(Minghui.org) سابقاً از سردردهای میگرنی رنج می‌بردم. وقتی دچار چنین سردردهایی می‌شدم، باید در تخت و در اتاقی تاریک استراحت می‌کردم. در ژوئیه 1996، دچار سردرد شدید دیگری شدم که برای چند روز ادامه داشت.

شوهرم فالون دافا را تمرین می‌کند و شاهد بودم که پس از شروع این تمرینِ تزکیه، بیماری‌هایش ناپدید شدند. بنابراین فکر کردم که آن را امتحانی کنم. حالا دیگر دچار سردردهای میگرنی نمی‌شوم و از آن زمان تاکنون دافا را تمرین کرده‌ام.

وقتی آزار و شکنجه در ژوئیه 1999 آغاز شد، من و شوهرم به منظور پژوهش‌خواهی برای حق تمرین فالون دافا به پکن رفتیم. من بعد از یک ماه به خانه برگشتم، اما شوهرم دستگیر و به دو سال زندان محکوم شد. در آوریل 2000 دوباره به پکن رفتم، دستگیر و به زادگاهم برگردانده شدم، برای 49 روز در بازداشتگاه حبس و 3000 یوآن جریمه شدم.

مهربانی تمرینکنندگان فالون دافا

شوهرم سه برادر دارد، اما پدر و مادرش فقط اولین پسرشان را بزرگ کردند، درحالی‌که پسر دوم نزد یکی از بستگان دور و شوهر من، فرزند سوم، نزد یکی از عموهایش که فرزندی نداشت، بزرگ شد. من عمو و همسرش را پدرشوهر و مادرشوهرم می‌دانستم و از آنها به‌خوبی مراقبت می‌کردم. وقتی مادرشوهرم در سال 1998 درگذشت، پدرشوهرم آمد تا با ما زندگی کند.

یک بار خواهرزاده‌ پدرشوهرم به دیدنش آمد و گفت: «او خیلی خوش‌اقبال است، زیرا تو خیلی خوب با او رفتار می‌کنی. چرا من فرزندی مانند تو ندارم؟ هیچ‌کدام از فرزندانم همانند رفتار تو با پدرشوهرت، با من خوب رفتار نمی‌کنند!» سپس گریه کرد. به او گفتم که فالون دافا را تمرین می‌کنم و استادم به من آموخته‌اند که چگونه شخص خوبی باشیم.

او گفت ازآنجا که شاهد رفتار خوب من با دایی‌اش بوده، می‌داند که تمرین‌کنندگان فالون دافا افراد مهربانی هستند.

آگاهی به خوبیِ فالون دافا برکت به‌ارمغان می‌آورد

ما خانه دو‌طبقه‌ای در شهر داریم و همسایه‌مان تصمیم گرفت خانه جدیدی بسازد و از ما خواست که بعضی از ماشین‌آلات را در زمین ما بگذارد. موافقت کردم. آنها طی دوره ساخت‌وساز خانه‌شان، به کنتور آبم آسیب رساندند و درواقع روی بخشی از زمین من ساخت‌وساز کردند. پس از اتمام ساخت‌وساز، خانه‌شان تا حدودی جلوی تابش نور خورشید به ساختمان ما را می‌گرفت، اما فکر کردم که فالون دافا را تمرین می‌کنم و باید نسبت به سایرین باملاحظه باشم.

اما همسایۀ سمت دیگرمان آن را تحمل نکرد و تهدید کرد که خانه‌اش را تخریب می‌کند. صاحب آن خانه متوجه خوبی ما شد و گفت: «شما با ما خیلی مهربان هستید، حتی گرچه بخشی از زمین شما را اشغال کرده‌ایم. آیا امکان دارد اجازه دهید خسارت وارده را با پول جبران کنیم؟» به او گفتم که فالون دافا را تمرین و از اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری پیروی می‌کنم. سپس اظهار کردم که اگر به‌یاد داشته باشد که فالون دافا خوب است، او نیز مورد برکت قرار خواهد گرفت.

قدرت فالون دافا: برآمدگی روی سر در عرض چند دقیقه ناپدید شد

یک روز نوه‌ام با دوست خردسالش بازی کرد که ضربه‌ای به سرش خورد و یک برآمدگی به اندازه تخم مرغ روی سرش ایجاد شد. به او گفتم عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند و در کمتر از چند دقیقه، برآمدگی ناپدید شد.

یک روز دختر جوانم با من تماس گرفت. وحشت‌زده بود، چراکه دخترش تب داشت و بالا می‌آورد. او و مادرشوهرش درحال بردن او به بیمارستان بودند. وقتی به آنجا رسیدم، نشان یادبود دافا که با خودم برده بودم را به نوه خردسالم دادم. سپس از او خواستم عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را تکرار کند.

وقتی مادرشوهرِ دخترم از بخش پذیرش برگشت، کودک بهبود یافته بود. پزشک گفت که همه چیز خوب است. به آنها گفتم که فقط عبارات «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است» را تکرار کردیم. به این ترتیب آنها شاهد خوبی دافا بودند.