(Minghui.org) در سال ۲۰۰۷ تمرین فالون دافا را آغاز کردم و احساس می‌کنم که بسیار خوش‌شانسم که مرید دافا در دوره فا هستم.

مایلم تجربیات تزکیه‌ام را به اشتراک بگذارم، درباره اینکه چگونه شروع به تمرین دافا کردم، چگونه از طریق محنت‌های خانوادگی خودم را ارتقاء دادم و چگونه درحال تلاش برای نجات موجودات ذی‌شعور هستم.

جدال و کشمکش در جهان بشری

قبل از شروع تمرین دافا، بسیار خودخواه بودم و زمانی که حق با من بود، هیچ گذشت و بخششی نداشتم. ازآنجا‌که چنین فردی بودم، بیش از نیمی از زندگی‌ام را در جدال و کشمکش در زندگی مشترکم سپری کردم.

هنگامی که با شوهر دومم آشنا شدم، پس از اینکه متوجه شدم شغل خوبی دارد و دختری که از ازدواج قبلی‌اش دارد با او زندگی نمی‌کند، موافقت کردم که با او ازدواج کنم.

اما بعد از اینکه ازدواج کردیم، شوهرم برای دخترش بسیار احساس دلتنگی می‌کرد و بدون اینکه ابتدا با من درباره‌اش صحبت کند، او را آورد تا با ما زندگی کند. عصبانی شدم و اغلب به‌خاطر این موضوع با او مشاجره می‌کردم.

پس از تولد پسرمان دیگر از او نمی‌ترسیدیم. درگیری‌های بین ما شدت پیدا کرد و از نظر وضعیت سلامتی‌ام به بسیاری از مشکلات دچار شدم، از جمله فتق دیسک کمر، روماتیسم، آرتریت روماتوئید، بی‌خوابی شدید، بیماری‌های عصبی و غیره و نمی‌توانستم سر کارم بروم.

می‌خواستم خودکشی کنم، اما منصرف شدم زیرا نمی‌توانستم پسرم را ترک کنم.

تولد دوباره پس از تزکیه در دافا

یک شب قبل از سال نوی چینی ۲۰۰۷، با شوهرم دعوا کردم. روز بعد از یک تمرین‌کننده فالون دافا در محل کارم پرسیدم: «آیا درست است افرادی که فالون گونگ را تمرین‌ می‌کنند هرگز عصبانی نمی‌شوند؟»

او لبخندی زد و گفت: «اگر واقعاً تزکیه کنی به این هدف می‌رسی. آیا می‌خواهی تمرین کنی؟»

موافقتم را اعلام کردم.

او نسخه‌ای از کتاب جوآن فالون و یک فایل صوتی حاوی موسیقی‌های پودو و جیشی را به من داد. هنگامی که به موسیقی گوش دادم احساس کردم که یک بار در زندگی قبلی‌ام تزکیه کرده بودم و به حدی تحت‌تأثیر قرار گرفته بودم که تمام روز را گریه کردم.

در قلبم فریاد می‌زدم: «می‌خواهم تزکیه کنم! می‌خواهم تزکیه کنم!»

جوآن فالون را خواندم و به فایل صوتی سخنرانی‌های استاد، ارائه شده در گوانگژو گوش دادم.

از آن به بعد، به‌طور کلی چشم‌اندازم به زندگی را تغییر دادم و تلاش کردم از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی کنم تا شخص خوبی باشم.

طولی نکشید که مشکل بی‌خوابی‌ام ناپدید شد و سایر بیماری‌هایم نیز از بین رفتند. احساس آرامش کردم.

پس از تمرین دافا، دخترخوانده‌ام را برای شام به خانه دعوت کردم و واقعاً برایش نگران بودم. دافا تضادها و اختلاف‌های طولانی‌مدتی که بین ما بود را برطرف کرد و اکنون ما مثل یک مادر و دختر واقعی هستیم. شوهرم از تغییراتی که در من به‌وجود آمده بود خوشحال شد.

روشنگری حقیقت و اعتباربخشی به فا

در سال ۲۰۰۸، در گروه مطالعات فا حضور پیدا کردم و بسیاری از اصول فا را درک کردم. وقتی شاهد بودم که دافا مورد توهین و افترا قرار می‌گیرد و بسیاری از مردم درخصوص دافا در ناآگاهی به سر می‌برند، برای روشنگری حقیقت به سایر تمرین‌کنندگان پیوستم، زیرا می‌دانستم که انجام آن مسئولیت مرید دافای اصلاح فا است.

ازآنجاکه در ۲۰ ژوئیه ۱۹۹۹، هنگامی که حکومت رعب و وحشت آغاز شد، تمرین‌کننده نبودم، از صحبت با مردم نمی‌ترسیدم و می‌توانستم به سرعت مطالب روشنگری حقیقت را توزیع کنم.

برای توزیع مطالب روشنگری حقیقت در شب، با تمرین‌کنندگان در منطقه‌ام همکاری می‌کردم. به یاد می‌آورم که شبی هزار کتابچه روشنگری حقیقت را توزیع کردم.

جستجوی درون و تزکیه

در پایان سال ۲۰۱۰، زمانی که تقویم‌هایی را در یک منطقه شلوغ توزیع می‌کردم دستگیر شدم. این دستگیری برای شوهرم بسیار سخت بود.

به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که باید بیشتر منطقی باشم چون آزار و شکنجه به پایان نرسیده است. علاوه‌براین، هنگام مطالعه فا، انجام تمرینات و روشنگری حقیقت، احساسات خانواده‌ام را نادیده گرفته بودم. این موضوع باعث شد که شوهرم از حمایت من دست بردارد و شروع به مخالفت کند.

برای اینکه مرا مجبور کند که تمرین دافا را کنار بگذارم، نسبت به من فحاشی می‌کرد و مرا کتک می‌زد. یک‌بار زانویش را روی قفسه سینه‌ام گذاشت به‌طوری که دچار صدمه شدم و نمی‌توانستم حرکت کنم. زمانی دیگر، وقتی گردنم را فشرد، تقریباً نزدیک بود خفه شوم. بعدها روی پشتم ایستاد و صورت و گردنم آسیب دیدند به حدی که کبود و متورم شدند.

چند بار سعی کرد مرا با یک ساتور بکشد و کتاب دافا و عکس استاد را برداشت.

واقعاً از او متنفر شدم. او شاهد بوده است که پس از تمرین دافا چقدر تغییر کردم. چرا هنوز با من مخالف است و از تزکیه‌ام جلوگیری می‌کند؟

حتی تصور می‌کردم که اگر قادر به تزکیه در خانه نیستم باید خانه را ترک کنم تا بتوانم به تزکیه‌ام ادامه دهم.

اما پس از صحبت با سایر تمرین‌کنندگان، متوجه شدم که استاد از ما می‌خواهند درحالی‌که تا نهایت ممکن خودمان را با جامعه بشری عادی وفق می‌دهیم خودمان را تزکیه کنیم. بنابراین اگر خانواده‌ام را ترک کنم، باعث می‌شوم چهره دافا خدشه‌دار شود.

می‌دانستم که نیروهای کهن به آسانی اجازه نخواهند داد که یک مرید دافای دوره اصلاح فا باشم. اگر می‌خواهم آزار و شکنجه را نفی کنم، باید یه صحبت‌های استاد گوش فرا دهم.

استاد بیان کردند:

«نیک‌خواهی یک انرژی عظیم است، انرژی خدایان راستین. هرچه نیک‌خواهی بیش‌تری حضور داشته باشد، این انرژی بیش‌تر می‌شود و می‌تواند هر چیزی که بد است را متلاشی کند.» («آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای واشنگتن دی‌سی ۲۰۰۹»)

استاد همچنین گفتند:

«برای یک تزکیه‌کننده، نگاه کردن به درون یک ابزار جادویی است.» («آموزش فا در کنفرانس بین‌المللی فای واشنگتن دی‌سی ۲۰۰۹»)

باید به یاد داشته باشم که ذهن شوهرم آکنده از دروغ‌ها و تبلیغاتی است که در رسانه‌های تحت کنترل حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) می‌شنود و می‌ترسد از اینکه حزب درخصوص آزار و شکنجه قادر به انجام هر کاری است. اگر او تحت چنین فشار عظیمی قرار نداشت، با من این‌گونه رفتار نمی‌کرد.

ذهنم را بر تزکیه‌ام متمرکز کردم و سعی کردم تعهدم را به انجام برسانم.

وقتی مادرشوهرم پس از صدمه به پایش دو بار در بیمارستان بستری شد، شوهرم و من مجبور شدیم از او مراقبت کنیم به‌خاطر اینکه زمانی دچار آسیب شده بود، که برادرشوهرم و همسرش که معمولاً از او مراقبت می‌کردند در تعطیلات بودند.

وقتی مجبور شدم از او مراقبت کنم، افکار و نگرش‌های بشری‌ام پدیدار شدند: مجبور بودم پول خودم را صرف مراقبت از مادرشوهرم کنم، درحالی‌که پسر و عروسش درحال خوشگذارنی بودند.

سپس به یاد آوردم که یک تزکیه‌کننده هستم و این فرصت خوبی برایم بود که شین‌شینگم را ارتقاء دهم و وابستگی‌های بشری‌ام را از بین ببرم.

استاد بیان کردند:

«يک شخص پليد از حسادت زاده مي‌شود.
با خودخواهي و خشم، درباره‌ي بي‌عدالتي‌هايي که برايش پيش مي‌آيد گله و شکايت مي‌کند.
يک شخص خيرخواه هميشه قلبي از شفقت و نيک‌خواهی دارد.
بدون هيچ نارضايتي و نفرت، سختي‌ها را با شادماني و مسرت تحمل مي‌کند.
يک شخص روشن‌بين هيچ وابستگي‌ ندارد.
در سکوت، مردم دنيا را که توسط خيال باطل گمراه شده‌اند نظاره مي‌کند.»
(«قلمروها» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)

وقتی این را به یاد آوردم احساس خوبی داشتم.

بعد از اینکه مادرشوهرم از بیمارستان مرخص شد، او را به خانه‌مان بردم تا بدون اینکه شکایتی داشته باشم از او مراقبت کنم. او با مشاهده این وضعیت، ناراحت شد و بارها و بارها از من می‌خواست که استراحت کنم.

مادرشوهرم در ۹۰ سالگی، با من به روشنگری حقیقت می‌پرداخت و به مردم می‌گفت که چگونه با تکرار جملات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» به وضعیت سلامتی بسیار خوب و عمری طولانی دست یافته است.

برای نشان دادن شگفتی دافا، وابستگی به نفع شخصی را از دست دادم. در سال ۲۰۱۴، وقتی که دختر‌خوانده‌ام می‌خواست خانه بخرد، مبلغ ۱۰۰ هزار یوآن به او دادم که او و همسرم را شوکه کرد. همه، از جمله خانواده شوهرش، تحت‌تأثیر قرار گرفته بودند.

اکنون همه آنها بر این باورند که فالون دافا خوب است و دخترخوانده، شوهرش، فرزندان‌شان و والدین شوهرش همگی از حزب کمونیست چین کناره‌گیری کردند. دختر‌خوانده‌ام و همسرش اغلب جمله «فالون دافا خوب است» را می‌گویند و از رحمت این فرصت خوب برخوردار شدند.

قدرتمند عظیم دافا

در ماه مه ۲۰۱۶ براثر برخورد با یک خودروی ون یه زمین افتادم و از حال رفتم.

وقتی دو مرد داخل خودروی ون می‌خواستند مرا به بیمارستان منتقل کنند، هشیاری‌ام را به دست آوردم.

آنها مرا ترغیب می‌کردند که به بیمارستان بروم چون نمی‌توانستم سرم را بلند کنم. رهگذران می‌گفتند که احتمال زنده‌ماندنم بعید است.

با دشواری بسیار گفتم: «من خوبم. من تمرین فالون دافا را انجام می‌دهم و پولی از شما نمی‌گیرم.»

وقتی این حرف‌ها را گفتم احساس بسیار بهتری داشتم. در آن لحظه، فقط به فکر اعتباربخشی به فا و نجات مردم بودم، بنابراین درباره حقایق دافا با آنها صحبت کردم.

به‌طور تصادفی، یکی از همکاران سابقم از آنجا عبور کرد و مرا دید. می‌خواست با شوهرم تماس بگیرد، اما به او گفتم که این کار را نکند. مصمم بودم که به خوبی عمل کنم و بگذارم همه به شگفت‌انگیزی دافا پی ببرند.

ذهنم هشیارتر شد و به روشنگری حقیقت ادامه دادم.

دو نفر از مردانی که سوار خودروی ون بودند به حقیقت پی بردند و موافق بودند که شکایت جنایی علیه جیانگ زمین مهم است. آنها اسامی‌شان را در شکایت‌نامه‌ها ذکر کردند و یکی از آنها صادقانه گفت که باور دارد فالون دافا خوب است؛ زیرا با چشمان خودش شاهد این موضوع بوده است.

بسیاری از عابران پیاده که مرا دیدند، گفتند که واقعاً باورنکردنی است که من پس از افتادن می‌توانم بدون وقفه صحبت کنم و همچنین از دریافت غرامت اجتناب کردم.

آنها خوبی دافا را که با چشمان خودشان شاهدش بودند مورد تحسین و تقدیر بسیار قرار دادند.

اما وقتی به خانه رسیدم، وابستگی‌های بشری‌ام ظاهر شدند و مجبور شدم دراز بکشم. نمی‌توانستم برخیزم و ناهار درست کنم و به شوهرم گفتم که با یک خودروی ون برخورد کردم.

ازآنجاکه نمی‌توانستم حرکت کنم، به فایل صوتی سخنرانی استاد گوش دادم و هنگ یینو فایی را که می‌توانستم به خاطر بیاورم خواندم. می‌توانستم چرخش فالون را در تمام بدنم احساس کنم و بدون آنکه متوجه شوم، به خواب رفتم.

روز بعد که بیدار شدم احساس آرامش کردم. می‌توانستم بنشینم اما قادر نبودم پای چپم را حرکت دهم. بااین‌وجود، به خانواده‌ام اجازه ندادم که از من مراقبت کنند و بر مطالعه فا و انجام تمرین‌ها پافشاری کردم. توانستم در روز ششم پیاده‌روی کنم و در روز هجدهم از پله‌ها پایین بیایم. طی ۲۰ روز به طور کامل مداوا شدم.

پس از این حادثه، بسیاری از بستگان و دوستان واقعاً ایمان پیدا کردند که دافا خوب و عالی است.

متقاعد کردن مردم برای خروج از ح.ک.چ

ازآنجاکه بازنشسته شدم، هر روز مشغول تزکیه‌کردن و نجات مردم هستم. صبح‌ها برای توزیع مطالب اطلاع‌رسانی درباره دافا بیدار می‌شوم و عصرها در مطالعات گروهی فا شرکت می‌کنم. در شب، فا و مقالات تبادل تجربه را در خانه مطالعه می‌کنم، به‌طوری که شوهرم احساس تنهایی نکند.

روشنگری حقیقت کار مشکلی نیست. مهمترین چیز این است که وابستگی‌هایم به خود و ترس را از بین ببرم.

در ابتدا، نمی‌دانستم که چگونه حقیقت را روشن کنم، اما براساس تجربه و خردی که استاد به من دادند، روشنگری حقیقت برایم آسان شده است.

ابتدا از افراد می‌پرسم که آیا درباره فالون دافا شنیده‌اند یا نه.

اگر بگویند که درباره فالون دافا آگاهی دارند، می‌پرسم که آیا آنها از حزب کمونیست چین خارج شده‌اند یا خیر. برخی از من می‌خواهند که درباره آن حرف نزنم، اما، بسته به واکنش‌های آنها، می‌گویم: «دانستن حقیقت برای شما خوب است.»

اگر بتوانم با شخص صحبت کنم، خوب است. اما در هر صورت همیشه به آنها می‌گویم: «فالون گونگ به مردم می‌آموزد که افراد خوبی باشند؛ در بیش از ۱۰۰ کشور دنیا گسترش یافته است؛ فالون گونگ یک فای درست است و حزب کمونیست چین کارهای بسیار بدی انجام داده و بسیاری از مردم را کشته است.»

سپس آنها را تشویق می‌کنم که از حزب و سازمان‌های جوانان کناره‌گیری کنند.

نباید اجازه دهیم آنها ما را تحت‌تأثیر قرار دهند. درعوض، باید به حال آنها تأسف بخوریم و امیدوار باشیم که بتوانند به حقیقت گوش کنند و نجات یابند.

اگر فرد به یکی از سازمان‌های وابسته به ح.ک.چ ملحق شده باشد، ترجیح می‌دهم آنها را تشویق کنم که از آن کناره‌گیری کنند. درخصوص کسانی که عضو حزب نیستند، از آنها می‌خواهم که علیه جیانگ زمین شکایت جنایی امضاء کنند.

اکنون می‌توانم حداقل ۱۰ نفر را متقاعد کنم که حزب را ترک کنند یا شکایات کیفری را امضا کنند و بسیاری از مردم قبول کرده‌اند نسخه‌هایی از نُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست را دریافت کنند.

بستگانم همگی باور دارند که دافا خوب است و هشت نفر از آنها درحال خواندن کتاب‌های دافا هستند. همسر برادرم حتی از دافا حمایت می‌کند. وقتی به خانه برای ترویج تلویزیون سلسله تانگ جدید به خانه بازگشتم، از من خواست که آن را برایش نصب کنم.

وقتی در زادگاهم یک مجلس عروسی برگزار می‌شود، از تمرین‌کننده‌ای دیگر برای کمک درخواست می‌کنم تا با هم در قسمت پذیرش به توزیع مطالب روشنگری حقیقت بپردازیم. به هر نفر یک هدیه می‌دهیم و بدون خوردن غذا محل را ترک می‌کنیم. همه می‌دانند که مریدان دافا درخصوص نجات مردم سرشان شلوغ است.