(Minghui.org) قبل از اینکه با فالون دافا آشنا شوم، شخصی بسیار خودخواه، بیمار و دارای عادات بد بودم و در روابط خانوادگی‌ام مشکل داشتم. در نیمه دوم سال 2012 با ابتلا به چند بیماری، چهار بار در بیمارستان بستری شدم. انگیزه‌ام را برای زندگی کردن از دست داده بودم. اگرچه می‌خواستم وضعیتم را بهتر کنم، اما نمی‌توانستم خودم را ارتقاء دهم و ناامید شده بودم.

در اواخر سال 2012 در یك سوپرماركت به‌طور اتفاقی با یک تمرین‌كننده فالون گونگ (یا فالون دافا) برخورد کردم. بعد از آشنایی با فالون دافا ازطریق او، تصمیم گرفتم این روش معنوی را آغاز کنم.

کتاب جوآن فالون، کتاب اصلی دافا، مرا به معنای زندگی، یعنی بازگشت به خود واقعی شخص، آگاه کرد. ازطریق سنجش خودم با الزامات تمرین‌کنندگان فالون دافا فهمیدم که رفتارهای گذشته‌ام وحشتناک بود، اما نترسیدم. نیروی نامعلومی می‌گفت: «مطمئناً می‌توانی خودت را مطابق حقیقت، نیکخواهی، بردباری اصلاح کنی. فرد بهتری خواهی شد!»

تمام عادات‌ بدم، از جمله نوشیدن الکل و معاشرت با دوستان بد، را کنار گذاشتم و در شغلم سخت‌تر کار و تلاش کردم از مهمانی‌ها دوری کنم. به‌آرامی دیدگاهم درباره جهان تغییر کرد.

بهبود روابط خانوادگی

قبلاً رابطه‌ام با مادرشوهر و خواهرشوهرم پرتنش بود. مادرشوهرم از خواهرشوهرم طرفداری می‌کرد و همیشه بهترین چیزها را به او می‌داد. خواهرشوهرم را زنی تنبل و حریص درنظر می‌گرفتم. او از ما می‌خواست كه از فرزندش نگهداري کرده و برای خريد و بازسازي خانه‌اش کمک کنیم. عمداً با کلمات طعنه‌آمیز شرمنده‌اش می‌کردم. این چیزهای بی‌اهمیت باعث اختلاف بین من و شوهرم می‌شدند و کل خانواده‌ام را تحت تأثیر قرار می‌دادند.

بعد از شروع تزکیه، مسئله روابط کارمایی بین مردم را درک کردم.

استاد بیان کردند:

«در تزكيه، زماني‌ كه‌ واقعاً با‌ کسي مشکلي داريد، يا وقتي افراد ديگر به‌طور بدي با شما رفتار مي‌کنند، يکي از اين دو وضعيت مي‌تواند باشد. يکي اينکه ممکن است شما در زندگي‌ قبلي‌تان با آنها به‌طور بدي رفتار کرده باشيد. احساس‌ مي‌كنيد‌ كه‌ آن‌ نادرست‌ است‌، "چرا آنها اين‌طور با من رفتار مي‌كنند"؟ بسيار خوب، چرا شما قبلاً با آنها بدان‌ صورت‌ رفتار کرديد‌؟ مي‌گوييد، "من هيچ چيزي درباره گذشته نمي‌دانم. اين‌ دوره‌ زندگي‌ هيچ ارتباطي با آن دوره‌ زندگي ندارد"، اما به اين شکل نيست‌.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

مطالعه فا باعث شد که بفهمم خانواده شوهرم درحال بازپرداخت چیزی هستند که خواهرشوهرم در زندگی‌های قبلی برای‌شان انجام داده است. با فکر کردن درباره رابطه کارمایی آنها، پیش‌داوری‌ام درباره خواهرشوهرم که تقریباً 10 سال عمیقاً در ذهنم ریشه دوانده بود، کاملاً از بین رفت. حالا خیلی خوب با خانواده‌ام سازگار هستم.

رها کردن وابستگی‌ها در محل کار

سابقاً کسب پول بیشتر، تنها هدفم از کار کردن بود. با همكارانم برخورد تند داشتم. فالون دافا اصول بدون ازدست دادن چیزی به‌دست نمی‌آید را به من آموخته است.

استاد بیان کردند:

«درخصوص‌ آن عده که‌ بين ‌مردم‌ عادي‌ تزكيه‌ مي‌کنند، مهم نيست چقدر پول داريد، رده‌ شغلي شما چقدر بالا است، شغل آزاد داريد يا کسب و کار متعلق به خودتان را داريد، مهم نيست چه نوع شغلي داريد: کارها را منصفانه انجام دهيد و با صداقت رفتار کنيد. تمام حرفه‌ها بايد در جامعه‌‌ انساني‌ وجود داشته‌ باشند، فقط اين‌طور است که مردم درست‌کار نيستند. ربطي به اينکه چه حرفه‌اي داريد ندارد. در گذشته گفته‌اي وجود داشت: "از ده‌ نفر بازرگان،‌ نُه‌ نفر فريب‌كار هستند." اين‌ چيزي است که مردم‌ عادي‌ مي‌گويند. اما من مي‌گويم که اين مشکلي مربوط به درست‌کاري است‌. اگر درست‌کار باشيد و منصفانه کسب و کار کنيد، هر چه بيشتر تلاش کنيد، بايد پول بيشتري به‌دست بياوريد. شما آن‌ را به‌دست مي‌آوريد فقط به‌خاطر اينکه در اين دنياي عادي براي آن زحمت کشيديد- بدون از دست دادن، چيزي به‌دست نمي‌آيد- آن از طريق سعي و کوشش به‌دست آورده مي‌شود.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)
«...نکته‌ي كليدي از دست دادن آن وابستگي است.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

از تعالیم استاد فهمیدم که ثروت شخص از طریق کار و با تقوا به‌دست می‌آید. دیگر ذهنم با پول درآوردن مشغول نیست، درعوض نیازهای مشتریان و همکارانم را در اولویت قرار می‌دهم. سابقاً دیدگاه‌های همكارانم را نقد کرده و بدون مهربانی تنبیه‌شان می‌کردم، اما حالا سعی می‌کنم بیشتر درک‌شان کنم. همکارانم نیز با دیدن تغییرات من، باملاحظه‌تر و سخت‌کوش‌تر شده‌اند.

فالون دافا اعضای خانواده‌ام را نجات داد

پدرم حوالی ساعت 7:30 صبح 20فوریه2017 با من تماس گرفت و گفت كه برادرم به‌د‌لیل جراحات ناشی از یک سانحه اتومبیل با عجله به اورژانس برده شده است. گفت كه عجله كنم و به بيمارستان بروم. پشت تلفن به او گفتم که عبارت «فالون دافا عالی است» را در ذهنش تکرار کند و از استاد کمک بخواهد.

با عجله به بیمارستان رفتم و برادرم را در اتاق اورژانس دیدم. صورتش قرمز و در دهانش کف بود. هشیار نبود، اما باز هم در گوشش زمزمه کردم: «وایچنگ، باید به‌خاطر د اشته باشی که "فالون دافا عالی است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری عالی است و از استاد بخواهی که نجاتت دهند!"»

پزشکی ما را فراخواند و گفت که برادرم در وضعیتی بحرانی است و دست و بیش از 10 دنده‌اش شکسته و ریه‌هایش را سوراخ کرده است. پزشک تخمین می‌زد که او به احتمال 80 تا 90 درصد می‌میرد. آن ضربه سنگینی برای پدرم بود. همسر برادرم به گریه افتاد. یک «نشان یادبود» فالون دافا را به او دادم و گفتم كه عبارات «فالون دافا عالی است و حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری عالی است» را در ذهنش خالصانه تکرار کند.

می‌خواستم وارد اتاق اورژانس شوم، اما در قفل بود. پرستاری به‌طور اتفاقی بیرون آمد، بنابراین از این فرصت استفاده کردم و وارد شدم. کنار برادرم چمبامه زدم و عبارات «فالون دافا عالی است! حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری عالی است!» را تکرار کردم. در گوشش زمزمه کردم و گفتم که از استاد کمک بخواهد. در کمال تعجب پزشک از من نخواست که بیرون بروم. می‌دانستم استاد نظم‌وترتیبی داده‌اند تا برادرم را بیدار کنم.

نمی‌دانستم چه مدت به تکرار این عبارات ادامه دادم تا اینکه دیدم اشک از چشمان برادرم سرازیر می‌شود. فهمیدم که استاد نجاتش داده‌اند. پزشک گفت که ضربان قلبش در ابتدا فقط 30 ضربه در دقیقه بود، اما ناگهان به 72 ضربه افزایش یافت. پس از یک سری معاینات، او را به بخش مراقبت‌های ویژه (آی‌سی‌یو) منتقل کردند.

قدرت دافا مقابل چشمانم تجلی یافت! برادرم حوالی ساعت 7 بعدازظهر هشیاری‌اش را به‌دست آورد. پزشک از سرزندگی‌ا‌ش شگفت‌زده شد و گفت که معمولاً یک هفته طول می‌کشد تا بیمارانی مانند برادرم دوباره هشیاری خود را به‌دست آورند.

عملکرد ریه‌ها، کلیه‌ها و کبدش طی دو روز بعد بهبود یافت. او پس از 5 روز بستری شدن در بخش مراقبت‌های ویژه، به بخش معمولی منتقل و پس از 23 روز از بیمارستان مرخص شد!

پزشکان در مارس2018 تشخیص دادند که مادرم به سرطان ریه مبتلا و سرطانش در مراحل پایانی است. کل خانواده‌مان به‌شدت ناراحت بود. به مادرم پیشنهاد کردم که همراه من فالون دافا را تمرین کند و ماجراهایی را درباره بهبود وضعیت سلامتی‌ام و تجربه سایر هم‌تمرین‌کنندگان را درباره دستیابی به سلامتی برایش تعریف کردم. مادرم به‌دلیل دروغ‌های حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) درباره دافا یا آزار و شکنجه من به‌دست ح.ک.چ مردد بود. سرطانش به‌سرعت رشد می‌کرد. پس از گذشت چند ماه نمی‌توانست چیزی بخورد یا از خودش مراقبت کند. سرانجام از روی ناامیدی تصمیم گرفت زندگی خود را به دست فالون دافا بسپارد. از زمان شروع روش تزکیه فالون دافا، وضعیتش پیوسته بهبود یافته و سرطانش کاملاً درمان شده است. دافا قطعاً زندگی‌اش را طولانی‌تر کرده است!

تغییرات در همکارانم

بعد از شروع تزکیه، گفتار و رفتارم بر همكارانم تأثیر مثبتی گذاشته است.

یک بار یکی از همکارانم گفت که تلفن همراه نویی را در بخش سبزیجات سوپرمارکتی پیدا کرد و نزدیک بود آن را در جیبش بگذارد، اما با فکر کردن به اصول دافا که با او در میان گذاشته بودم، تصمیم گرفت آن را تحویل دهد.

همکار دیگری از دوستش خواست تا تعدادی از محصولات مراقبت پوست را به‌صورت آنلاین برایش سفارش دهد. چند روز پس از دریافت سفارش، به‌طور تصادفی از لیست بسته‌بندی متوجه شد که دوستش 300 یوآن بیشتر از آنچه به او داده بود، پرداخت کرده است. پس از یادآوری آنچه از تعالیم استاد به او گفته بودم، بلافاصله مابقی پول را به دوستش پرداخت كرد.