فالون دافا، فالون گونگ - سایت مینگهویی www.minghui.org چاپ

تزکیه خود و هماهنگ‌سازی روابطم با خانواده همسرم

18 اکتبر 2019 |   یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان هیلونگ‌جیانگ، چین

(Minghui.org) اینکه آیا ما خودمان را به‌خوبی تزکیه می‌کنیم یا نه، مستقیماً بر تلاش‌های ما برای کمک به مردم دردرک حقیقت درباره فالون دافا تأثیر می‌گذارد، بنابراین باید به اصلاح افکار خود توجه داشته باشیم. اگر خوب عمل نکنیم، بهبود آن دشوار است و ممکن است مشکلاتی را نیز برای ما بوجود آورد.

رنجش

مادرشوهرم هنگامی که شوهرم کوچک بود درگذشت. برادر بزرگش و خانواده‌اش به همراه پدرش در یک خانه زندگی می‌کردند.

بعد از اینکه ازدواج کردیم، حاضر شدم با خانواده شوهرم زندگی کنم، چراکه پدرشوهرم در خانه توفو تولید می‌کرد. ازآنجاکه ما با پدرشوهر و خانواده برادرشوهرم زندگی می‌کردیم، اختلافات اجتناب‌ناپذیر بود.

شوهرم تحصیلات بسیار کمی داشت. او به الکل اعتیاد داشت و به مردم ناسزا می‌گفت. من خلق و خوی تندی داشتم و سریع عصبانی می‌شدم. بنابراین، روابطم با پدرشوهر و همسر برادر شوهرم خیلی خوب نبود.

بعد از اینکه من با خواهر کوچکترِ همسر برادرشوهرم دعوای وحشتناکی کردم، شوهرش با آجر به سر شوهرم کوبید و سر شوهرم به‌اندازه یک تخم مرغ سوراخ شد. آنها مجبور بودند 50هزار یوآن به ما بپردازند و ورشکست شدند. پس از آن از همسر برادرشوهرم متنفر شدم و 10 سال با هم صحبت نکردیم.

تمرین فالون دافا

من به‌طور جزئی فلج شدم و به نکروز سر استخوان ران و سرطان سینه مبتلا شدم. وقتی فکر کردم زندگی‌ام رو به اتمام است، تمرین فالون دافا را شروع کردم.

بعد از شروع تمرین‌، از بیماری‌هایم بهبود یافتم. پس از خواندن آموزه‌های استاد لی، بنیانگذار فالون دافا و درون‌نگری، شروع به دیدن نقاط‌ضعفم کردم.

مصمم شدم که از رفتن به افراط و تفریط خارج شوم و نیک‌خواه باشم. از استاد بسیار سپاسگزارم که نه تنها مرا از لبه پرتگاه جهنم نجات دادند بلکه  به من سلامتی بخشیدند و به من یاد دادند که چگونه انسان خوبی باشم.

در حال حاضر از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری پیروی می‌کنم و خودخواهی و وابستگی‌هایم به سود و تمام ذهنیت‌های بد که مطابق با اصول فالون دافا نیستند، را از بین می‌برم. اعتباربخشی به فا را به‌عنوان اولویت خود قرار داده‌ام. با رعایت اصول دافا، بسیاری از درگیری‌ها را برطرف کرده‌ام.

با کسی رقابت یا مبارزه نمی‌کنم جزاینکه تلاش می‌کنم بر خلق و خوی لجبازم و عقاید و تصورات بشری‌ام غلبه کنم. مهم نیست که دیگران چقدر به من آسیب می‌رسانند، با آنها خوب رفتار می‌کنم، زیرا رفتار من، نمایانگر رفتار یک تمرین‌کننده است. یک تزکیه‌کننده حقیقی می‌تواند همه تضادها و نارضایتی‌ها را برطرف سازد.

وقتی تصمیم گرفتم که خودم را تغییر دهم، متوجه شدم که قدرت نیکخواهی، عظیم‌ترین است. استاد بیان کردند: «...با نیک‌خواهی که بتواند فولاد را ذوب کند، می‌توانید آن را خوب انجام دهید.» (آموزش فا طی جشن فانوس سال 2003 در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

حل و فصل کردن رنجش

در جشن تولد پدرشوهرم، خودخواهی‌ام را کنار گذاشتم و سعی کردم با همسر برادرشوهرم خوب باشم. سعی کردم با او صحبت کنم، اما او صورتش را چرخاند. از سَمت دیگری به طرفش رفتم و با لبخندی بزرگ به او سلام کردم.

او فریاد زد، به من خیره شد و رفت. اطرافیان به من نگاه کردند و لبخند زدند، می‌دانستند که در حال تغییر به سمت بهتر شدن هستم، زیرا فالون دافا را تمرین می‌کردم.

بهبودی از تومور مغزی بدخیم

پزشکان تشخیص دادند که پسر یکی از خواهران همسر برادرشوهرم، به تومور مغزی بدخیم در مغزش مبتلا شده است. بعد از عمل جراحی، صورت و اندام‌هایش فلج شد و او نمی‌توانست حرف بزند. پزشک به او گفت که بیش از سه تا پنج ماه از زندگی‌اش باقی نمانده است. خانواده‌اش برای پرداخت هزینه درمانش، خانه، زمین و خودروی‌شان را فروختند.

همسر برادرشوهرم گفت: «تو از دو وضعیت مهلک بهبود یافتی. ممکن است دیگران ندانند چرا، اما ما یک خانواده هستیم. می‌دانم که قدرت دافا بود.» از من خواست که دافا را به پسرِ خواهرش آموزش بدهم.

پسرخواهرش تمرینات را از من و دو تمرین‌کننده دیگر یادگرفت. پنج روز بعد، تمام داروهای خود را کنار گذاشت. او دوباره می‌توانست صحبت کند و صورتش دیگر فلج نبود.

او اکنون 10 سال است که فالون دافا را تمرین می‌کند. تمام اعضای خانواده‌اش بی‌نهایت از استاد تشکر می‌کنند. آنها همچنین درباره قدرت و زیبایی دافا با افراد دیگر صحبت می‌کنند. علاوه بر این، آنها مرا به‌خاطر ضرری که به آنها وارد کرده بودم بخشیدند.

مراقبت از پدرشوهرم

پدر شوهرم بعداً ازدواج مجدد کرد و هر وقت کمک می‌خواست به آنها کمک می‌کردم. هفت سال بعد، همسر دومش درگذشت. پس از آن پدرشوهرم دو سال با ما زندگی کرد و سپس برای سومین بار ازدواج کرد. همسر سومش نیز درگذشت.

بنا به درخواست پدرشوهرم، برادرشوهرم خانه‌اش را فروخت، بنابراین پدرشوهرم جایی برای ماندن نداشت. او می‌خواست خانه‌ای موقت در زمین ما بسازد که شوهرم مخالف آن بود. اما او را متقاعد کردم که موافقت کند. پدرشوهرم حدود یک هکتار زمین‌های زراعی داشت که به‌منظور برداشت به برادرشوهرم داده بود، اگرچه در خانه من زندگی می‌کرد.

دیگران می‌گفتند ازآنجا که من و همسرم از او مراقبت می‌کردیم، او نباید با ما چنین رفتار می‌کرد، زیرا خیلی ناعادلانه بود. اما من حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری را تزکیه می‌کنم و شوهرم را ترغیب کردم كه از پدرش مراقبت كند و با او با احترام رفتار كند.

از این گذشته، برای پدرشوهرم بزرگ کردن فرزندانش کار آسانی نبود. شوهرم با شنیدن حرف‌هایم، با پدرش محترمانه‌تر رفتار کرد و من و او از پدرش به‌خوبی مراقبت کردیم.

پدرشوهرم به من گفت: «دیگر خانه و زمینی ندارم.» جلوی شوهرم و دختر برادرشوهرم، پدرشوهرم محاسبه کرد که در چند سال گذشته چقدر پول به برادرشوهرم داده است.

پدرشوهرم گفت: «ده‌ها هزار یوآن به‌طور مخفیانه وارد خانواده‌‌اش شده است. اکنون پس گرفتن این پول غیرممکن است.»

وقتی که شوهرم به من گفت پدرشوهرم چقدر پول به برادرشوهرم داده است، معنای واقعی غم و اندوه را درک کردم. فکر کردم، در آن سال‌ها، من با پدرشوهرم خیلی خوب بودم و از او مراقبت ‌کردم و خانواده‌ام در فقر بود. او حتی 100 یوآن به من قرض نداد. برادرشوهرم نه تنها به پدرش كمك نكرد، بلكه ده‌ها هزار يوآنش را مخفي كرد. چگونه می‌توانست عادلانه باشد؟ چرا او این کار را با من کرد؟»

خوشبختانه، من مرید دافا هستم و با اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری زندگی می‌کنم. می‌دانم که هیچ اتفاقی بی‌دلیل نیست. من و همسرم، پدرشوهرم را نزد خود آوردیم و از او به‌خوبی مراقبت کردیم.

پدرشوهرم خیلی شرمنده شد و نمی‌توانست لطف ما را بپذیرند و گفت که او در جبران این لطف چیزی برای بخشیدن ندارد. به او گفتم: «مراقبت از شما وظیفه ما است و ما چیزی از شما نمی‌خواهیم.» او به همه می‌گوید که دافا شگفت‌انگیز است.

پدرشوهرم از دافا بهره‌مند می‌شود

پدرشوهر 82 ساله‌ام در اوت2017 گفت که درد معده و حالت تهوع دارد. من و همسرم او را به بیمارستان بردیم و برادرشوهرم و سایر اعضای خانواده نیز آمدند.

شوهرم آن روز 6000 یوآن پرداخت کرد. آن شب وضعیت سلامتی پدر شوهرم بدتر شد. پزشک گفت که این بیماری کولانژیت حاد و سنگ کیسه صفرا است و او یک شب را در بیمارستان باقی ماند.

صبح روز بعد، 3000 یوآن دیگر واریز کردیم. پزشک گفت که پدرشوهرم به شدت بیمار شده و فشار خونش افت کرده است و صرفنظر از اینکه چه دارو و درمانی را امتحان می‌کردند فشار خونش بالا نمی‌رفت.

به ما هشدار داده شد که «وضعیتش بحرانی» است و هر زمان ممکن است بمیرد. او به مدت 24 ساعت، در بخش مراقبت‌های ویژه بود که هزینه‌اش برای هر روز 20 هزار یوآن بود و وضعیتش هنوز بهبود نیافته بود. به ما گفته شد كه او نارسایی قلبی، نارسایی كلیوی و كبدی دارد. با توجه به اتفاقات بدی که در حال رخ دادن بود پزشکان به ما توصیه کردند که برای بدترین وضعیت آماده شویم.

خانواده و دوستان به بیمارستان آمده بودند تا قبل از فوتش او را ببینند. در وقت شام همه به یک رستوران برای خوردن غذا رفتند و من داوطلب شدم که بمانم و از پدر شوهرم مراقبت کنم.

بعد از اینکه همه رفتند به او گفتم: «شما خیلی مریض هستی فقط استاد لی می‌توانند شما را نجات دهند. با قلب خالص بگو «فالون دافا خوب است» و به هیچ چیز دیگری فکر نکن.» هر دو بلافاصله شروع به تکرار این عبارات کردیم: «فالون دافا خوب است! فالون دافا خوب است!»

به محض اینکه شروع به گفتن آن کرد فشار خونش بالا رفت! وقتی همه از رستوران برگشتند، نمی‌توانستند باور کنند که او چقدر بهبود یافته است. به آنها گفتم که این امر بدین دلیل بود که او در حال تکرار «فالون دافا خوب است» بود. همه بستگان و دوستانش شاهد قدرت دافا بودند. وقتی روز بعد پزشک او را دید، گفت که همه چیز به حالت عادی برگشته است.

از او به‌خوبی مراقبت و او را ترغیب کردم هر روز به سخنرانی‌های استاد گوش دهد. در طی چند روز، او به پیاده‌روی‌های روزانه رفت و شروع به صحبت با مردم درباره قدرت دافا کرد.

تمرین فالون دافا بعد از مشاهده بهبودی

اعضای خانواده و دوستان ما وقتی که دیدند چگونه از پدرشوهرم در بیمارستان مراقبت می‌کنم، مشاهده کردند که چقدر تغییر کرده‌ام. من و همسرم ده‌ها هزار یوآن برای درمان او هزینه کردیم اما شکایتی نکردیم.

شوهرم نیز دید که من از طریق تزکیه دافا چقدر مهربان شده‌ام و او یک بار دیگر شاهد قدرت دافا بود. او درباره بهبودی پدرش با همه صحبت می‌کند و دیگر به مردم ناسزا نمی‌گوید.

نکته جالب‌توجه این است که پس از بهبودی پدرشوهرم، همسر برادرشوهرم و خواهرش که قبلاً با ما دعوا کرده بودند نیز تمرین فالون دافا را شروع کردند. همه آنها وقتی پدرشوهرم در شرایط بحرانی قرار داشت حضور داشتند و چندین بار قدرت دافا را دیدند.

یاد‌گرفته‌ام که تزکیه خود و بهبود شین‌شینگم بسیار مهم است. درک می‌کنم که باید به درون نگاه کنیم، در دافا جذب شویم، نیک‌خواه باشیم و از همه درگیری‌ها و تضادها برای تبدیل کارما و بهبود خود استفاده کنیم.