(Minghui.org) درود استاد محترم و هم‌تمرین‌کنندگان!

دانشجوی سال دوم کالج هستم که از دوران کودکی با مادرم شروع به مطالعه فا و انجام تزکیه کردم. در آن دوران گرچه به شگفتی‌های دافا آگاهی داشتم، اما معنای تزکیه را درک نمی‌کردم. با تشویق مادرم، فا را مطالعه می‌کردم و تمرینات را با او انجام می‌دادم.

۱) مطالعه فا، انجام تمرینات و فرستادن افکار درست

زمانی که چهار یا پنج ساله بودم، مادرم به من کمک می‌کرد اشعار هنگ یین و «درباره دافا» را حفظ کنم. وقتی در مدرسه ابتدایی بودم، متوجه شدم که فا را خیلی سریع می‌خواندم چون آنرا جدی نمی‌گرفتم. برای بهبود وضعیتم، مرا به حفظ فا تشویق کرد. به درخواست مادرم، یک‌بار جوآن فالون را ازبر کردم. پس از آن بارها و بارها کتاب را از اول تا آخر خواندم. برای جلوگیری از جا انداختن خطی از متن، چرت‌زدن یا بیش از حد سریع خواندن، تصمیم گرفتم دوباره فا را از بر کنم. اکنون شش فصل اول از جوآن فالون را از بر کرده‌ام. گرچه حفظ کردن هر پاراگراف بسیار کند پیش می‌رود، همچنان انتظار دارم که هر کلمه از آن را از بر کنم. هر بار که به هنگام حفظ کردن فا احساس خواب‌آلودگی می‌کنم، بلند می‌شوم تا تجدید قوا کنم.

وقتی در سال‌های اول دبیرستان بودم، مادرم هنگام صبح مرا به یک محل تمرین در مدرسه‌ای ابتدایی می‌برد. بعد از تمرین با دوچرخه به مدرسه می‌رفتم. در سال‌های آخر دبیرستان، تمرینات را در خانه انجام می‌دادم تا بتوانم با اتوبوس به مدرسه بروم. به‌خاطر وابستگی‌ام به راحت‌طلبی، ترجیح می‌دادم بیشتر فا را مطالعه کنم و تمرینات را هر از گاهی انجام می‌دادم. اگر واقعاً چاره‌ای نداشتم، ترجیح می‌دادم مدیتیشن نشسته را انجام دهم تا تمرین ایستاده نگه داشتن چرخ را. باتوجه به وضعیتم، مادرم تصمیم گرفت تا تمرینات را با من در خانه انجام دهد. همدیگر را ترغیب می‌کردیم که در انجام تمرینات شبانه‌مان کوتاهی نکنیم.

در گذشته وقتی تمرین دوم و پنجم را انجام می‌دادم، به همه چیز فکر می‌کردم. گرچه می‌دانستم که در تمرینات نباید فکر کنم، قادر به کنترل خودم نبودم. می‌دانستم که دلیل اینکه ذهنم آرام نیست، این بود که واقعاً خودم را تزکیه نمی‌کردم. با درک اینکه مشکلم چیست، شروع به تمرکز بر رشد شین‌شینگ کردم تا وابستگی‌های پنهان در هر فکرم را از بین ببرم. با تلاش برای پالایش خودم، توانستم در تمرین مدیتیشن آرامشم را حفظ کنم. همچنین احساس کردم که زمان هنگام انجام تمرینات سریعتر از قبل می‌گذرد، زیرا در هنگام نگه داشتن چرخ یا انجام مدیتیشن دیگر احساس درد نداشتم.

کامپیوتر در خانه‌ام به‌طور خودکار موسیقی برای فرستادن افکار درست را هر ساعت بعد از ساعت شش در شب پخش می‌کند. اگر هیچ کار دیگری نداشته باشیم که مشغول آن شویم، در اتاق نشیمن با مادرم می‌نشینم تا افکار درست بفرستیم. در ابتدا، فقط عبارات را ازبر می‌خواندم و حرکات دست را اجرا می‌کردم. درحال حاضر، می‌توانم انرژی را در کف دستم احساس کنم.

۲) روشنگری حقیقت در اینترنت

وقتی کلاس ششم در مدرسه ابتدایی بودم، به کمک مادرم در روشنگری حقایق به‌صورت آنلاین شرکت کردم تا مردم را متقاعد کنم که از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های جوانانش کناره‌گیری کنند. ازآنجاکه متن و تصاویر آماده شده بودند، انجام پروژه برایم سخت نبود. در تابستان شروع به روشنگری حقیقت در میان افراد چینی در فضای اینترنت کردم. ازآنجاکه جوان بودم و در آن زمان اندیشه‌های پیچیده‌ای نداشتم، روشنگری حقیقت همراه با متن آماده، بدون مشکل انجام می‌شد. مادرم برای اینکه از آلوده‌شدنم  با محتوای خشونت‌آمیز و مستهجن سایت‌های اینترتنی ممانعت کند، در پایان تعطیلات تابستان از من خواست که دیگر در این پروژه شرکت نکنم.

بعد از اتمام امتحان ورودی کالج، با استفاده از یک برنامه تلفن همراه شروع به روشنگری حقیقت کردم. با استفاده از پیام صوتی، متن برای خروج از ح.ک.چ و عکس‌هایی که مادرم جمع‌آوری کرده بود، جرئت و شهامت پیدا کردم تا مردم در فضای اینترنت را متقاعد کنم که از حزب کناره‌گیری کنند. در جریان این روند، با افرادی ملاقات کردم که بلافاصله کناره‌گیری کردند. همچنین افرادی بودند که پس از شنیدن حقیقت از من تشکر می‌کردند، برخی به من اهمیتی نمی‌دادند یا مرا مورد فحاشی قرار می‌دادند. متوجه شدم که تا زمانی که وضعیت تزکیه‌ام خوب باشد، انجام این پروژه برایم آسان‌تر است؛ اگر خوب تزکیه نمی‌کردم، مردم پیامم را نادیده می‌گرفتند. پس از اینکه چند بار درباره‌ام گزارش داده شد، نام کاربری‌ام در اینترنت مسدود شد و دیگر نمی‌توانستم از آن استفاده کنم. مادرم پس از آن به من کمک کرد تا مقالات وب‌سایت را ویرایش کنم.

اکنون در یک گروه اینترنتی هستم و به‌عنوان ویراستار در وب‌سایت مینگ‌جیان کار می‌کنم. در مراحل یادگیری، مادرم به من آموخت که چگونه مقالات و تصاویر را جمع‌آوری کنم و همچنین نحوه ویرایش و استفاده از وب‌سایت‌ها را به من یاد داد. وقتی مقاله‌ای را ویرایش می‌کردم، به‌ویژه یک مقاله روشنگری حقیقت، خودم را به جای مخاطبان قرار می‌دادم و ارزیابی می‌کردم که مردم عادی چگونه آن را در نظر می‌گیرند و ویرایش مقالات و انتخاب عکس برای آنها را بر آن اساس انجام می‌دادم. برای کاربران اینترنت بعد از مشاهده مقالات روشنگری حقیقت، آینده‌ای روشن را آرزو می‌کردم.

۳) از بین بردن وابستگی‌هایم با تزکیه‌ حقیقی شین‌شینگ

در دوران کودکی وابستگی شدیدی به حسادت داشتم. ازآنجاکه آن را به‌عنوان بخشی از خود حقیقی‌ام می‌دیدم، اغلب در هنگام برخورد با مسائل مختلف احساس ناخوشایندی داشتم. وقتی می‌خواستم به‌طور حقیقی شین‌شینگم را تزکیه کنم، اولین چالشی که با آن مواجه شدم، حسادت بود.

در سال آخر دبیرستان دوست خوبی داشتم. ارتباط بسیار نزدیکی با یکدیگر داشتیم و تقریباً همه کارها را با هم انجام می‌دادیم. اما یک روز، در زنگ تفریح دختر دیگری آمد و با دوستم ارتباط برقرار کرد. نحوه ارتباط او با دوستم باعث شد احساس حسادت کنم. گرچه احساساتم را بیان نمی‌کردم، اما احساس می‌کردم او دوستم را از من می‌دزدد.

می‌دانستم که تمام کاری که باید انجام می‌دادم از بین بردن وابستگی‌ام به حسادت بود، اما هنوز شدیداً ناراحت می‌شدم. روز بعد معلم جای نشستن همه را تغییر داد و دوستم و آن دختر در کنار هم قرار گرفتند. لحظه‌ای که نمودار صندلی‌ها را دیدم، متوجه شدم که این رویداد به‌خاطر من است که وابستگی‌ام به حسادت را از بین ببرم. بااین‌وجود، هنوز در خصوص رابطه دوستم و آن دختر احساس ناراحتی می‌کردم. نمی‌خواستم حتی در زنگ تفریح به آنها نزدیک شوم. در آن زمان، احساساتم را فقط در درونم پنهان نگه می‌داشتم.

یک روز در زنگ تفریح، سرم را روی میز گذاشتم. می‌دانستم که باید حسادتم را از بین ببرم. چند بار در ذهنم با فکر کردن درباره «غلبه بر حسادت» آن را پس زدم، اما هنوز از بین بردن این وابستگی برایم سخت بود. می‌دانستم که باید چنین ماده‌ای ‌را از بین ببرم، اما احساس می‌کردم که در ذهنم مانند امواجی می‌خروشند. به‌طور مداوم حسادتم را کنار می‌زدم، تا اینکه ناگهان متوجه شدم که در ذهنم چیزی نمانده است، زیرا وابستگی‌ام به حسادت ناپدید شده بود. از این تفاوت آشکار کاملاً شوکه شدم. بعداً از طریق مطالعه فا، متوجه شدم که به‌خاطر اینکه وابستگی‌ام را تشخیص داده و آن را رد کردم، استاد به من کمک کردند که چنین ماده‌ای از بدنم برداشته شود.

درحال حاضر از آنچه استاد در جوآن فالون گفته‌اند درک بهتری دارم: «تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد، درحالی‌که تبدیل گونگ توسط استاد انجام می‌شود.» (جوآن فالون)

پس از آن، توانستم با آن دختر رفتاری عادی داشته باشم. قبل از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، با دوستانم و همچنین دختر مذکور ارتباط خوبی داشتم. گرچه هنوز کمی حسادت دارم، اما به‌حدی ضعیف شده است که نمی‌تواند مرا کنترل کند. اکنون می‌توانم بطور محکم این ماده را در ذهنم نفی کنم.

همچنین در کنار خانواده‌ام نیز می‌توانم شین‌شینگم را تزکیه کنم. باوجود این واقعیت که مادرم و من هر دو تزکیه‌کنندگان دافا هستیم، هنوز هم با یکدیگر بحث می‌کنیم. اگر اشتباه کنم یا عقیده دیگری نسبت به دیدگاهش داشته باشم، مادر مرا مورد مؤاخذه قرار می‌دهد. گرچه می‌توانم بلافاصله متوجه شوم که چه می‌گوید، او همچنان چهار یا پنج بار دیگر مرا مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهد که مرا کاملاً ناراحت می‌کند. چنین پدیده‌هایی به من نشان می‌دهند که منیتم بیش از حد شدید است و نمی‌توانم تحمل کنم که از سوی دیگران مورد انتقاد قرار گیرم و در اکثر اوقات فقط به خودم اهمیت می‌دهم. با درک این موضوع، احساسات منفی را تحمل و نفی کردم. گرچه هنوز هم احساس ناراحتی می‌کنم، می‌دانم که تزکیه‌کننده هستم. بنابراین، باید انتقاد را تحمل کنم و باید بیشتر درباره سایر افراد فکر کنم.

رسانه‌های اجتماعی برای مردم امروزه بسیار جذاب هستند. در گذشته تحت‌تأثیر این روند قرار داشتم. در آن زمان، وسوسه می‌شدم قرار ملاقات بگذارم، در اینترنت رمان و مطالب کمدی بخوانم. هر زمان که همکلاسی‌هایم را درحال استفاده از تلفن‌هایشان می‌دیدم، به آنها ملحق می‌شدم. هرچند هر روز با مادرم فا را مطالعه کرده، تمرینات را انجام می‌دادم و افکار درست می‌فرستادم، آن چیزها را به‌عنوان بخشی از برنامه روزانه‌ام در نظر می‌گرفتم و اراده‌ای قوی برای تزکیه نداشتم. به‌تدریج همانطور که بزرگتر می‌شدم متوجه اهمیت دافا شدم. در آخرین سال تحصیلی‌ام در دبیرستان، بسیاری از افرادی را که در اینترنت با آنها ارتباط داشتم از لیست دوستانم حذف کردم و خواندن مطالب کمدی و رمان‌های آنلاین را متوقف کردم. درحالی‌که استاد آن عوامل منفی را از ذهن و بدنم پاک می‌کردند، توانستم بهبودی را احساس کنم.

پس از طی یک دوره زمانی، دوباره خواندن رمان‌های عاشقانه آنلاین را شروع کردم. هر چند وقت یک‌بار، در بخشی از بدنم احساس ناراحتی می‌کردم در ابتدا، متوجه نمی‌شدم که این موضوع ناشی از خواندن رمان‌های آنلاین است. گرچه می‌خواستم این عادت را ترک کنم، اما گفتنش آسان‌تر از انجام دادنش بود. وقتی ایده خواندن رمان در ذهنم ظاهر می‌شد، سعی می‌کردم فکرش را رد کنم. استاد سپس بدنم را پاک کردند. این باعث شد که احساس گناه کنم از اینکه در تزکیه‌ام جدی و کوشا نیستم. در همان زمان، احساس کردم که تحت‌تأثیر قرار گرفتم، زیرا استاد هرگز مرا به حال خودم رها نکرده بودند. مصمم شدم که از پرسه در اینترنت اجتناب و و خودم را به‌طور جدی تزکیه کنم.

پس از ترک خواندن رمان، هر از گاهی محتوای سایر وب‌سایت‌ها را می‌خواندم. درنتیجه، در رؤیاها با این چیزها مورد مداخله قرار می‌گرفتم. از رؤیاهایم بسیار شوکه می‌شدم به‌طوری‌که در اتاق مادرم می‌خوابیدم. برای متوقف کردن این مداخله، از استاد درخواست کمک کردم و قول دادم که هرگز این نوع از مطالب در اینترنت را دوباره نمی‌خوانم. همان‌طور که استاد افکار و بدنم را پاکسازی می‌کردند، دوباره بارها و بارها، احساس کردم که وابستگی‌ام به اینترنت ضعیف‌تر و ضعیف‌تر می‌شود. هم‌اکنون می‌توانم مداخله درخصوص موسیقی پاپ و رسانه‌های اجتماعی را رد کنم.

همچنین دریافتم که پس از خواندن مطالب در اینترنت، هنگام مطالعه فا، انجام تمرینات و فرستادن افکار درست، برایم بسیار سخت بود که آرامشم را حفظ کنم. امیدوارم تمرین‌کنندگان جوان بتوانند از تجربه‌هایم درس بگیرند. بیایید با رها کردن وابستگی به تلفن‌های همراه، اینترنت و رسانه‌های اجتماعی سه کار را به‌خوبی انجام دهیم.

۴) نتیجه‌گیری

هنوز مسائل بسیار زیادی وجود دارد که باید در تزکیه‌ام بهتر انجام شوند. مادرم به‌خاطر نگرانی از اینکه دافا را رها کنم، در انجام سه کار مرا راهنمایی کردند. اکنون که بزرگتر شده‌ام و واقعاً متوجه شدم که دافا چیست و همچنین معنای تزکیه را درک کردم، همراه با مادرم در تزکیه‌ام بیشتر تلاش خواهم کرد.

سپاسگزارم، استاد!

متشکرم، هم‌تمرین‌کنندگان!

(ارائه شده در کنفرانس تبادل تجربه تایوان ۲۰۱۸)