(Minghui.org) به‌عنوان تمرین‌کنندگان فالون دافا، این مسئولیت ما است که با مردم درباره این تمرین و آزار و شکنجه صحبت کنیم. برای بیش از یک دهه ما در حال توزیع بروشور در محله، بازار و معابد بوده‌ایم. ما همچنین در حال تشویق مردم به خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن بوده‌ایم. این بخشی از روند تزکیه‌مان بوده است.

وقتی اولین بار با مردم درباره فالون دافا صحبت کردم، فقط با افراد مهربان صحبت می‌کردم. با گذشت زمان، توانستم با هرکسی از جمله مقامات دهکده و شهرستان و پرسنل امنیتی عمومی صحبت کنم.

اینکه با دیگران طوری رفتار کنیم که دوست داریم با خودمان رفتار شود شکلی از نیک‌خواهی است. آنها صرف نظر از تخصص‌شان منتظر شنیدن حقایق درباره فالون دافا هستند. تزکیه ما بدون این افراد کامل نخواهد شد. استاد لی بیان کردند:

«به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، باید عمل تزکیه را انجام دهید و در محیط مردم عادی خود را تعدیل کنید و ذره ذره وابستگی‌ها و تمناهای گوناگون را کنار بگذارید.» (جوآن فالون)

در ابتدا نسبت به مأموران بخش امنیت داخلی و اداره 610 خشمگین بودم. پس از آن متوجه شدم که آنها رقت‌انگیزترین افراد هستند، و با توجه به نقش آنها در آزار و شکنجه آینده‌ای ترسناک در انتظار آنها است. در طول مدت آزار و شکنجه، یک بار به خانه رئیس بخش امنیت داخلی مراجعه کردم. او خیلی عصبانی بود و حاضر نشد به حرفم گوش کند و به من لگد زد. اما، در حال حاضر فرد خوش‌رفتاری شده است و هر زمان که یکدیگر را می‌بینیم، با من احوال‌پرسی می‌کند.

از آن زمان به بعد چندبار رئیس اداره 610 عوض شده است. رئیس اداره به محض آگاهی درباره حقیقت فالون دافا و آزار و شکنجه، به پست دیگری منتقل می‌شود. اوضاع با توجه به حالت تزکیه یک تمرین‌کننده تغییر می‌کنند.

من و چند تمرین‌کننده سال گذشته حقیقت را برای چند خانواده روشن کردیم. شخصی گزارش ما را به اداره 610 داد و آنها به‌دنبال ما آمدند. ما در راه‌های جداگانه‌ای فرار کردیم. من صندل پوشیده بودم، بنابراین نمی‌توانستم سریع بدوم. موتورسواری در حال عبور ازآنجا بود و من به‌سرعت روی آن پریدم.

از راننده موتور سیکلت خواستم که سریع‌تر برود و به او گفتم که مأموران اداره 610 به‌دنبال من هستند. کمی بعد متوجه شدم که راننده مأمور اداره 610 بود. موتور سیکلت بلافاصله ایستاد و مردی به سمت موتور سیکلت آمد. راننده به من گفت: «این رئیس ماست.»

فهمیدم که نمی‌توانم فرار کنم، بنابراین از موتورسیکلت پایین پریدم و با رئیس دست دادم. به او گفتم: «تمایل داشتم با شما صحبت کنم، و اکنون ما نهایتاً یکدیگر را ملاقات کردیم!»

او را به سمت سایه یک درخت هدایت کردم و همه چیز درباره فالون دافا و آزار و شکنجه را به او گفتم. سپس از او خواستم که یک روز مأمورانش را فرا بخواند. گفتم: «اکنون بیا این بحث را خاتمه دهیم. دفعه بعد که به خانه شما آمدم، می‌توانم بیشتر با شما صحبت کنم. امروز هوا گرم است و مأموران شما باید خسته شده باشند.» آنها آنجا را ترک کردند و من به خانه برگشتم.

روز دیگری به خانه آن رئیس رفتم و اطلاعات بیشتری را با او به‌اشتراک گذاشتم. او بلافاصله به پست دیگری منتقل شد.

استاد بیان کردند:

«مهم نیست همان‌گونه که به اعتباربخشی به فا پرداخته‌اید با چه چیزی روبرو شده‌اید، همه‌ آن‌ها، به شما می‌گویم، چیز خوبی هستند-- و در این سال‌های آزار و شکنجه، مخصوصاً این‌گونه است-- چراکه آن چیزها ظاهر شده‌اند دقیقاً به‌خاطر این‌که شما تزکیه می‌کنید. آن آزمون‌های سخت و رنج‌ها، بدون توجه به ‌این‌که پی می‌برید چقدر بزرگ یا سخت هستند، چیزهای خوبی هستند، زیرا آن‌ها فقط به‌خاطر تزکیۀ شما رخ می‌دهند. یک شخص وقتی از میان آزمون‌های سخت می‌گذرد می‌تواند کارما را از بین ببرد و وابستگی‌های بشری را دور بریزد، و از طریق آزمون‌های سخت می‌تواند رشد کند. خواه انگیزۀ شما نجات موجودات ذی‌شعور باشد، اعتباربخشی به فا، یا پیشرفت در تزکیۀ خودتان باشد، آن‌ها درهر حال آزمون‌های سخت هستند. قرار نیست فقط به‌خاطر این‌که فکر می‌کنید،‌ "درحال انجام این برای دافا هستم" یا "درحال انجام این هستم تا موجودات ذی‌شعور را نجات دهم،" برای شما راه را باز کنند و کنار بروند.» («آموزش فا در کنفرانس نیویورک ۲۰۰۸»)

کل جامعه ما یک محیط تزکیه برای تمرین‌کنندگان دافا فراهم کرده است. در این محیط پیچیده است که می‌توانیم ازشر تصورات و وابستگی‌های بشری خلاص شویم و هر کسی در حال کمک به ما برای پیشرفت در ترکیه‌مان است!

در این لحظه نهایی، بیایید به استاد و فا ایمان داشته باشیم، با جریان حرکت کنیم، مسیر خود را به‌خوبی بپیماییم و با همدیگر سطح‌مان را بالا ببریم.