(Minghui.org) بیش از ۲۰ سال پیش، زمانی که هنوز در دانشگاه بودم، تزکیه در فالون دافا را آغاز کردم. در این مدت، درک بهتری از معنای زندگی پیدا کردم که همان بازگشت به خود اصلی و واقعی فرد است. دیگر برای شهرت و منفعت نمیجنگم. درعوض، آسودهخاطر و آرام هستم.
یادگیری رموز کار
در سال ۲۰۱۵ بهعنوان حسابدار و مدیر تسهیلات در یک کارخانه کوچک پارچه شروع به کار کردم. بیش از ۲۰ کارمند زن در این کارخانه مشغول به کار بودند. درابتدا فقط به انجام کارم در دفتر تمرکز میکردم. بعداً، شنیدم که مردم درباره من صحبت میکنند، میگویند: «حسابدار جدید فرد خیلی بدی است. کاری انجام نمیدهد فقط در دفترش مینشیند. او با آخرین حسابداری که غالباً بیرون میآمد و به ما کمک میکرد، قابل مقایسه نیست.»
از آن زمان به بعد، پس از اتمام کار، شروع به کمک به بارگیری و جابجایی جعبهها میکردم. اغلب خسته میشدم. رئیس و سایر کارمندان از کار سختم قدردانی میکردند. آنها میآمدند تا با من صحبت کنند و به من یاد دادند که چگونه کار را انجام دهم. طولی نکشید که با همه آشنا شدم.
یکبار، یکی از همکاران که ما او را «خاله چن» صدا میکردیم بهخاطر موضوعی بیاهمیت مرا مورد نکوهش قرار داد. مدتی طولانی به این کارش ادامه داد و خسته شد. بنابراین به استراحت پرداخت و سپس دوباره به نکوهش من ادامه داد.
استاد بیان کردند: « ... بهعنوان یک تمرینکننده نباید وقتی مورد حمله قرار گرفتید تلافی کنید، یا وقتی توهین شدید جوابش را بدهید، باید استاندارد بالایی را برای خود در نظر بگیرید.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
در طول کل آن مدت سکوت اختیار کردم. رئیسم آمد و با صدای آرامی گفت: «آن را جدی نگیر. او کلاً اینگونه است.» لبخند زدم و به او اطمینان دادم که حالم خوب است.
در وقت ناهار، خاله چن در تلاش بود تا یک بطری آب تمیز را روی دستگاه آبسردکن قرار دهد، اما خیلی سنگین بود. درخواست کمک کرد، اما هیچکسی واکنشی نشان نداد. به سمتش رفتم و گفتم: «خاله، بگذارید کمکتان کنم!» و بطری آب را روی دستگاه گذاشتم. او تحت تأثیر قرار گرفت. از آن به بعد، به من احترام میگذارد و با من بهعنوان یک دوست رفتار میکند.
قبل از اینکه به کسی بگویم که فالون دافا را تمرین میکنم، کارگران گاهی اوقات درباره آن صحبت میکردند و تمام عقاید آنها بازتابی از تبلیغات در تلویزیون بود که فالون دافا را بدنام جلوه میداد. کتابهای فالون دافا در چین ممنوع هستند و اطلاعات در اینترنت مسدود شده است. هیچ راهی وجود ندارد که مردم حقیقت درباره فالون دافا را بدانند. وقتی به صحبتهای آنها گوش میکردم احساس بدی داشتم. نمیدانستم چگونه آن را برایشان توضیح دهم.
کارخانه به دلیل مدیریت ضعیف در تنگناهای مالی قرار داشت. درحالیکه بیشتر و بیشتر با انواع کارها در کارخانه آشنا میشدم، متوجه برخی از مسائل مربوط به مدیریت شدم. بنابراین در مدیریت مربوط به مهلت انجام کار و کنترل کیفیت درگیر شدم. هر جا که میتوانستم کمک میکردم. گرچه بسیار خسته کننده بود، کار بسیار ثمربخشتر انجام میشد و کیفیت درحال بهبود بود. کارگران از تلاشهایم قدردانی کردند.
همچنین به حل اختلافات جزئی بین کارگران و رئیس کمک کردم. بسیاری از آنها ترجیح میدادند مشکلاتشان را بهجای رئیس، برای من توضیح دهند، زیرا میتوانستم آنها را درک کنم و منصف باشم. برخی اوقات، به دلیل شاکی بودن از رئیس، کارشان را ترک میکردند. به آن زنها زنگ میزدم و از طرف رئیس عذرخواهی میکردم. بسیاری از آنها میگفتند که فقط به خاطر من و نه بهخاطر رئیس، سر کار برمیگردند.
زندگی با استاندارد تزکیهکننده
طبق استانداردهای تزکیهکننده زندگی میکنم، با همه با قلبی صمیمی رفتار میکنم و کارهایم را به خوبی انجام میدهم. چند تن از همکاران به رئیس گفتند که حقوقم را افزایش دهند، گرچه خودم هرگز چنین موضوعی را مطرح نکردم. استاد لی (بنیانگذار) برای تمرینکنندگان لازم میدانند از جستجوی شهرت و منفعت رها شوند و همیشه ابتدا به دیگران فکر کنند.
بعد از اینکه در بخش مدیریت این کارخانه شروع به کار کردم، کارخانه به سوددهی رسید. کارگری از کارخانهای دیگر به کارخانه ما آمد و به من گفت: «شما کاری را انجام میدهید که مدیر کارخانه انجام میدهد. اگر در آینده کارخانهای را افتتاح کنم، شما را بهعنوان مدیر دعوت به کار میکنم.» یکی از همکاران یک بار به من گفت: «تو بهترین هستی، هیچ کسی نمیتواند با تو مقایسه شود.» میدانم که درواقع فالون دافا بهترین است.
یک روز مادر رئیس به کارخانه آمد. او شاهد بود که من بدون شکایت بهسختی کار میکنم و اینکه که حتی خلق و خوی خوبی دارم و نگران سود شخصیام نیستم. او پرسید: «چرا اینقدر خوب هستی؟» گفتم: «فالون دافا را تمرین میکنم. استاد لی به ما میآموزد که از استاندارد بالایی پیروی کنیم.» این اولین باری بود که اجازه دادم بهطور علنی بدانند که تمرینکننده فالون دافا هستم.
از آن به بعد هیچکسی حرف ناشایستی درباره فالون دافا نگفت. بسیاری از کارگران از حقیقت درباره فالون دافا فهمیدند که تمرین خوبی است. بسیاری از آنها، ازجمله همکارانی که سابقاً درک درستی از دافا نداشتند، از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمانهای جوانان آن کنارهگیری کردند. حتی یکی از آنها تمرینات دافا را از من یاد گرفت.
رئیسم یکبار گفت: «فالون دافا واقعاً خوب است! قبلاً نمیدانستم که آیا آنچه آنها در تلویزیون میگفتند واقعیت است یا خیر. در کارخانه ما کارمند مردی بود که اغلب همسرش را کتک میزد، پس از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کرد، دیگر هرگز به همسرش آسیب نرساند. اکنون که شما را میبینم، متقاعد شدهام که فالون دافا عالی است!» بهراحتی او و همسرش را متقاعد کردم که از ح.ک.چ كنارهگیری کنند.
بعداً به شهر دیگری نقل مکان کردم و مجبور شدم کارخانه را ترک کنم. رئیس و همسرش هر دو از من خواستند كه به کمک به آنها در مدیریت کارخانه ادامه دهم.
با تمرین فالون دافا، جسمی سالم بدست آوردهام، شینشینگم را بهبود بخشیدهام و درک بهتری از معنای زندگی دارم.
مجموعه رشد و اصلاح خود