(Minghui.org) من تمرین‌کننده‌ای غربی، 19 ساله و اهل کریست‌چرچ، نیوزیلند هستم. فقط پس از یک سال و نیم تمرین فالون دافا، شاهد تغییرات بسیاری در خودم بوده‌ام. کل حیطه تفکرم چنین تغییر اساسی‌ای را تجربه کرده است. ذهنم روشن‌تر و خالص‌تر شده و بسیاری از ذهنیت‌های بد، عادت‌ها، عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌ها را رها کرده‌ام. دیگر مواد مخدر یا الکل مصرف نمی‌کنم.

بزرگ شدن در یک دوره انحرافی و انحطاط

در این برهه از زمان - مراحل نهایی دوره پایان دارما – متولد و در محیط فساد، تفکر و رفتار منحرف و منحط بزرگ شدم. در نتیجه، عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌های بی‌شماری را شکل دادم، که آنقدر از حقیقت، نیکخواهی، بردباری فاصله داشت که دیگر خود واقعی و پاک و خالصم قابل شناسایی نبود.

بخاطر تماشای کانال‌های تلویزیونی متعدد از سن نوجوانی- به ویژه ویدیوهای ستارگان موسیقی و برنامه‌هایی برای بزرگسالان که تحریک‌کننده بودند - بسیاری از خصوصیات اخلاقی بد، مانند علاقه به شهرت، شهوت، داشتن خُلق عصبی، خودخواهی، عدم صداقت و علاقه به نفع شخصی با من مداخله می‌کرد.

همانطور که بزرگ می‌شدم، این چیزها بیشتر مرا به خود مشغول می‌کردند، و من بیشتر و بیشتر شبیه آنها می‌شدم، و به این ترتیب باعث شد که خود واقعی‌ام را گم کنم.

در 12 سالگی تلفن همراه خودم را داشتم و به والدینم با خشم و پرخاش رفتار می‌کردم. در 13 سالگی در فیس‌بوک و متکبر و مغرور بودم. در 14 سالگی، لپ‌تاپ خودم را داشتم و به اینترنت معتاد شدم. در 15 سالگی نوشیدنی‌های الکلی و مواد مخدر و نیز داروهای ضد افسردگی مصرف می‌کردم. نیازی به گفتن نیست که مستقیم به سمت تباهی می‌رفتم.

در طول دوره دبیرستان به افسردگی شدید مبتلا شدم که هنگام تنهایی به سراغم می‌آمد. برای مدتی، دیگر نمیخواستم زندگی کنم. اما همیشه نور ضعیفی از امید در قلبم می‌درخشید و به من می‌گفت که همه چیز خوب می‌شود و هدفی در اینجا دارم- که چیزی مهم در آینده انتظارم را می‌کشد.

جستجوی حقیقت

وقتی بزرگ شدم، مدام این احساس را در خود داشتم که امور و مسائل درست نیستند. سابقاً گریه می‌کردم و به مادرم می‌گفتم که در این مکان (زمین) حس نمی‌کنم که در خانه هستم. در این زمان بود که شروع به جستجوی حقیقت کردم.تحقیق بسیاری را در زمینه نظریه‌های توطئه، فلسفه، معنویت و متافیزیک شروع کردم و ذهنم شروع به باز شدن کرد. توانستم بسیاری از عقاید و تصورات بشری‌ام که زاییدۀ علوم مدرن بودند را رها کنم. معتقدم که این دوره زمانی مرا برای کسب فا آماده می‌کرد. اگرچه این چیزها ذهن مرا باز کرد، آنها فقط سؤالات بیشتری را در من ایجاد کرد و پاسخی برایم نداشتند.

کم‌کم الویت شماره یکم پیدا کردن حقیقت زندگی و جهان شد. در عین حال، برایم مهم‌تر شد که شخص خوبی باشم. اما در حقیقت، نمی‌دانستم که چگونه شخص خوبی باشم. فقط می‌دانستم که چگونه برخی از کارهای ظاهراً خوب را انجام دهم. اما نمی‌دانستم که چگونه کار اشتباه را از درست و خوب را از بد تشخیص دهم.من مشتاق بودم که خوب باشم، اما هنوز هم تمام آن وابستگی‌های فاسد را داشتم، حتی نمی‌دانستم که آنها نادرست هستند. احساس سرگشتگی و گیجی می‌کردم. هیچ نظری نداشتم که چه کسی هستم. احساساتم بر من حاکم بود، اغلب احساس می‌کردم که از واقعیت هیچ ایده‌ای ندارم. من مالیخولیایی و همیشه نگران وضعیت سلامتی‌ام بودم. سابقاً از آینده می‌ترسیدم، نگران اینکه من و بدن مشکل‌سازم چه عاقبتی خواهیم داشت و زمین به چه چیزی تبدیل خواهد شد. ترس و سردرگمی به‌طور کامل افکارم را اشغال کرد.

دافا مرا نجات داد

سپس کتاب جوآن فالون، کتاب اصلی فالون دافا در اکتبر 2016 به من معرفی شد.

وقتی این کتاب را به دست گرفتم، مطلقاً هیچ ایده‌ای درباره آن نداشتم. شروع کردم با صدای بلندلون یو را خواندم. هنگامی که کلمه «دافا» را دیدم، در سراسر بدنم حسی را احساس کردم که نمی‌توانم توضیح دهم - تقریباً کمی مانند «دژاوو» یعنی وقتی حس می‌کنید کاری را قبلاً انجام داده‌اید. احساس کردم شیفته این کلمه شده‌ام. همانطور که شروع کردم به خواندن «دافا خرد آفریدگار است...» احساس می‌کردم که آن لحظه بسیار مهمی است، مثل اینکه زمانی خیلی خیلی طولانی منتظر این لحظه بوده‌ام. اگرچه واقعاً نمی‌توانستم چیزی را که می‌خوانم درک کنم، می‌دانستم این چیزی است که به دنبالش بوده‌ام.

در این زمان سفر تزکیه‌ام آغاز شد.

مدت خیلی زیادی طول کشید تا در تزکیه پیشرفت کنم. برای مدتی، واقعاً نمی‌دانستم که کُلیت آن درباره چیست و چه چیزی برای من الزامی است. من با تلاش برای شخص خوبی بودن شروع کردم. با تلاش برای پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری فالون دافا - که در آن زمان برای من به معنای راستگویی، مهربانی و شکیبایی بود. همچنین سعی می‌کردم به درون نگاه کنم و دیگران را در الویت قرار دهم.

احساس می‌کردم قدردان و بیش از حد خوشحالم که بالاخره تعالیمی واقعاً متعالی مرا هدایت می‌کند. کم‌کم شین‌شینگم (سرشت قلب و ذهنم) را بهبود بخشیدم و به درک حقایق بزرگتری در کتاب رسیدم.

وقتی مطالعه گروهی فا و خواندن مقالات در وب‌سایت مینگهویی را شروع کردم، کم‌کم درک کردم که تزکیه در فالون دافا حقیقتاً چیست.

واقعاً احساس می‌کنم که من پیشرفت تزکیه‌ام را به مطالعه گروهی فا به‌طور مستمر و تبادل تجربه با هم‌تمرین‌کنندگان - به ویژه خواندن مقالات تبادل تجربه در وب‌سایت مینگهویی مدیون هستم. از زمانی که شرکت در مطالعه گروهی فا را شروع کردم، مطالعه فا به‌طور فردی را هم انجام می‌دادم مگر اینکه واقعاً شرایط مطالعه را نداشتم. احساس می‌کنم که مطالعه گروهی فا برای پیشرفت به‌طور بنیادی بسیار مهم است و به همین دلیل استاد تأکید بسیار زیادی بر اهمیت آن دارند. احساس می‌کنم زمانی که تمرین‌کنندگان با هم جمع می‌شوند، فا را باهم مطالعه، در پروژهای گروهی مشارکت و تبادل تجربه می‌کنند یا افکار درست می‌فرستند، ما به‌عنوان شاگردان دافا، به استاد لی هنگجی کمک می‌کنیم که فالون را بچرخانند- ما واقعاً ذرات دافا هستیم که به‌عنوان یک بدن کار می‌کنیم.

من دیگر نگران وضعیت سلامتی‌ام نیستم؛ احساس می‌کنم درباره آن خیالم آسوده است و خوش‌بین هستم. تفاوت ایجاد شده در من واقعاً عمیق است. از یک دختر نوجوان که غرق در خودخواهی و مملو از تفکرات مدرن بود، به یک تزکیه‌کننده فالون دافا تبدیل شدم که مایل به بازگشت به راستی و خلوص و انجام عهدی است که در ازل بسته است.

اصلاح شده و ارتقاء یافته

چیزهایی که باعث خوشحالی‌ام می‌شدند همه تغییر کرده‌اند. سابقاً برای شادی‌های آنی و لحظه‌ای به چیزهای بیرونی متکی بودم. اکنون شادی را در رشد و بهبودم، ادارۀ خودم مطابق با حقیقت، نیکخواهی و بردباری- حتی در شرایط دشوار و رها کردن عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌هایی که عمیقاً در من ریشه دارد، می‌یابم.

وقتی تمرین فالون دافا را به کسی معرفی می‌کنم و آنها نسبت به آن رویکرد بسیار مثبتی دارند، قلبم سرشار از شادی می‌شود. حتی عمل ساده‌ای که کسی بروشور درباره فالون دافا و آزار و اذیت از دستم دریافت می‌کند، کافی است که اشک را به چشم‌هایم بیاورد. وقتی تمرین‌کنندگان دورهم جمع می‌شوند و تبادل تجربه می‌کنند یا در پروژه‌های روشنگری حقیقت به‌خوبی همکاری می‌کنند بسیار خوشحال می‌شوم و البته بیشترِ این شادی از مطالعه فای استاد می‌آید.

حتی گفتار و رفتارم نیز تغییر کرده است. سابقاً خیلی حرف‌های رکیک و ناسزا می‌گفتم و حتی چند بار در روز به مقدسات توهین می‌کردم. لحن صدایم ناامید، بی‌حوصله یا کنایه‌آمیز بود. اکنون سعی می‌کنم ضمن مراقبت از گفتار و لحن صدایم، دلسوز و آرام باشم. صادقانه بگویم دیگر ناسزا نمی‌گویم و به مقدسات توهین نمی‌کنم.

من قبلاً به چیزهایی نظیر هنر، موسیقی و لباس‌هایی که دربردارندۀ مفاهیم مدرن بود، جذب می‌شدم. حالا به سمت چیزهایی جذب می‌شوم که احساس می‌کنم خیلی بیشتر زیبا، درست و سنتی هستند.

سابقاً در هر جنبه‌ای از زندگی‌ام به دنبال منافع خودم بودم. اما در حال حاضر، تلاش می‌کنم که به خود واقعی‌ام بازگردم که جذب شدن در جن، شن، رن (حقیقت، نیکخواهی، بردباری) است- این چیزی است که فقط می‌تواند از طریق قلب عاری از خودخواهی و خلوص به دست آید.

سعی می‌کنم درباره هر آنچه در زندگی با آن در تماس هستم مراقب باشم، تا جایی که می‌دانم همه چیزهایی که می‌بینیم و می‌شنویم وارد میدان بُعدی‌مان می‌شوند – و هر چه بیشتر از آنها را وارد بدن‌مان کنیم، بیشتر شبیه آنها می‌شویم.

قبل از اینکه شروع به تمرین فالون دافا کنم، من و مادرم خیلی مشاجره می‌کردیم. حتی نسبت به او احساس خشم و رنجش داشتم. اغلب نزد دیگران درباره او گله و شکایت می‌کردم. همیشه تصورم این بود که او اشتباه می‌کند و باید رفتارش را عوض کند. اما هرگز به سخنان و رفتار خودم توجه نمی‌کردم.

وقتی تمرین فالون دافا را شروع و واقعاً اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری را دنبال کردم، همه اینها تغییر کرد. فالون دافا به من آموخت که همیشه به درون نگاه کنم تا ببینم کجا می‌توانم بهبود یابم و همیشه در هر کاری که انجام می‌دهم یا می‌گویم ابتدا دیگران را در نظر بگیرم.

متوجه شدم که لجباز و خودخواه بودم و هرگز احساس و دیدگاه‌های مادرم را در نظر نمی‌گرفتم. همچنین به او احترام نمی‌گذاشتم. هنگامی که به این درک رسیدم، نهایت تلاشم را کردم تا خودم را بهبود بخشم و شیوه‌هایم را عوض کنم. نهایت سعیم را کردم تا در گفتار، رفتار و ذهنم، حقیقت، نیکخواهی و بردباری را به کار بگیرم. رنجش در قلبم را رها کردم و بعد نیکخواهی توانست واقعاً ظاهر شود.

من و مادرم در حال حاضر از مصاحبت باهم بسیار لذت می‌بریم و نسبت به قبل اوقات بهتری داریم! او اغلب به من می‌گوید که «به داشتن چنین دختر مهربان و باملاحظه‌ای افتخار می‌کند،» به او می‌گویم که همه این چیزها بخاطر تمرین فالون دافا است. او بسیار سپاسگزار و خوشحال است که من فالون دافا را تمرین می‌کنم. زیرا او تجربه دست اولی از قدرت آن دارد. مطمئن هستم که بقیه خانواده‌ام نیز بسیار سپاسگزار هستند، زیرا هم اکنون زمانی که باهم هستیم برای همگی زمانی هماهنگ‌تر و لذت‌بخش‌تر است.

همه این تغییرات در درونم به من ایمانی قوی نسبت به استاد و فالون دافا می‌بخشد. بسیار سپاسگزارم که توانسته‌ام تمرین فالون دافا را یاد بگیرم.


اشاعه گسترده حقیقت


اگرچه اغلب برای کسانی که در جامعه عادی انسانی هنوز کاملاً سرگشته هستند و توسط این جامعه مورد استفاده قرار می‌گیرند به‌ویژه جوانان، احساس ناراحتی می‌کنم. به آنها نگاه می‌کنم و خود سابقم را می‌بینم. من آنها را می‌بینم که تقریباً با هر تفکر، کلام و عمل کارما جمع می‌کنند و این باعث می‌شود که قلبم به درد بیاید. اما این وضعیت به من کمک می‌کند تا نیکخواهی عظیمی را رشد دهم و اشتیاق برای ارائه نجات به همه موجودات ذی‌شعور را از طریق صحبت با آنها درباره فالون دافا و روشنگری حقیقت به من می‌بخشد. می‌دانم که این بهترین کاری است که می‌توانم انجام دهم تا به آنها کمک کنم و راهی است که مطمئن شوم آنها آینده‌ای روشن دارند.

متوجه شده‌ام که همه چیزهایی که ما با آن مواجه هستیم و تجربه می‌کنیم، بازتابی از خودمان است – عقاید و تصورات بشری و وابستگی‌های خودمان. این بازتاب یک ابزار جادویی است. من کشف کرده‌ام که هر زمان شخص دیگری چیزی می‌گوید یا انجام می‌دهد یا خصلتی که آنها دارند باعث تحریک من می‌شود یا واقعاً برایم قابل تحمل نیست، به این دلیل است که آن عقاید و تصورات و وابستگی‌ها را در درونم دارم. حالا که از این موضوع مطلع شده‌ام، هر بار که متوجه کاستی‌های دیگران می‌شوم، همیشه سعی می‌کنم که ابتدا خودم را بررسی کنم تا ببینم آیا من نیز همان کاستی را دارم. متوجه شدم این یک شیوه بسیار مؤثر برای نگاه به درون و شناسایی عقاید و تصورات بشری‌ و وابستگی‌هایم است. همچنین متوجه شده‌ام که وقتی به درون نگاه می‌کنید و متوجه می‌شوید که شما هم همان کاستی را دارید (به‌عنوان یک هم‌تمرین‌کننده)، خیلی راحت‌تر نیکخواهی ظاهر می‌شود و سپس می‌توانید با مهربانی به هم‌تزکیه‌کننده‌تان بگویید که در کجا می‌تواند بهبود یابد.


از طریق تزکیه فالون دافا، خرد درونی‌ام باز شده است و توانسته‌ام به بسیاری از حقایق آگاه شوم. اما کشف کرده‌ام که بسیاری از درک‌هایم فقط سطحی هستند- من فقط به‌طور سطحی به آنها آگاه شده‌ام. واقعاً از طریق قلب و روحم آن را درک نکرده‌ام. متوجه شده‌ام که برای درک چیزی از طریق قلب و روح، کافی نیست که فقط آن را به‌طور ذهنی درک کنیم. شخص باید از حقایق فا که به آن آگاه شده است در عمل و از صمیم قلب دنباله‌روی کند، به راستی و به‌طور اساسی آنها را درک کند. در غیر این صورت، درک‌ها می‌تواند مانند غبار گم یا بی‌ثبات شود. من قصد دارم شدیداً خردم را در عمل بکار بگیرم تا بتوانم حقیقتاً از طریق قلب و روح آن را درک کنم.


یکی از بزرگترین چالش‌های من این است که تعادل را در تزکیه شخصی، زندگی عادی و نجات موجودات ذی‌شعور حفظ کنم. با توجه به ناتوانی‌ام در به‌خوبی متعادل کردن این چیزها، اخیراً در مطالعه فا سست شده‌ام. واقعاً تأثیرات نداشتن مطالعه فا به اندازه کافی را متوجه شده‌‌ام. این واقعاً اساسی‌ترین و مهم‌ترین چیز است، بدون آن، نمی‌توانیم در کارهایی که باید انجام دهیم، به‌خوبی عمل کنیم. وقتی فا را به‌طور مرتب و کامل مطالعه می‌کنم، احساس می‌کنم گویا نیرویی قوی در قلبم به من قدرت، خرد و نیکخواهی می‌بخشد و زمانی که اینطور نیست، احساس کرختی و عدم اطمینان دارم.


نوشتن این تبادل تجربه باعث شد که بسیاری از کاستی‌هایم به سطح بیاید که باید آنها را اصلاح کنم. باید خیلی کوشاتر شوم و لحظه‌ای از این فرصت ارزشمند را تلف نکنم.


من مایلم تجربه خود را برای نشان دادن زیبایی و قدرت فالون دافا و ابراز قدردانی‌ام به اشتراک بگذارم. من زندگی، شادی و هدفم را مدیون فالون دافا هستم. بدون فالون دافا، کاملاً تباه می‌شدم.


همچنین مایلم از همه کسانی که تبادل تجربه‌های‌شان را به سایت مینگهویی ارسال کرده‌اند، تشکر کنم. من از تمام تمرین‌کنندگانی که از طریق به اشتراک گذاشتن تجربیات‌ و درک‌های‌شان به من کمک کرده‌اند در سفر تزکیه‌ام پیشرفت کنم، قدردانی می‌کنم.


اما می‌توانم اکنون به عقب برگردم و ببینم که استاد همواره در حال تماشای من منتظربودند تا فا را به دست آورم.

بیایید همه بهتر عمل کنیم - خود را بهتر تزکیه کنیم، با هم همکاری کنیم و تعداد بیشتری از موجودات ذی‌شعور را نجات دهیم.


استاد لی هنگجی از شما سپاسگزارم.