(Minghui.org) درحال حاضر به ۶۰ سالگی نزدیک می‌شوم. در سال ۱۹۹۶ تمرین فالون دافا (یا همان فالون گونگ) را شروع کردم. خواهر کوچکترم زودتر از من شروع به تمرین کرد و کتاب‌های دافا را به من نشان داد. عمیقاً تحت تأثیر اصول توضیح داده شده در کتاب‌ها قرار گرفتم و به مسیر و امیدی جدید در زندگی‌ام دست یافتم.

از مرد جوانی بی‌ملاحظه تا شهروندی درستکار

سابقاً درخصوص مسائل ناعادلانه در جامعه بسیار ناراحت و خشمگین می‌شدم. چند دوست داشتم که پیمان برادری با هم بسته بودیم و اغلب با هم مشروب می‌نوشیدیم و سیگار می‌کشیدیم. حتی با چند نفر دیگر گروهی را تشکیل دادیم تا از مقامات محلی فاسد انتقام بگیریم.

دبیر حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) در شهر ما، برای والدینش خانه‌ای در کنار یک کارخانه ساخت. تصور می‌کردیم که او باید فرد فاسدی بوده و پول‌های مردم را به جیب زده باشد تا بتواند چنین خانه‌ای را بسازد، بنابراین تصمیم گرفتیم نسبت به او اقدامی انجام دهیم.

یک شب، از روی دیوار پریدیم و نگهبان در را با پیچیدن در یک ملافه ساکت کردیم. سپس چند ماده منفجره را در انبار خانه گذاشتیم و آن را منفجر کردیم. زن و شوهر پیری که در خانه زندگی می‌کردند، وحشت‌زده و شوکه شدند.

درخصوص کاری که انجام داده بودیم، از خودمان احساس بسیار رضایت‌بخشی داشتیم و جشن گرفتیم، فکر می‌کردیم که به مقامات فاسد درسی جدی می‌دهیم.

پس از شروع تمرین فالون دافا، متوجه شدم که انجام آن کارها اشتباه بودند. ما با خسارت وارد کردن به خانه و ایجاد چنان ترس و اضطراب برای آن زوج سالمند، مرتکب اشتباه شده بودیم.

نزد همدستانم رفتم تا به آنها بگویم که دیگر چنان کارهای بدی را انجام ندهند. همچنین با آنها درباره خوبی و درستی فالون دافا صحبت کردم و گفتم که باید در هر کاری که انجام می‌دهیم، دیگران را مورد توجه قرار دهیم.

فالون دافا مرا به فردی جدید تبدیل کرده و برایم شادی و برکت به ارمغان آورده است. نوشیدن مشروب و سیگار کشیدن را ترک کردم و دیگر به اعمالی حاکی از عدم حس مسئولیت دست نزدم.

وقتی پسرم ازدواج کرد، عروسم از ما جهیزیه درخواست نکرد و با ما مانند پدر و مادرش رفتار می‌کرد. ما نیز با او مانند دختر خودمان رفتار می‌کردیم. فضای خانوادگی ما آکنده از شادی و خرسندی شد.

در سال‌های اخیر شغل پایدار و ثابتی داشتم و در زمینه انتقال آب برای یک شرکت کار می‌کردم. مهم نبود که ساختمان چقدر دور یا بلند بود، همیشه به موقع سر کارم بودم. متعهد بودن و اخلاق کاری‌ام شهرت خوبی را برای شرکت به ارمغان آورده است و کسب و کار واقعاً به‌خوبی انجام می‌شود.

صحبت با دیگران درباره دافا

درخصوص افرادی که از طریق شغلم با آنها برخورد می‌کنم، از فرصت‌ها به‌خوبی استفاده کرده و با آنها درباره فالون دافا و آزار و اذیت آن به دست حزب کمونیست صحبت می‌کنم. به آنها ماهنامه‌های مینگهویی و اطلاعات مربوط به جنبش خروج از ح.ک.چ را ارائه می‌دهم.

با رئیسم درباره فالون دافا صحبت کرده‌ام و اینکه چگونه مجرمان مجازات کارمایی دریافت کرده‌اند. به عنوان مثال، چن منگ، خبرنگار شبکه تلویزیونی چین که به حادثه صحنه‌سازی‌شده «خودسوزی» در میدان تیان‌آن‌من کمک کرد، در جوانی و در سن ۴۷ سالگی به علت سرطان درگذشت. لوئو جینگ، گوینده اخبار شبکه تلویزیونی چین نیز  براثر سرطان در سن ۴۸ سالگی فوت کرد. ژو یونگ‌کانگ، یکی از مقامات عالی‌رتبه و مسئول در آزار و شکنجه فالون گونگ، درحال حاضر در زندان به سر می‌برد و همسرش نیز محکومیت طولانی دریافت کرد. بو شیلای و همسرش نیز به حبس ابد محکوم شدند. بسیاری از مقامات دیگر نیز به‌خاطر «فساد» به زندان فرستاده شده‌اند، اما اعتقاد دارم که دلیل واقعی این است که همه آنها با آزار و شکنجه فالون گونگ مرتکب جرم شده و از سوی آسمان مجازات می‌شوند.

همچنین نمونه‌هایی از منطقه محلی‌مان به او ارائه دادم. مدیر دایره قضایی در اداره آموزش محلی ما در تصادف اتومبیل کشته شد. او سابقاً در آزار و شکنجه فالون گونگ بسیار فعال بود و به شنیدن حقایق تمایلی نداشت. سرپرست بخش آموزش و تحقیق نیز در ۴۰ سالگی به‌خاطر سرطان درگذشت. آنها هر دو در نوشتن سؤالاتی در ورقه‌های امتحانی نقش داشتند که دافا را مورد توهین قرار می‌داد.

به رئیسم گفتم که تمرین‌کنندگان دافا افرادی صادق هستند، زیرا آنها اصل «از دست دادن و به دست آوردن» را درک می‌کنند و هرگز تقوی‌شان را برای نفع شخصی معامله نمی‌کنند. او با دقت گوش می‌کرد.

«تمرین‌کنندگان فالون گونگ قابل‌اعتمادترین افراد هستند!»

همانطور که رئیسم بیشتر درباره دافا آگاه می‌شد، بیشتر به من اعتماد کرد. درنهایت، حتی زمانی که برای ایجاد شرکتی دیگر در جایی دیگر می‌رفت، به من اعتماد می‌کرد که در غیابش از شرکت مراقبت کنم. او به من می‌گفت: «شما تمرین‌کنندگان فالون گونگ قابل‌اعتمادترین افراد هستید!»

در سال ۲۰۱۵، علیه جیانگ زمین، رهبر سابق حزب کمونیست چین که در ژوئیه ۱۹۹۹ آزار و شکنجه فالون گونگ را به اجرا گذاشت، به دادستانی عالی خلق  شکایت جنایی ارائه دادم.

مقامات ح.ک.چ به دیدن رئیسم آمدند و به او گفتند که مرا اخراج کند و تهدیدش کردند که اگر این کار را نکند، شرکتش را تعطیل می‌کنند. رئیس به‌خاطر من در مقابل آنها ایستاد. او گفت: «این کارمند خیلی کار می‌کند حتی اگر دستمزدش کم باشد، مهمتر از همه، قابل اعتماد است. اگر بخواهم کسی را جایگزین او کنم، تمرین‌کننده فالون گونگ دیگری را استخدام خواهم کرد. فقط زمانی او را اخراج می‌کنم که بتوانید جایگزینی به‌خوبی او برایم پیدا کنید.» آنها که با «فرمانی از مافوق‌شان» آمده بودند، بدون هیچ شکایتی محل را ترک کردند.