(Minghui.org) برنامه‌ریزی کردیم که چند بار در هفته، در خارج از کلیسای جامع کلن مراسم شمع‌افروزی برگزار کنیم. کلیسای جامع پرجاذبه‌ترین مکان گردشگری در آلمان است که هر ساله شش میلیون بازدید‌کننده دارد.

ما این ساختمان را به‌عنوان یک هدیه برای گروه‌مان در نظر می‌گیریم؛ زیرا این امکان را به ما می‌دهد که با گردشگرانی از سراسر جهان و همچنین با بسیاری از چینی‌ها که از طریق تور اروپا سفر می‌کنند و به آلمان می‌آیند، دیدار کنیم. این کار را به‌عنوان وظیفه‌مان در نظر می‌گیریم؛ زیرا باعث می‌شود که حقیقت درباره دافا را برای مردم روشن کنیم، بنابراین اگر به حزب کمونیست چین(ح.ک.چ) وفادار باقی مانده باشند، آنها را از نابودی احتمالی نجات می‌دهیم.

درحال حاضر توجه ویژه‌ای به مردم چین داریم، زیرا آنها عمیقاً به‌خاطر تبلیغات ح.ک.چ مسموم شده‌اند.

استاد بیان کردند:

«هدف روشنگری حقیقت شما نجات موجودات ذی‌شعور تا حدی كه امكان‌پذیر است می‌باشد و كسانی كه به شدید‌ترین شكل مسموم شده‌اند افرادی غیر از مردم چین نیستند. به بیان ظاهری، آنچه كه مریدان دافا در حال انجام آن هستند مقابله با آزار و شكنجه است، اما در واقع بزرگترین وظیفه‌ شما نجات موجودات ذی‌شعور و این مظهر حقیقی اعتباربخشی به فا است. ارتكاب آزار و شكنجه علیه مریدان دافا و مردم چین توسط حزب پلید در سرزمین چین به راه انداخته شد و این بدین معنی است كه شما باید بر سرزمین چین تمركز نمایید، بر مردم سرزمین چین متمركز شوید.» (آموزش فا در سن فرانسیسکو، ۲۰۰۵)

هنگامی که یک شخص چینی از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های جوانان آن خارج می‌شود، قلبم عمیقاً تحت‌تأثیر قرار می‌گیرد. این زمانی است که حتی بیشتر اهمیت جایگاه‌مان را درک می‌کنم. به‌خصوص در زمستان، ماندن در فضای خارج از کلیسای جامع دشوار است. سرما به درون شما نفوذ می‌کند، به‌ویژه وزش‌ باد دمای آنجا را حتی بیشتر کاهش می‌دهد. اما، زمانی که چشم‌های درخشان کسانی را می‌بینیم که حزب را ترک کرده‌اند تمام سختی‌هایی را که تجربه کردیم فراموش می‌شوند.

تجربیات درخصوص آزمون‌های شین‌شینگ

متأسفانه، قدر این فرصت‌های ارزشمند را ندانستم. در سال ۲۰۰۵، زمانی که کتابنُه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست منتشر شد، پلیس حاضر نشد به ما مجوز حضور در آنجا را بدهد. همه ما به درون نگاه کردیم، که باعث شد وابستگی‌های بسیاری را پیدا کنیم. علاوه‌بر این، با افسر پلیسِ مسئول صدور مجوز صحبت کردیم و وضعیت را برایش روشن کردیم اما هیچ‌کسی مجوز را مجدداً صادر نکرد.

در تابستان ۲۰۰۵، حدود پنج ماه پس از اینکه موضوع صادر نشدن مجوز را تجربه کردیم، یک میلیون نفر از جوانان سراسر جهان به‌خاطر یک رویداد مسیحی به کلیسای جامع آمدند. قلب ما آشفته بود زیرا بسیاری از موجودات ذی‌شعور آنجا بودند و ما نمی‌توانستیم با آنها درباره دافا و آزار و اذیت صحبت کنیم. فکر کردیم که این وضعیت غیرقابل قبول است.

هرگونه فکر حاکی از ناامیدی را کنار گذاشتم و با افسر پلیس مسئول صدور مجوز تماس گرفتم. در کمال ناباوری، بلافاصله برای خودم و خواهرم و همچنین تمرین‌کننده‌ای دیگر مجوز صادر شد که به ما اجازه می‌داد در خارج از کلیسای جامع بایستیم و بنری حاوی اطلاعاتی درباره دافا و آزار و شکنجه را به نمایش بگذاریم.

در آن زمان، من و هم‌تمرین‌کنندگان در غرفه همیشه با هم تبادل تجربه می‌کردیم. من به‌عنوان فرد وسط، تمرینات را نشان می‌دادم و ‌گاهی بروشورها را توزیع می‌کردم. اما، ذهن و قلبم با عابران نبود.

انگار در آن زمان فهرستی از مواردی را بررسی می‌کردم که باید کامل می‌شدند. در اغلب موارد، هنگامی که یک عابر توقف می‌کرد، با تمرین‌کننده دیگری صحبت می‌کردم. فقط وقتی که می‌ایستادند و به بنرها نگاه می‌کردند، به آنها نزدیک می‌شدم. اما پس از آن، آنها از گرفتن بروشور از من امتناع می‌کردند.

نمی‌دانستم که چرا آنها به‌طرز خصمانه و عصبی رفتار می‌کردند. سپس یک هشدار گرفتم. من باید به‌جای صحبت کردن با هم‌تمرین‌کنندگان، حقیقت را روشن کنم. وقتی متوجه شدم که بسیاری از مردم به خاطر رفتارم نجات‌شان را از دست می‌دهند، قلبم سنگین و غمگین شد.

استاد بیان کردند:

«تزکیه گفتار که ما آموزش می دهیم اشاره می‌کند به: چیزهای معمولی مثل شهرت و نفع شخصی که نمی‌توانید آنها را رها کنید، و چیزهایی که به کار واقعی یک تمرین‌کننده مرتبط نیست؛ مریدانی که در یک مدرسه درباره چیزهای بیهوده با یکدیگر صحبت می‌کنند، چیزهایی که به‌خاطر وابستگی‌ها برای خودنمایی کردن انجام می‌شود؛ پخش شایعات شنیده‌شده و صحبت‌کردن درباره چیزهایی در جامعه با هیجان و علاقه خیلی زیاد. فکر می‌کنم تمام این‌ها وابستگی‌هایی هستند که مردم عادی دارند و در این چیزها باید مواظب صحبت‌کردن‌مان باشیم.» (سخنرانی هشتم، جوآن فالون)

سپس وابستگی دیگری پیدا کردم، تمایل برای به رسمیت‌شناخته شدن. می‌خواستم درباره همه کارهای خوبی که انجام داده بودم، با سایر تمرین‌کنندگان صحبت کنم، درباره اینکه کجا بروشورها را توزیع کردم یا اخیراً با یک عابر چه صحبت‌هایی کردم. درعین‌حال می‌خواستم عذرخواهی کنم که محیط بدی را ایجاد کردم به‌طوری‌ که آنها را از نجات بسیاری از موجودات ذی‌شعور دیگر بازداشتم.

همچنین متوجه شدم که به‌محض اینکه اشتباه می‌کردیم، نیروهای پلیس یا کسی از سازمان نظارتی به ما نزدیک شده و به کارهایی که نباید انجام می‌دادیم، اشاره می‌کردند.

یکی از اعضای سازمان نظارتی به ما گفت که اجازه توزیع بروشورها را نداریم. سپس مجوزمان را نشان دادیم. او رفت، اما خواهرم و من بلافاصله به درون‌مان نگاه کردیم تا علت این رویداد را پیدا کنیم. متوجه شدیم که ما به‌جای صحبت و گفتگوی رودررو با مردم تا بتوانند حقیقت را درباره دافا درک کنند، تعداد بسیاری زیادی بروشور را فقط توزیع کردیم.

یکی از تمرین‌کنندگان به یک مأمور پلیس نزدیک شد که به نظر می‌رسید ناراحت است و ما را به‌خاطر آزار و اذیت مردم سرزنش می‌کرد. پس از پایان مراسم شمع‌افروزی در شب، باهم صحبت کردیم و متوجه شدیم که افسر مزبور درست می‌گفت. به‌محض اینکه عابران چینی را می‌دیدیم، انگار او را برای مبارزه به میدانی پر از سرباز می‌کشاندیم. به سویش می‌دویدیم و هر یک از ما می‌خواستیم روزنامه یا بروشوری را به آنها بدهیم. این رفتار یک تمرین‌کننده نبود.

آزار و اذیت هیچ سنخیتی با اصول دافا «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری» ندارد. ما می‌خواهیم به‌طور طبیعی مطالب اطلاع‌رسانی را به دست این افراد برسانیم. اما، رفتار حاکی از سمج‌بودن ما فقط به نتیجه‌ای عکس آنچه که می‌خواستیم به انجام برسانیم منتهی می‌شد. این موضوع چشمان ما را باز کرد و رفتارمان را تغییر دادیم. فاصله‌ای را حفظ می‌کردیم، لبخند می‌زدیم و تنها یکی از ما به فرد نزدیک می‌شد.

استاد بیان کردند: «می‌گوییم هنگامی که در یک ناسازگاری هستید، اگر بتوانید یک گام به عقب بردارید، دریا و آسمان را بیکران خواهید یافت ...» (سخنرانی نهم، جوآن فالون)

دریافت اطلاعات تصادفی نیست

دو سال پیش راهپیمایی بزرگی در یکی از شهرهای مجاور برگزار شد و از گروه تیان گوئو برای شرکت در آن دعوت کردند. درحالی‌که مشغول آماده‌سازی بودم، اصرار داشتم به‌جای اینکه در خارج از کلیسای جامع حضور داشته باشم، در راهپیمایی مذکور شرکت کنم.

در روز قبل از راهپیمایی خواهرم و من در مراسم شمع‌افروزی در بیرون از کلیسای جامع شرکت کردیم. یکی از نگهبانان به ما گفت که کلیسای جامع به‌خاطر مراسم خاصی در کلیسا بسته خواهد شد. علاوه‌بر این، روز بعد نیز بسته خواهد بود، زیرا یکی از مقامات از آنجا بازدید می‌کند.

تمام شب ذهنم درگیر این موضوع بود که در راهپیمایی شرکت کنم یا در شهر کلن بمانم. آسان نبود که تصمیم بگیرم چه کاری باید انجام دهم؟ چه کاری درست است؟ مطمئن بودم که شنیدن درباره دیدار با آن مقام دولتی اتفاقی نبود. این آخرین فکرم نتیجه را تعیین کرد. به تمرین‌کنندگان گفتم که در راهپیمایی حضور نخواهم داشت.

خواهرم و من صبح زود وارد محوطه کلیسای جامع شدیم. آن مقام دولتی بعدازظهر در محاصره جمعیت وارد شد. ما بنرمان را بالای سرمان نگه داشتیم تا از دور دیده شود.

پس از ورود او به کلیسای جامع، آماده بودیم آنجا را ترک کنیم. خانمی به من گفت که او هم‌اکنون در سیتی هال بوده و متوجه شد که خودروی رسمی ایشان خارج از ساختمان آن پارک شده است. اما، افراد بسیاری در سیتی هال بودند.

فکری در من جرقه زد. می‌توانستم مقداری اطلاعات درباره دافا را به راننده بدهم و از او بخواهم که آن را به دست رئیس برساند. به سیتی هال رفتیم. خودروی رسمی محل را ترک کرده بود. فردی دیگر به من گفت که یک کنسرت در تالار فیلارمونیک اجرا خواهد شد و ایشان در مراسم افتتاحیه آن سخنرانی می‌کند.

دست از کار کشیدیم و به جایی رفتیم که قرار بود او در مسیرش به سمت تالار فیلارمونیک از آنجا عبور ‌کند. بسیاری از مأموران پلیس و پلیس ضد شورش در تمام نقاط دیده می‌شدند. ما حقیقت را روشن کردیم و توضیح دادیم که می‌خواهیم مقداری مطالب اطلاع‌رسانی را به ایشان بدهیم. آنها به ما اجازه دادند و بلافاصله بعد از آن، او را در مسیری که تصور می‌کردیم دیدیم. توجهش به پیراهن‌های زرد ما جلب شد و یکی از تمرین‌کنندگان یک بروشور به او داد، درحالی‌که من به دستیارش مقداری مطالب دیگر نیز دادم.

آن روز صبح پس از اینکه به کلیسای جامع آمدیم و بنرها را باز کردیم، دو مسافر چینی به طرف ما آمدند. به آنها مطالب اطلاع‌رسانی مختلفی دادیم که از دریافت آنها خوشحال شدند. قلبم تحت‌تأثیر قرار گرفت و خوشحال شدم که در کلن باقی مانده بودم. بیش از چهار تمرین‌کننده دیگر برای کمک به ما آمدند و ما محیط هماهنگی را ایجاد کردیم.

شیوه‌ای برای گشودن قلب

برای هم‌تمرین‌کنندگان چینی‌مان یک پیشنهاد دارم. گرچه آسان نیست، ارزش آن را دارد که به مکان‌هایی بروند که گردشگران چینی بیشتر از همه دیدن می‌کنند، مکانی که می‌توانند حقایق را روشن کنند. این شیوه‌ای برای گشودن قلب‌شان است، بنابراین آنها از حزب کمونیست چین خارج خواهند شد.

استاد بیان کردند:

«همان‌‌‌‌‌‌‌‏طور که در آخرین کنفرانس فا ذکر کردم، [گروه‌مان به‌عنوان یک کل] نباید در روشنگری‌حقیقت‌مان در نقاط گردشگری شل شود. به‌ویژه در رابطه با گردشگرانی که از سرزمین اصلی چین به خارج می‌آیند، واقعاً باید روشنگری‌حقیقت‌تان را بر آنها متمرکز کنید. تمرین‌کنندگانِ همه‌جا در حال انجام اقداماتی هستند، و به‌خوبی عمل می‌کنند.»(«آموزش فا در روز جهانی فالون دافا»)

(ارائه شده در کنفرانس فای آلمان ۲۰۱۹)