فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

اساس تمرین تزکیه: اعتماد به استاد و فا

24 مارس 2018 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در چین

(Minghui.org) به‌رغم اینکه فا را مطالعه کرده و تمرین‌ها را انجام می‌دادم، لایه‌ای وجود داشت که مرا از درک فالون دافا جدا می‌کرد. علاوه‌بر‌این، عقاید و نگرش‌های بشری‌ام، ازجمله وابستگی به سنگهای قیمتی و ذهنیت رقابت‌طلبی، دوباره در من پدیدار می‌شدند.

وابستگی پنهانی به پایان زمان

وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که به نتیجه پایانی، یعنی کمال وابستگی دارم. در جستجو و خواندن اخبار، پیشگویی‌ها و تفاسیری بودم که درباره پایان زمان در سال ۲۰۱۷، صحبت می‌کردند. بنابراین امیدوار بودم که اصلاح فا به پایان برسد.

چند روز پیش وقتی تمرین مدیتیشن را انجام می‌دادم و تقریباً به پایانش رسیده بودم، احساس کردم که زمان بسیار به‌کندی سپری می‌شود و ریتم کل موسیقی بسیار طولانی به نظر می‌رسید.

سپس متوجه شدم که موسیقی همانند دفعات قبل بود، اما کارمای من باعث شده بود که بسیار طولانی به نظر برسد.

استاد بیان کردند:

«و برخی از افراد اگر کمی بیشتر پاهای‌شان را در حالت ضربدر نگه دارند نمی‌توانند طاقت بیاورند. اما وقتی پاهای‌شان را باز می‌کنند، مدیتیشن بیهوده می‌شود.» (جوآن فالون)

آیا زمان طولانی‌شده برای اصلاح فا همان چیزی نیست که استاد در جوآن فالون گفتند؟ این مشکلی بسیار جدی است اگر درک نکنیم که زمان به‌خاطر ما طولانی ‌شده است تا بتوانیم سطوح‌مان را تزکیه کرده و مردم را نجات دهیم.

استاد بیان کردند:

«مریدان دافا نباید دائماً وابستگی به زمان داشته باشند و نباید به‌انجام‌رساندن کارهای مقرر شده را نادیده بگیرند. درحال تمدید کردن زمان برای شما هستم، تا فرصتی به شما بدهم که به‌سرعت آن کارها را انجام دهید!» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک ۲۰۱۶»)

به‌خاطر اینکه به‌طور جدی تزکیه نکرده و به اندازه کافی موجودات را نجات نداده‌ایم، استاد زمان را برای ما طولانی کردند. بااین‌حال، درخصوص پایان‌یافتن زمان، عقاید و نگرش‌های بشری را در خودم رشد دادم و در انجام کارها سست شدم، منتظر ماندم تا زمان به پایان برسد. فراموش کردم که باید تزکیه کنم.

دستیابی به معانی عمیق‌تر

وقتی هنگام صبح با زنگ ساعتم که تنظیم می‌کردم، برای انجام تمرینات بیدار می‌شدم، همسرم شاکی بود که زنگ ساعت، خوابش را مختل می‌کند. اوایل با او بحث می‌کردم و تمرکزم را روی کاری می‌گذاشتم که باید انجام می‌شد. سپس متوجه شدم که نباید به ساعت زنگ‌دار نیاز داشته باشم تا مرا بیدار کند. تمرینات صبحگاهی و فرستادن افکار درست باید به‌طور معمول انجام شوند.

بنابراین قبل از خوابیدن، زنگ بیدارباش را خاموش می‌کردم، به خودم یادآوری می‌کردم که به موقع بیدار شوم. و از استاد می‌خواستم تا مرا تقویت کنند. همانطور که انتظار داشتم، صبح روز بعد بدون زنگ ساعت در زمان مقرر بیدار می‌شدم. وقتی خودم را در موقعیت درستی قرار دادم، زندگی‌ام هماهنگ و متعادل شد.

در آغاز سال جاری نشانه‌ای حاکی از روماتیسم در من بروز کرد و به مدت طولانی ادامه یافت. افکار درست را فرستادم، به مطالعه فا و انجام تمرینات ادامه دادم، اما فكر می‌كردم كه انجام تمرینات و مطالعه فا می‌توانند بیماری‌ام را درمان كنند. علائم ظاهرشده را را بیماری در نظر گرفتم.

اخیراً، علائم روماتیسم چند بار بروز کرد. همسرم درباره من نگران شد، اما به او گفتم که این علائم بعد از انجام تمرینات دافا از بین می‌روند. صبح روز بعد آنها ناپدید شدند.

وقتی احساس کردم که سنگ کیسه صفرا دارم، به یاد آوردم که هرگونه نظم و ترتیب از سوی نیروهای کهن را نفی کنم و بگذارم استاد تصمیم بگیرند. مدیتیشن می‌کردم و وارد سکون عمیقی می‌شدم. بعد از مدیتیشن، متن «درباره دافا» و اشعار هنگ یین را می‌خواندم. درد ناپدید می‌شد.

وقتی به درون نگاه کردم، متوجه شدم که دارای بسیاری از عقاید و نگرش‌های بشری مانند تمایل به خوردن گوشت، داشتن یک زندگی راحت‌تر و داشتن برنامه‌هایی بهتر بعد از بازنشستگی هستم. همچنین برای مربی گواهی رانندگی، نوشیدنی و سیگار خریداری می‌کردم، با این امید که درخصوص من تبعیض قائل شود. چنین رفتار‌هایی مطابق با فا نبودند. متوجه شدم که اگر به اعمال و رفتارم در طی زندگی روزمره توجه نکنم، مسائل جزئی و کوچک به مسائل و مشکلات بزرگی تبدیل می‌شوند.

باور به استاد و فا

متوجه شدم که وقتی یک تمرین‌کننده به استاد و فا ایمان داشته باشد، استاد همیشه بهترین‌ها را برای ما به ارمغان می‌آورند.

یکی دیگر از جنبه‌های ایمان به استاد و فا، به روشنگری حقیقت درباره دافا به صورت رودررو مربوط می‌شود. در بسیاری از اوقات، عقاید و نگرش‌های بشری‌ام مرا از روشنگری حقیقت به مردم بازداشته بودند. این فرصت‌ها از سوی استاد برای ما نظم و ترتیب داده می‌شوند و ما فقط باید با آنها صحبت کنیم.

یک‌بار یکی از مشتریان درباره موجودات الهی صحبت کرد. می‌خواستم حقیقت را برایش روشن کنم اما به‌خاطر اینکه افرادی دیگری درحال گوش دادن بودند، کارم را انجام ندادم. بسیار متأسف بودم که فرصت صحبت با او را از دست دادم.

اما، مشتری مزبور با یکی دیگر از مدیران پروژه بازگشت. بنابراین فرصتی پیدا کردم و با او به تنهایی درباره آزار و شکنجه و حقیقت فالون دافا صحبت کردم. او حقیقت را درک و از من به‌خاطر بیان آن تشکر کرد.

با نگاهی به تزکیه‌ام در گذشته، متوجه شدم که بین آنچه درحال حاضر هستم و آنچه استاد از ما انتظار دارند شکاف بزرگی وجود دارد. و دلیل عقب‌افتادگی‌ام این است که فاقد ایمان به استاد و فا هستم.