(Minghui.org) در سال 2012 به آمریکا مهاجرت و در پروژه‎های رسانه‌ای فالون دافا مشارکت کردم. متأسفانه، بیشتر به وابستگی‎های دیگران توجه داشتم تا وابستگی‌های خودم. به تازگی به محل کار دیگری نقل مکان و درگیری‎های مشابهی را تجربه کرده‌ام. سپس متوجه شدم که باید به درون نگاه، کاستی‎هایم را پیدا و در تزکیه بهبود پیدا کنم.

نفرت: بازتابی از وابستگی به خود

یک روز با پدر و مادرم جروبحث کردم. آنها از اینکه ران مرغ خریده بودم گله و شکایت کردند. ناراحت شدم و شروع به بحث با آنها کردم.

بعد از اینکه آرام شدم، درباره اینکه چرا از نظر آنها ناراحت شدم فکر کردم. متوجه شدم که به شنیدن تعریف و چیزهای خوب عادت داشتم، اما نمی‎توانستم انتقاد بپذیرم. به عبارت دیگر، فقط به خودم توجه می‎کردم و به شهرت، منافع شخصی و احساسات وابسته بودم.

 با یادآوری اختلافات قبلی‎ام با تمرین‎کنندگان در محل کار قبلی، هنوز نمی‎توانستم فکرهایم درباره کاستی‎ها و نارضایتی‎هایی که احساس می‎کردم را متوقف کنم. سپس عصبانی‎تر شدم و فکر کردم که تحت بدرفتاری قرار گرفته‌ام.

استاد بیان کردند:

«از آنجا که شخص در بین مردم عادی گم شده است، اغلب در ذهنش افکاری در مورد شهرت، سود، شهوت، خشم و غیره را رشد می‎دهد. به‎تدریج، این افکار به‎صورت افکار کارمایی قدرتمندی درمی‎آیند.» (جوآن فالون)

پس از خواندن فای استاد، متوجه شدم که تزکیه درباره یافتن و از بین بردن افکار و عقاید بشری است که با فا هم‎راستا نیست. برای مدت طولانی بین احساسات درست و غلط گیر افتادم، بنابراین مشتاق بودم که ثابت کنم حق با من است. حتی اگر در جروبحثی پیروز می‎شدم، خصوصیات اخلاقی‌ام را نتوانستم بهبود دهم، زیرا تحت آموزش استاد نبودم:

«...خودشان را به‌خوبی تزکیه کنند و موجودات ذی‌شعور را نجات دهند.» («آموزش فا در کنفرانس فای بین‌المللی نیویورک بزرگ ۲۰۰۹»)

وابستگی به جروبحث کردن مربوط به حفاظت از وابستگی به شهرت، منافع شخصی و احساسات است. این خودخواهی است و نمی‌تواند به بهبودی فرد کمک کند. افکار و عقاید بشری در این وابستگی‎ها در هم آمیخته شدند، از جمله وابستگی به شهوت و خشم، که باعث ایجاد کارمای فکری می‎شوند. در مقابل این با خودآگاه اصلی مداخله کرده و برای تمرین‎کنندگان در حین مطالعه فا، فرستادن افکار درست و انجام تمرینات مزاحمت ایجاد می‎کند.

توانایی‎ها توسط استاد داده می‎شوند

وابستگی دیگری که پیدا کردم، در طلب شناخته شدن بود که وابستگی به اعتباربخشی به خود است. سابقه کاری‌ من در زمینه طراحی رسانه نبود، و مجبور شدم آن را پس از ورود به خارج از کشور یاد بگیرم. پس از اینکه در آن موفق شدم، تمرین‎کنندگان شروع به تعریف از من کردند. آنقدر تعارف و توجه هماهنگ‎کنندگان را دوست داشتم که وقتی نظر منفی در مورد کارم دریافت می‎کردم، ناراحت می‎شدم و گله و شکایت می‌کردم.

توانایی و خردمان در انجام کارهای رسانه‎ای توسط فا به ما داده می‎شود. اگرچه سعی کردم که تحت تأثیر نظرات مثبت افراد قرار نگیرم، اما کم‌کم به این سمت رفتم که خودم را خیلی قبول داشتم.

اکنون وقتی این گونه فکر می‎کنم، به خودم یادآوری می‎کنم که این توانایی توسط استاد داده شده است. همچنین متوجه شد‌ه‌ام که این تفکر واقعاً متعلق به من نیست و باید آن را از بین ببرم.

در نظر گرفتن گزینه‎های دیگر و ترویج همکاری

نیازم به اثبات اینکه مهارت‎هایم بهتر از دیگران است، به‎خاطر وابستگی‎هایم به مبارزه‌طلبی، رقابت و حسادت بود. در نتیجه، برای بیش از 10 سال متوجه این وابستگی‎ها نشدم. در گذشته، مثل یک فرد معمولی رفتار می‎کردم و به‎شدت خودم را سطح بالا در نظر می‎گرفتم.

وقتی به دیگران درباره چگونگی حل مسائل پیشنهاد می‎دادم، بسیار زورگو بودم. وقتی دیگران از پیشنهادم نتیجه مثبتی نمی‎گرفتند، اعتقاد داشتم که آنها نمی‎توانند ایده‎های خوب را بپذیرند.

اکنون با مهربانی به دیگران توصیه می‎کنم که پیشنهادم را در نظر بگیرند، اما آنها آزاد هستند که براساس شرایط خاص خودشان، آنچه را که می‎خواهند انجام دهند. به همین دلیل فضای بیشتری برای انتخاب جایگزین‎های دیگر را برای آنها فراهم می‎کنم و بنابراین همکاری میان تمرین‎کنندگان را ترویج می‎دهم.

وقتی تمرین‌کنندگان در حین درگیری‎ها از موضع خود دفاع می‎کنند دیگر احساس ناراحتی نمی‎کنم. وقتی به درون نگاه می‎کنم، متوجه می‎شوم که اعمالشان بازتابی از خودم است. من نیز همین مشکلات را داشتم.

شناسایی نقاط ضعف

اکنون وقتی با اختلاف و تضادی مواجه می شوم، آرام‎تر هستم. ابتدا افکار منفی را از ذهنم پاک و فراموش می‎کنم که دیگران چه گفتند و چه کار کردند. علاوه بر این، پیشنهادات آنها را در نظر می‎گیرم، به درون نگاه می‎کنم تا وابستگی‎هایم را پیدا کنم، و خودم را اصلاح می‌کنم تا مسائل مشابهی دوباره پیش نیایند. با انجام این کار، توانسته‎ام بسیاری از وابستگی‎هایم را شناسایی کنم.

متوجه شده‎ام که وقتی اختلافات رخ می‎دهد مهم نیست که با دیگران بحث کنید تا اثبات کنید حق با چه کسی است. هدف این است که از این واقعه برای شناسایی نقاط ضعف خود و از بین بردن وابستگی‎ها استفاده کنید. به این ترتیب، می‌توانیم قلب‎مان را خالص‌تر کنیم و سه کار را بهتر انجام دهیم.