(Minghui.org) پانزدهمین کنفرانس تبادل تجربه سالیانه فالون دافا در لهستان در ۳۱ مه 2018 در ولادیاسلاوو، شهری در ساحل شمالی برگزار شد. یازده نفر از تمرین‌کنندگان درباره چگونگی بهره‌گیری از تمرین فالون دافا و رشد و بهبود خود با استفاده از آموزه‌های دافا هنگام مواجهه با اختلافات مختلف یا محنت‌ها، تجربه‌های خود را به اشتراک گذاشتند.

ماجراهای تمرین‌کنندگان جوان

کنراد 13 ساله است و مدت زیادی است که تمرین کرده است. از دوران جنینی مشخص شد که دچار کولیک شدید روده است و مادرش به اجبار در هشت‌ماهگی زایمان کرد. در چهار ماه بعد از تولد، تحت شش جراحی قرار گرفت و شش ماه در بخش مراقبت‌های ویژه ماند.

برخلاف انتظار همه کارکنان پزشکی، او از جراحی‌ها یکی پس از دیگری جان سالم به در برد. مادر کنراد تمرین‌کننده فالون دافا است. او هر روز از زمان تولد کنراد برایش جوآن فالون را خوانده و معتقد است که به همین دلیل او توانست در شرایط بسیار سختی که اکثر نوزادان نمی‌توانند زنده بمانند، بهبود یابد.

تا جایی که کنراد می‌توانست به‌خاطر بیاورد، می‌دانست که فالون دافا زندگی دوباره به او داده است. او از استاد بسیار سپاسگزار است و اغلب ضمن مطالعه آموزه‌ها و انجام تمرین‌ها، همراه والدینش در فعالیت‌های فالون دافا شرکت می‌کند.

یکی دیگر از تمرین‌کنندگان جوان، مایا، اکنون ده ساله است. او در زندگی روزانه خود از اصول فالون دافا پیروی می‌کند. یک روز دوستش به طور تصادفی هدیه‌اش را شکست و گریه کرد. مایا سخنان استاد در رابطه با مورد ملاحظه قرار دادن دیگران را بخاطر آورد و بدون اینکه فکر دیگری بکند، هدیه خودش را که برایش خیلی عزیز بود، به دوستش داد.

یک بار دیگر یکی از دوستان مایا به او گفت که دیگر نمی‌خواهد با هم دوست باشند. مایا ناراحت شد، اما سخنان استاد را درباره بازپرداخت بدهی‌های کارمایی بخاطر آورد. او آرام ماند. بعدها دوستش عذرخواهی کرد و دوست باقی ماندند.

سپاس برای اعطای فرصت دیگری در زندگی

مای خیلی بیمار بود و قبل از اینکه با فالون دافا آشنا شود تحت چند عمل جراحی قرار گرفته بود. نه تنها مشکلات او به این روش حل نشده، بلکه عوارضی هم برای او در پی داشت و تقریباً یک کلیه‌اش را از دست داد. وضعیت او به ازدواجش نیز پایان داد.

مای دعا کرد تا راهی برای پایان دادن به بدبختی‌اش پیدا کند و در عرض یک روز دو نفر از دوستانش او را دیدند و فالون دافا را به او پیشنهاد کردند. او شروع به گوش دادن به سخنرانی‌ها کرد و در اسرع وقت جوآن فالون را خواند و به تمرین گروهی در ورشو پیوست.

روز اول که جوآن فالون را خواند، معجزه‌ای اتفاق افتاد. او توانست بدون درد شدیدی که به‌طور معمول در پاهایش احساس می‌کرد به‌خوبی بخوابد. از آن به بعد مصرف داروهای مختلف را قطع کرد و بسیاری از بیماری‌های مزمنش کم‌کم بهبود یافت. مای گفت: «دافا فرصت زندگی دوباره به من داد.»

معجزه پس از تماشای شن یون

مین 63 ساله دچار ورم مفاصل بسیار شدیدی بود. همه چیز را آزمایش کرد، اما هیچکدام نتوانست دردش را تسکین دهد. دکترش گفت که باید تحت جراحی جایگزینیِ مفصل قرار بگیرد. همچنین از درد غیر قابل تحمل میگرن نیز رنج می‌برد و درد طاقت‌فرسا باعث شد که گاهی اوقات بخواهد به زندگی‌اش خاتمه دهد.

شخصی فالون دافا را به او معرفی کرد و اولین باری که تمرین دوم را انجام داد، جریان گرمی را از داخل دست‌هایش به پشت سرش احساس کرد. دچار درد شدیدی در گوشش شد، به‌طوری که خون از گوش‌هایش آمد. او آن را تحمل کرد و ظرف چند روز علائم میگرنش کاملاً ناپدید شد.

در ماه مه 2017 برای تماشای نمایش شن یون به وین رفت و در آنجا درد زانویش بدتر شد. او به سختی توانست خودش را به سالن نمایش برساند.اجرا آنقدر مسحور کننده بود که دردش را فراموش کرد و در قلبش فقط شادی بود. او معتقد بود که این خواست خداوند بود که این امکان را برای او فراهم کرد که ببیند بهشت چگونه است.

در مسیرش به هتل او توانست به‌راحتی راه برود گویا پاهایش سبک بودند. او نمی‌دانست که راه رفتن می‌تواند تا این حد راحت باشد. روز بعد درد زانویش متوقف شد و کاملاً احساس سلامتی می‌کرد. دردی که سال‌ها تحمل کرده بود نیز ناپدید شد. از آن زمان به بعد، او تمرین‌‌کننده‌ای جدی و کوشا و شخص شاد و سخاوتمندی شده است. او با دیدن تغییرات چشمگیر، فرزندش نیز خواست فالون دافا را تمرین کند.

حذف عادات بد

آندزی کانیسنی سالها تمرین کرده است. او درباره اینکه چگونه با انجام تمرینات فالون دافا وابستگی‌اش به تنبلی، پول، امیال، خوردن گوشت، حسادت، خودنمایی و شوق و اشتیاق بیش از حد را از بین برد، تجربه‌اش را به اشتراک گذاشت. او زمان زیادی را صرف از بین بردن وابستگی شدید خود به بازی‌های ویدئویی کرد و بسیار برایش سخت بود. او فقط نمی‌توانست در برابر وسوسه مقاومت کند. یک بار که به کنفرانس فا در نیویورک رفت، در یک رویداد روشنگری حقیقت شرکت کرد. پس از بازگشت به هتل، ناگهان متوجه شد که نمی‌خواهد بازی کند. او متوجه شد که استاد به او کمک کرده بودند. اگرچه این تمایل چند بار بازگشت، اما خیلی ضعیف بود.

استفاده از فرصت‌ها برای روشنگری حقیقتپیتر به مدت ده سال تمرین کرده است، اما فقط می‌توانست در تعطیلات آخر هفته‌ها تمرینات را انجام دهد و با سایر تمرین‌کنندگان به روشنگری حقیقت برای مردم بپردازد. او به فکر یافتن یک مکان خوب برای انجام روزانه تمرینات بود که در ضمن به کارش نیز آسیبی نرسد. می‌خواست جایی در یک منطقه شلوغ باشد که تعداد زیادی از مردم بتوانند او را ببینند و بتواند حقیقت را برای افراد بیشتری روشن کند. در نهایت ساختمان تجاری محل کارش را انتخاب کرد، زیرا تردد افراد خیلی زیاد است و روزانه حدود 3000 نفر در آنجا رفت و آمد دارند. از آنجایی که در مقابل ساختمان شروع به تمرین کرد، توجه بسیاری از همکارانش نیز به فالون دافا و آزار و اذیت آن به دست حزب کمونیست جلب شد. او از این فرصت برای فرستادن ایمیل به همه افراد محل کارش استفاده و از آنها دعوت کرد تا تمرینات را یاد بگیرند. این فرصت‌های زیادی را برایش ایجاد کرد تا به همکارانش درباره آزار و شکنجه بگوید.

پس از کنفرانس تبادل تجربه، تمرین‌کنندگان طی سه روز آینده به فعالیت‌های خود ادامه دادند.