(Minghui.org) سابقاً از خشکی چشم‌ها، التهاب مزمن گلو، بیماری‌های زنان و یبوست رنج می‌بردم. به‌حدی ضعیف بودم که در روزهای گرم تابستان احساس سرما می‌کردم و دائماً دچار آنفولانزا می‌شدم.

تعداد قرص‌هایی را که هر روز باید مصرف می‌کردم از یادم می‌رفت. اکثر اوقات به‌ناچار روانه بیمارستان می‌شدم. بسیاری از شیوه‌های درمان، حتی سحر و جادو را امتحان کرده بودم، اما هیچ‌کدام مؤثر نبودند. فقط ۲۶ سال داشتم اما دائماً به این فکر می‌کردم که به زندگی‌ام خاتمه دهم. قادر به انجام این کار نبودم چون دخترم در آن زمان فقط چهار سال داشت.

یک روز در سال ۱۹۹۶، دخترعمویم را ملاقات کردم. او سابقاً بسیار بیمار، لاغر و سیه‌چرده بود. اما درحال حاضر بشاش و سالم به‌نظر می‌رسد. از او پرسیدم که از چه قرص‌های معجزه‌گری استفاده می‌کند و او فالون ‌دافا را به من معرفی کرد و گفت که تمرین در دافا تمام بیماری‌هایش را درمان کرده است.

بعد از اینکه تمرین‌کننده شدم و از آموزه‌های جوآن ‌فالون پیروی کردم، سخاوتمندتر شدم و شخصیتم کاملاً تغییر کرد. درنتیجه، وضعیت سلامتی‌ام هر روز بهبود می‌یافت. یک‌بار به نوع بدی از آنفولانزا همراه با سرفه‌های شدید و تب بالا دچار شدم. یک تمرین‌کننده به من گفت که استاد درحال پاکسازی بدنم هستند و نباید به دنبال درمان‌های پزشکی باشم. دقیقاً بعد از سه روز، علائم بیماری ناپدید شد و از آن پس دیگر هرگز بیمار نشدم. با مشاهده این معجزه، افراد خانواده‌ام اقدام به انجام تمرین کردند.

پدرم به دلیل آسیب ناشی از یک حادثه رانندگی در مدت‌ها قبل، هرگز به‌طور کامل درمان نشده بود، قادر به انجام کارهای جسمی نبود. او اکنون به‌خاطر انجام تمرین کاملاً سالم است. پدرم ۷۴ ساله است، اما کار هر روزه در مزرعه ۶ هزار متر مربعی به‌هیچ‌وجه او را خسته و اذیت نمی‌کند.

مشکلات پوستی مادرم بعد از شروع تمرین از بین رفتند. او اکنون ۷۲ ساله است و سالم و جوان به‌نظر می‌رسد. شوهرم قبل از شروع تمرین، دچار انحناء در ستون فقرات، بیرون‌زدگی استخوان و افتادگی معده بود. او در حال حاضر سالم است.

مادرشوهرم به‌شدت پیر شده بود به‌طوری که نمی‌توانست از خودش مراقبت کند. بعد از اینکه ازدواج کردم و وارد خانواده شوهرم شدم، خودم مسئولیت نگهداری از او را برعهده گرفتم. زمانی‌که جوان بود شوهرش را از دست داده بود و هیچ‌کدام از فرزندانش حاضر به نگهداری از او نشده بودند. او ۲۰ سال با ما زندگی کرد تا اینکه فوت کرد. استاد بیان کردند:

«البته، در تزکیه در بین جامعه‌ مردم عادی، باید به والدین خود احترام بگذاریم و فرزندانمان را تربیت کنیم. در هر شرایطی، باید با دیگران خوب و با مردم مهربان باشیم.» (جوآن ‌فالون)

زمانی‌که مادر‌شوهرم با ما زندگی می‌کرد، هنگامی‌که مشکلی برایش پیش می‌آمد اغلب او را تمیز می‌کردم. یکبار در مقابلم گریه کرد و گفت: «تو بهتر از دخترم از من نگهداری می‌کنی.»

دخترش بعد از شش روز پرستاری از او رفت و دیگر برنگشت. در مراسم تشییع جنازه مادرشوهرم، خیلی از روستائیان به شوهرم گفتند: «شما و همسرتان خیلی با مادرتان مهربان بودید، مخصوصاً همسرتان. او بهترین عروس در این شهر است.»

هر زمان که این صحبت‌ها را از کسی می‌شنیدم، به آنها می‌گفتم که این آموزه‌های فالون ‌دافا است که مرا به سمت یک انسان خوب بودن سوق می‌دهد.

چند سال قبل، یکی از پسرعموهایم الکل مصرف کرده و با موتور به زمین خورده و استخوان کشکک زانویش خرد شده بود. دکتر به او گفت که باید به مدت دو ماه استراحت کند.

پسرعمویم باور محکم و راسخی به آموزه‌های فالون ‌دافا داشت و طبق معمول به سر کارش رفت. کشکک زانویش مداوا و مثل اولش شد.

او در محل‌هایی که کار می‌کرد، با تکه‌ای از گچ می‌نوشت: «فالون‌ دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» او گفت: «به این صورت می‌توانم قدردانی‌ام را از استاد فالون ‌دافا بیان کنم.»