرین‌کنندگان بیشتری ارتباط داشته باشیم. باهم کار می‌کردیم و برای روشنگری حقیقت شروع به برقراری تماس‌های تلفنی کردیم. اکثر تمرین‌کنندگان محلی به این پروژه ملحق شدند و تزکیه‌شان نیز پیشرفت کرد.

به درک من هر تمرین‌کننده‌ای نقش مهمی را در این اجتماع بشری ایفاء می‌کند. درست مانند کانال‌ها در چرخش مدار آسمانی که استاد در جوان ‌فالون بیان کردند، هر کانالِ عریض شده با سایر کانال‌ها ادغام می‌شود تا زمانی که دیگر هیچ فضای خالی باقی نماند.

سختی

در ژوئیه سال ۲۰۱۴، در ایستگاه قطار، پلیسی کیفم را جستجو و مرا دستگیر کرد. توانستم افکار درستم را حفظ کنم. می‌دانستم تنها دلیل حضورم در آنجا این بود که با آنها درباره حقایق فالون ‌دافا صحبت کنم.

از ایستگاه قطار تا اداره پلیس و اداره فرمانداری محلی، با هر کسی که مواجه می‌شدم درباره این صحبت می‌کردم که چرا تمرین‌کنندگان نباید دستگیر شوند و نباید به‌خاطر عقایدشان مورد بدرفتاری قرار گیرند. بعد از ۷ ساعت به خانه برگشتم.

اما، هنگام آزاد شدن برگه‌ای را امضاء کردم. این کار شکافی برجای گذاشت و باعث شد در ماه نوامبر پلیس مرا به دستگیری و فرستادن به مرکز شستشوی مغزی تهدید کند.

در طی آن روزها، بسیاری افراد از محل کارم و اداره فرمانداری محلی به دیدنم می‌آمدند. می‌دانستم که اکثر انها تحت‌تاًثیر تبلیغات افترا‌آمیز علیه دافا قرار گرفته‌اند، بنابراین برایشان توضیح می‌دادم که چرا سرکوب فالون‌ دافا عملی نادرست است.

اکثر آنها احساس همدردی کرده و می‌گفتند که در آزار و شکنجه همکاری نخواهند کرد. عده‌ای گفتند که همه باید با این سرکوبی مخالفت کنند. درنهایت، آنها دیگر نیامدند و بدترین فرد در بین آنها نیز شغل دیگری پیدا کرد. (قبلاً با او صحبت کرده و پیشنهاد کرده بودم که به‌جای شرکت در آزار و شکنجه مردم بی‌گناه، شغل دیگری برای خودش پیدا کند.)

تضادها

در ماه مه ۲۰۱۵، به پروژه‌ای ملحق شدم و به تمرین‌کنندگان کمک می‌کردم تا علیه رهبر سابق حزب کمونسیت، جیانگ‌زمین شکایت کیفری ارائه دهند که آزار و شکنجه علیه دافا را شروع کرده بود. چند ماه بعد ارتباطم با تمرین‌کننده‌ای که با هم کار می‌کردیم قطع شد. او از من خواسته بود که ۶۰۰ دی‌وی‌دی تهیه کنم. ازآنجاکه پس از گذشت دو ماه نتوانستم او را پیدا کنم، می‌ترسیدم که بهترین زمان برای استفاده از دی‌وی‌دی‌ها از دست برود.

سعی کردم او را پیدا کنم، اما نتوانستم. برخی ‌هشدار می‌دادند که به‌خوبی عمل نکرده‌ام و مایل نبودند خودشان را در «تضاد» بین ما درگیر کنند.

زمانی‌که آنچه را اتفاق افتاده بود به خاطر آوردم، متوجه شدم که او آنچه را درخواست کرد به‌دست نیاورد و تمامی مطالب بین سایر افراد توزیع شده بودند. آیا مشکل از من بود؟

نمی‌خواستم دی‌وی‌دی‌ها هدر بروند، بنابراین، به کمک سایر تمرین‌کنندگان، توانستم تا ماه اکتبر همه آنها را توزیع کنم. بعدها، وقتی دوباره تمرین‌کننده مزبور را دیدم، از او عذر‌خواهی کردم. در ابتدا رفتارش تند و خشن بود. فکر کردم که تمرین‌کنندگان باید برای پیشرفت خود به درون نگاه کنند، اما از طرفی می‌دانستم که او درست می‌گوید چراکه باید بهتر عمل می‌کردم.

به‌خاطر طی روند مسیر تزکیه‌ام در تمام این سالها، خالصانه از استاد و سایر تمرین‌کنندگان تشکر می‌کنم.