(Minghui.org) در مدرسه ابتدایی تدریس و 22 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کنم. موقعیت کاری‌ام سبب شده با بسیاری از نوجوانان در ارتباط باشم. طی این مدت هرگز درخصوص روشنگری حقایق فالون دافا برای آنها دچار تردید نشده‌ام.

به‌نمایش گذاشتن خوبی فالون دافا

مردم فقط به آنچه با چشمان‌شان می‌بینند، باور می‌آورند، اما بسیاری از مردم حرف‌های تمرین‌کنندگان فالون دافا را باور می‌کنند، زیرا مهربانی و ازخودگذشتگی آنان را احساس می‌کنند. مردم سایرین را نه براساس حرف‌های‌شان، بلکه بر اساس اعمال‌شان قضاوت می‌کنند. تمرین‌کنندگان از طریق اعمال خود بنیان خوبی را بنا می‌نهند که سبب می‌شود بتوانند به‌طور مؤثری حقایق را روشن کنند.

درحال حاضر دیگر مدارس، سرزمین‌های پاک نیستند. والدین سعی می‌کنند با دادن هدایا به معلمان آنها را تحت تأثیر خود قرار دهند و آموزگاران هزینه‌های بالایی برای کلاس‌های خصوصی دریافت می‌کنند. برای نشان دادن خوبی دافا، باید در هر کاری به‌خوبی عمل کنم. ازآنجا که می‌خواهم به دانش‌آموزانم کمک کنم درباره دافا خوب فکر کنند، به تک‌تک اعمال و افکارم توجه می‌کنم.

از زمانی که تمرین فالون دافا را شروع کرده‌ام، از پذیرش هر هدیه‌ای اجتناب کرده‌ام. یک بار یکی از والدین دانش‌آموزانم درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: «امروزه هنوز چنین معلمان خوبی یافت می‌شوند!» دانش‌آموزانم با احترام و تحسین به من نگاه و راستی را در من تجربه می‌کنند.

بسیاری از معلمان برای کلاس‌هایی که تدریس می‌کنند، آمادگی خوبی ندارند، اما من همیشه به‌خوبی آماده هستم. گاهی معلمان در طول کلاس‌هایم در اتاق من نشسته‌اند. آنها تعجب می‌کنند که چرا همه دانش‌آموزان به صحبت‌هایم گوش می‌کنند و رفتار اشتباهی از خود نشان نمی‌دهند.

اغلب داستان‌هایی سنتی را برای دانش‌آموزانم تعریف می‌کنم. از زمانی که کودکان وارد مهد‌کودک می‌شوند، حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) آموزش‌های حزبی را به آنها القاء می‌کند. من نمونه خوبی از خود نشان داده‌ام تا بتوانم این سم را از ذهن‌شان پاک و کمک‌شان کنم واقعیت‌های فالون دافا را بپذیرند.

گذشتن از سد الحاد

از دوران کودکی الحاد به ذهن دانش‌آموزان چینی القاء می‌شود و با تفکر عادی آنها مداخله می‌کند. به منظور شکستن سد الحاد، به دانش‌آموزانم می‌گویم: «نیوتن و اینشتین دانشمندان مشهوری بودند که باورهای مذهبی نیز داشتند. اگرچه آنها کمک‌های فوق‌العاده‌ای به علم مدرن کردند، هنوز اعتقاد داشتند که خدا جهان را خلق کرده است. انسان‌ها توانایی‌های محدودی دارند و فقط می‌توانند بخش بسیار کوچکی از این جهان عظیم را درک کنند.»

یک دایره بزرگ روی تخته سیاه می‌کشم و کلمه «وسیع» را به زبان چینی درون آن می‌نویسم. سپس نقطه کوچکی درون دایره بزرگ می‌گذارم و زیر آن کلمه «گرد و غبار» را می‌نویسم. سپس توضیح می‌دهم: «زمین مانند این ذره کوچک گرد و غبار در جهان وسیع است. انسان‌ها 95٪ از جهان را کشف نکرده‌اند. آیا خدا در این جهان وجود دارد؟ این به شما مربوط است که این سؤال را بررسی و مطالعه کنید. آنچه شما می‌گویید، آنچه من می‌گویم یا چیزی که کتاب درسی می‌گوید فقط برای اطلاعات است. علم مدرن ثابت کرده است که نظریه تکامل داروین فرضیه‌ای است که نقاط ضعف زیادی دارد. شواهد زیادی نشان می‌دهند که انسان‌ها از میمون‌ها تکامل نیافته‌اند.»

همیشه کلاس بسیار آرام است، دانش‌آموزان با دقت به من گوش می‌دهند، درباره موضوع فکر و سپس شروع به بحث درباره موضوع می‌کنند. برخی تجارب خاصی را به‌اشتراک می‌گذارند. آنها نتیجه می‌گیرند که الحاد نادرست است و خدا وجود دارد.

سپس می‌گویم: «الحاد به مردم اجازه نمی‌دهد که به خدا و عقوبت اعتقاد داشته باشند. بنابراین مردم مدرن خودخواه شده‌اند و کارهای گناه‌آمیز زیادی انجام می‌دهند. آن به‌شدت به جامعه چین آسیب رسانده است. برای نمونه ما درباره مواد غذایی سمی، شیر خشک سمی و هوای سمی شنیده‌ایم و همه آنها به مردم آسیب رسانده‌اند و همچنان آسیب می‌رسانند.»

دانش‌آموزان آموزش‌هایم را درک کرده‌اند و پذیرفته‌اند که «انسان‌ها باید از اصول جهانی حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی کنند، به آسمان و زمین احترام بگذارند و به سزا و کیفر باور داشته باشند.»

بازگشت فرهنگ سنتی به زندگی

دانش‌آموزان براساس نمرات تحصیلی‌شان قضاوت می‌شوند. فرهنگ سنتی به‌ندرت در مدرسه آموزش داده می‌شود، بنابراین اغلب اوقات داستان‌های مربوط به فرهنگ سنتی را برای‌شان تعریف می‌کنم. معنای درونی اصول «نیک‌خواهی، درستی، تواضع، خرد و ایمان» که کنفوسیوس از آنها دفاع کرد را توضیح و نمونه‌هایی ارائه می‌دهم. به آنها می‌گویم که اگر انسان‌ها دیگر این اصول اساسی و پایه‌ای را تصدیق نکنند، وضعیت جامعه بدتر خواهد شد.

همچنین داستان‌هایی برای دانش‌آموزانم تعریف می‌کنم که شامل اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری هستند. سپس افکار درست می‌فرستم و به‌تدریج شاهد تغییرشان بوده‌ام. آنها حالا بیشتر تمایل دارند یاد بگیرند، مؤدب‌تر شده‌اند، با والدین خود جنگ و دعوا نمی‌کنند و قدردانی خود را نشان می‌دهند.

روشنگری حقیقت در کلاس

دانش‌آموزانم به این نتیجه رسیده‌اند که «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری» خوب است. همچنین متوجه شده‌اند که من به «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» باور دارم. بعضی از دانش‌آموزان مرا «معلم حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری» صدا می‌زنند.

گاهی درباره حقایق فالون دافا پیامک‌ یا پیام‌های صوتی را به تلفن‌های همراه دانش‌آموزانِ 6 کلاسی که مدرسشان هستم، ارسال می‌کنم. با این بنیانی که برای‌شان ایجاد کرده‌ام، به آنها می‌گویم: «شما می‌دانید که حقیقت، نیکخواهی و بردباری خوب است.بعضی از مردم تمرین‌کنندگان را که به دنبال این اصول هستند، تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهند. ژو یونگ‌کانگ مسئول پلیس و ادارات قضایی بود. او به مأموران پلیس دستور دستگیری تمرین‌کنندگان فالون دافا و به قضات دستور محکوم کردن آنها را داد. ژو به‌خاطر فساد و سایر جنایات به حبس ابد محکوم شد.»

از آنها می‌پرسم که چرا تمرین‌کنندگان در چین تحت آزار و شکنجه قرار می‌گیرند، درحالی‌که مردم در سایر کشورها اجازه دارند به حقیقت، نیکخواهی و بردباری باور داشته باشند. آنها به یکدیگر نگاه می‌کنند. یک بار دانش‌آموزی گفت: «معلم، آنچه آنها می‌گویند خوب است، لزوماً خوب نیست و آنچه می‌گویند بد است، لزوماً بد نیست!»

حرفش را تأیید کردم و گفتم: «آنچه مسئولین می‌گویند لزوماً درست نیست. ما از قبل می‌دانیم که حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است. دافا به مردم می‌آموزد که این اصول را دنبال کنند، بنابراین فالون دافا خوب است! شما باید در طول زندگی خود با صداقت، مهربانی و بردباری رفتار کنید.»

وقتی دانش‌آموزن را می‌بینم، افکار درست می‌فرستم تا فکر «فالون دافا خوب است» را به سطح میکروسکوپی وجودشان بفرستم. وقتی آنها در تجمعات بزرگ مدرسه مانند مراسم بالا بردن پرچم و انجام تمرینات صبحگاهی حضور دارند نیز افکار درستی قوی می‌فرستم تا عناصر شیطانی فرهنگ ح.ک.چ را از ذهن‌شان پاک کنم.

یک بار دیدم که کل زمین بازی مملو از فالون‌های (چرخ‌های قانون) نقره‌ای شده است. می‌دانستم که استاد درحال تشویق کردن من هستند و این امکان را فراهم می‌آورند تا معنی حقیقی نیک‌خواهی را درک کنم.