(Minghui.org) بعد از اینکه تمرین فالون دافا را شروع کردم، سالم شدم و یاد گرفتم که چگونه با پیروی از اصول «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» فرد خوبی باشم.

قبلاً همسایه‌ای داشتم که بدون هیچ دلیل مشخصی از من متنفر بود و هر روز مرا آزار می‌داد. با رعایت اصول دافا توانستم به او کمک کنم که نگرشش را تغییر دهد.

یافتن علت اصلی اختلاف

وقتی به خانه جدید نقل مکان کردیم، همسایه‌مان نه تنها به ما خوش‌آمد نگفت، بلکه هرروز به حیاط جلویی خانه ما می‌آمد و فریادزنان فحاشی می‌کرد. چند ماه بعد، عروسم از این وضعیت خسته شد و از من خواست که در این باره کاری انجام دهم. به او گفتم که این کار همسایه مرا اذیت نمی‌کند. او ناراحت شد و فکر کرد که من دیوانه‌ شده‌ام. او برای مقابله با همسایه بیرون رفت. همسایه گفت که بدون هیچ دلیلی فقط می‌خواهد به ما فحاشی و خودش را خالی کند. از ترس اینکه آنها درگیر شوند، از عروسم خواستم که آرام شود و همسایه را ترغیب کردم که آنجا را ترک کند. عروسم نتوانست همسایه را تحمل کند و برگشت تا با پدر و مادرش زندگی کند.

بعداً فهمیدم که ابتدا همسایه قصد داشته خانه ما را بخرد، اما پولش کافی نبوده. او فکر کرده که ما با پیشنهاد بهتر او را دور زده‌ایم. به درون نگاه کردم و فهمیدم که قبل از خرید خانه باید با همسایه مشورت می‌کردم. من به احساسات عروسم هم توجه نکردم. برای عذرخواهی نزد همسایه‌ام رفتم. وقتی آنجا بودم شوهر بیمارش درگذشت. به خانواده‌ام گفتم که برای کمک بیایند و در هزینه مراسم تشییع جنازه نیز مشارکت کردم.

تغییر نگرش

همسایه‌ پس از درگذشت شوهرش، می‌ترسید که در خانه تنها باشد. هیچ کسی نمی‌خواست کمکش کند زیرا بداخلاق بود. به او گفتم که می‌تواند پیش ما بماند. او گریه کرد و دستانم را گرفت: «واقعاً متأسفم. دربارۀ شما دچار سوءتفاهم شده بودم و شش ماه به شما فحاشی کردم. عروستان به‌خاطر رفتار من رفت و شما هنوز هم قلبی برای کمک به من دارید. شما مهربان‌ترین کسی هستید که می‌شناسم و بسیار سپاسگزارم.»

به او گفتم از استاد فالون دافا تشکر کند. «اگر بخاطر تمرین دافا نبود، من و شما احتمالاً تا حد مرگ با هم می‌جنگیدیم. فالون دافا علاوه بر بهبود وضعیت سلامتی‌ام، به من آموخت كه چگونه می‌توانم آدم خوبی باشم و ملاحظه دیگران را بكنم.»

او پس از اینکه متوجه شد تعالیم دافا چقدر عالی است، به من گفت که دیگر به تبلیغات افتراآمیز حزب کمونیست چین (ح‌ک‌ج) علیه دافا در تلویزیون اعتقادی ندارد. او طبق توصیه‌ام از ح‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن خارج شد. من نیز به او گفتم كه اگر بتواند دیگران را دربارۀ حقیقت فالون دافا و آزار و شکنجه آگاه سازد، آن موجب خوش‌اقبالی‌اش می‌شود.

روز بعد به من گفت كه با كسی مشاجره كرده، چون آن شخص به فالون دافا تهمت زده است. آن زن گفت: «فالون دافا برای تو چه كرده؟" همسایه پاسخ داده: «دوستم (منظورش من بودم) از طریق این روش تزکیه بیماری سرطانش بهبود یافته است. وقتی من شش ماه به او فحاشی کردم، او کلمه‌ای به من نگفت. پس از درگذشت شوهرم، به من اجازه داد تا نزد او بمانم. آیا تو می‌توانی این کارها را برایم انجام دهی؟» همسایه به من گفت: «من فقط آن چیزها را گفتم زیرا عظمت فالون دافا را در تو دیدم.»

شجاعت و عملش، چیزهای خوبی را برایش در زندگی به ارمغان آورد! شغلی پیدا کرد و نسبت به دیگران که همان کار را انجام می‌دادند، حقوق بیشتری دریافت می‌کرد.

من با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی، بردباری توانستم رابطه‌ام را با عروسم نیز بهبود ببخشم.

دستیابی به یک زندگی خانوادگی هماهنگ

بین پسر و عروسم دعوای شدیدی شد. من قصد داشتم خانه را ترک کنم و عروسم مانع من شد و به من گفت که اجازه ندارم برای قدم زدن بیرون بروم. او مرا به‌شدت هل داد و به زمین افتادم. بدون اینکه هیچ كمكی به من بکند گفت كه سریع بلند شوم. متوجه شدم که شاید وقتی سعی کردم مانع ادامه مشاجره آنها شوم، چیزی گفته‌ام که باعث ناراحتی او شده است. سپس، بی سر و صدا از در پشتی خارج شدم و برای روشنگری حقیقت به بازار رفتم.

وقتی به خانه برگشتم، پسرم قبلاً از همسایه‌ای شنیده بود كه زنش با من چه كرد. او عصبانی شد و گفت که دیگر نمی‌خواهد آن زن در زندگی‌اش باشد. من نظرش را عوض کردم و به او گفتم که زنش را به خانه بیاورد. مثل همیشه با او با مهربانی رفتار کردم و او بسیار تحت تأثیر قرار گرفت. برای سال نو یک جفت شلوار جدید برایم خرید و  در تمیز کردن خانه کمکم کرد. هنگامی که تمرین‌کنندگان برای مطالعه آموزه‌های دافا آمدند، او نیز به ما پیوست. تمرین‌کنندگان تحسینش کردند و گفتند که من خوش اقبال بوده‌ام. او بسیار خوشحال شد. فالون دافا مرا به سمت بهتر شدن تغییر داده و زندگی خانوادگی هماهنگی به من بخشیده است.