(Minghui.org) در چین، معلم انگلیسی هستم و تمرین فالون دافا را حوالی سال نوی 2015 شروع کردم. بعد از قدم گذاشتن در راه تزکیه‌ام، زندگی جدیدی را آغاز کردم.

شاهد قدرت فالون دافا

روزی هنگام استحمام، یک بطری شیشه‌ای را شکستم. متأسفانه، روی آن پا گذاشتم و قطعه‌ای شیشه به کف پایم فرو رفت و دچار خونریزی شدید شدم. آرامشم را حفظ کردم و در قلبم فریاد زدم: «استاد، لطفاً مرا نجات دهید!» در نتیجه هیچ دردی احساس نکردم. با آرامش حمام را تمیز کردم و متوجه شدم که جراحت خیلی عمیق نبود و قطعه شیشه شکسته بیرون آمده بود. فقط از یک تکه حوله کاغذی استفاده کردم و زخم را با آن نگه داشتم و سپس به کارهایم پرداختم. دو ساعت بعد، تصمیم گرفتم با آب گرم لکه‌های خون روی پایم را بشویم. دیگر جراحتی دیده نمی‌شد.

 هنگام روشنگری حقیقت درباره دافا و آزار و شکنجه آن برای مادرم، دوباره قدرت دافا را تجربه کردم. از آنجا که مادرم دچار سرگیجه بود، با او درباره دافا شروع به صحبت کردم و اینکه چگونه سرگیجه افرادی با انجام این تمرین درمان شده است. سپس به تدریج موضوع را به حادثه حقه خودسوزی در میدان تیان‌آن‌من کشاندم و اینکه جیانگ زمین، رئیس سابق رژیم کمونیست چین، از روی حسادت فالون دافا را تحت آزار و شکنجه قرار داد و اینکه من چگونه از تزکیه‌ام بهره‌مند شده‌ام. مادرم بدون گفتن یک کلمه به حرف‌هایم گوش داد. هرگز از او چنین رفتاری را ندیده بودم.

پس از آن، ضمن خروج از لیگ جوانان کمونیست که در جوانی به آن پیوسته بود، موافقت کرد که فالون دافا را تمرین کند. او گفت که شانه راستش دچار مشکل شدیدی است و به‌سختی می‌تواند دست راستش را بلند کند. دکتر توصیه کرده بود که برای درمان در بیمارستان بستری شود. هنگامی که او دومین تمرین را انجام داد، دستش خوب شد و دیگر دردی احساس نمی‌کرد.

دیدگاه جدید درباره زندگی

در آغاز تزکیه، وابستگی‌ام به منافع شخصی بسیار قوی بود. وقتی که تمرین مدیتیشن نشسته را انجام می‌دادم، فکر می‌کردم که چه مقدار حقوق می‌توانم دریافت کنم، چگونه منافع شخصی‌ام را به حداکثر برسانم، و غیره. اکنون، مسئله درآمدم را بسیار سبک در نظر می‌گیرم و وقتی منافع شخصی‌ام را از دست می‌دهم، احساس بدی ندارم.

مدت زیادی نیست که از کالج فارغ التحصیل شده‌ام. اما شغلی برای تدریس به من پیشنهاد شد‌. جوانان تمایل به درآمدزایی دارند. اگر کمی پول از دست بدهند، قلباً احساس ناراحتی می‌کنند. من به‌ندرت به میزان حقوق و دستمزدم توجه می‌کنم، زیرا به آموزه استاد اعتقاد دارم:

«اگر چيزي مال شما باشد، آن‌را از دست نخواهيد داد. اگر چيزي مال شما نباشد، حتي اگر برايش مبارزه هم كنيد آن‌را به‌دست نخواهيد آورد.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

گاهی اوقات تصادفاً چیزی می‌گفتم که همکارانم را شگفت‌زده می‌کرد. یک بار چند معلم درباره خط‌مشی متوسط دستمزد تدریس صحبت می‌کردند. آنها از من پرسیدند آیا من متوسط نرخ دستمزد تدریسم را دریافت کردم. پاسخ دادم: «بررسی نکرده‌ام. اگر آن مقدار را که باید دریافت کنم به من بدهند، خوب خواهد بود.»

این فالون دافا است که دیدگاهم را درباره زندگی تغییر داده است. دافا مرا از شخصی که با حرص و طمع کور شده بود و نمی‌توانست ضرری را تحمل کند به فردی تغییر داده که به نفع و ضرر شخصی‌اش اهمیت نمی‌دهد. یک تمرین‌کننده از اصول دافا «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» پیروی می‌کند، بنابراین گاهی اوقات متحمل ضرری می‌شوم، اما می‌توانم آنرا رها کنم. معتقدم که اهمیتی ندارد اگر متحمل ضرر شوم، مهم‌ترین موضوع این است که به دیگران آسیب نرسانم.

تشویق برای روشنگری حقیقت

مقالات منتشرشده هم‌تمرین‌کنندگان در کنفرانس فای وب‌سایت مینگهویی ۲۰۱۷ واقعاً مرا تحت تأثیر قرار داد. من به تمام مقالات کنفرانس گوش دادم و اغلب هنگام گوش دادن اشک‌هایم جاری می‌شد. نیکخواهی در قلبم باعث می‌شود که اطرافیانم، به خصوص همکارانم را گرامی بدارم. اکثر آنها جوانانی حدوداً 25 ساله هستند.

استاد بیان کردند:

«از آن زمان به بعد، هر سال این روی داد و خدایان به‌طور پیوسته پایین می‌آمدند. زمانی که آموزش فا را شروع کردم، آن خدایان مانند دانه‌های برف پایین آمدند- این اندازه زیاد بود. الان سن‌شان را حساب کردم، و از وقتی گسترش این فا را شروع کردم تا الان، آنها باید افراد جوان ۲۵ ساله باشند، که بسیاری از آنان واقعاً نجات پیدا نکرده‌اند. همگی آنان خدایان بودند که به زمین پایین آمدند و در سراسر دنیا پخش شدند.» («آموزش فا در کنفرانس فای نیویورک۲۰۱۶»)

همکارم به شوخی گفت: «والدینم اصرار داشتند که فرزند دوم داشته باشند و به همین دلیل من متولد شدم. آیا فکر نمی‌کنی والدینم خیلی عاقل بودند؟» قلبم لرزید و ناگهان احساس کردم که این زندگی بسیار ارزشمند است. من اعتقاد داشتم که این دیدار مقدر شده بود و حقیقت را درباره دافا برایش روشن کردم. گفتم: «پخش برنامه‌های تلویزیونی فالون دافا را بدنام می‌کند، و حادثه خودسوزی در میدان تیان‌آن‌من، صحنه‌سازی شده بود. فالون دافا در سراسر جهان اشاعه یافته است.»

او بدون گفتن یک کلمه به حرف‌هایم گوش کرد. سه بار نوشیدنی‌اش را برداشت و بدون نوشیدن جرعه‌ای دوباره سر جایش گذاشت. بعد از اینکه به او حقیقت را گفتم، از رستوران خارج شدیم. از او پرسیدم که آیا می‌خواهد به او کمک کنم که از حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان جوانان آن خارج شود. او پس از لحظه‌ای فکر، موافقت کرد.

هنگامی که به مقالات کنفرانس فای مینگهویی گوش می‌دادم، نیک‌خواهی‌ام بسیار قوی بود و خواستم برای صحبت با مردم درباره دافا خالص بود. سادگیِ گفتگو درباره دافا در وضعیت ذهنی خالص و پاک را متوجه شدم. هنگامی که قصد داشتم حقیقت را به همکارم بگویم، به او گفتم: «خبرهایی که پخش می‌شوند، فالون دافا را بدنام کرده‌ است.»  او با من موافق بود که ح‌ک‌چ حقیقت را نمی‌گوید.

سپس به صحبت‌هایم به‌دقت گوش کرد. روز بعد، به این همکارم یک سی‌دی دادم که جزئيات بیشتری را درباره دافا توضیح می‌داد. او گفت: «چگونه می‌توانم چنین هدیه گرانبهایی را جبران کنم؟» افراد بیشتری به خوبی دافا آگاه می‌شوند.