(Minghui.org) مایلم تجربیاتم را به‌اشتراک بگذارم و به شما بگویم که فالون دافا چقدر شگفت‌انگیز است.

من تا سن 20 سالگی به انواع بیماری‌ها مبتلا بودم. دچار برونشیت بودم که در زمستان بدتر می‌شد. مشکل جدی معده داشتم و نمی‌توانستم مواد غذایی سرد یا سفت را تحمل کنم. هم‌چنین به درد گردن و کمر مبتلا بودم. وقتی در سال 1996، تمرین فالون دافا را شروع کردم، با اصول دافا؛ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری زندگی کردم، آموزه‌ها را مطالعه می‌کردم و هر روز تمرینات را انجام می‌دادم. به‌تدریج تمام بیماری‌هایم ناپدید شدند! از حس رهایی از بیماری لذت می‌بردم!

شوهر و مادرشوهرم نیز فالون دافا را تمرین می‌کنند. استاد [لی هنگجی؛ بنیانگذار فالون دافا] در طی 20 سال گذشته از ما مراقبت و ما را راهنمایی کرده‌اند، ما از فالون دافا و استاد سپاسگزار هستیم!

فالون دافا زندگی مادرشوهرم را نجات داد

مادرشوهرم 87 ساله است. طی تعطیلات سال نوی گذشته، هشیاری‌ای را گاه‌گاهی از دست می‌داد. چهار فرزند دیگرش برای مراقبت از او آمدند. آنها درباره مراسم تدفین‌اش صحبت می‌کردند. شوهرم گفت: «صبر کنید، او تمرین‌کننده فالون دافا است، می‌خواهیم به او کمک کنیم.»

به خود آمدم و شروع به فرستادن افکار درست با او کردم. ما متوجه شدیم که او توسط نیروهای کهن تحت اذیت و آزار قرار گرفته است و باید به او کمک کنیم تا آن را نفی کند. متوجه شدم که پوستش نرم بود و صورتش جوان به‌نظر می‌رسید. از استفاده از افکار بشری برای بررسی وضعیتش خودداری کردم، می‌خواستم هر یک از افکارم را اصلاح کنم.

مادرشوهرم زمزمه‌کرد: «آب می‌خواهم، تشنه هستم. به زودی از طریق پنجره خواهم رفت.» به او گفتم: «تو هیچ جا نمی‌روی. ما با همدیگر تزکیه می‌کنیم و با همدیگر روزی به خانه آسمانی‌مان برمی‌گردیم.» از او پرسیدم که آیا فرستادن افکار درست را هنوز به خاطر دارد یا نه. او به یاد داشت! قبول کرد آن کار را انجام دهد. او گفت فقط می‌خواهد با استاد بازگردد.

مادرشوهرم روز به روز بهتر شد و ظرف پنج روز کاملاً بهبود یافت. اعضای خانواده‌ و بستگان‌مان شاهد بهبودی‌اش بودند و از قدرت دافا شگفت‌زده شدند.

وقتی در وضعیت خطرناک بودیم استاد از ما محافظت کردند

در 22 سپتامبر 2001، من و شوهرم به روستایی رفتیم تا به آشنایان سری بزنیم. در راه منزل‌مان، دو تن از اراذل و اوباش با چاقو به ما دستبرد زدند. ساعت حدود 7 غروب بود و ما در مزرعه ذرت بودیم. من از دو ناحیه زخمی شدم، یک بار در ران چپم و بار دیگر در دست راستم. شوهرم از سه ناحیه زخمی شد، در سمت چپ قفسه سینه‌اش و پاهایش. ما غرق خون بودیم. دزدان موتورسیکلت‌مان را گرفتند و فرار کردند.

در وسط ناکجاآباد بودیم. از استاد درخواست کردم که ما را نجات دهند. یک تراکتور ظاهر شد و ما را به درمانگاهِ روستا برد. پزشک کشیک از دیدن وضعیتمان شوکه شد و آمبولانس خبر کرد.  من احساس ضعف می‌کردم. می‌دانستم که خون زیادی ازدست دادم و از استاد خواستم مرا تقویت کنند. وقتی دوباره به زخمم نگاه کردم، خونریزی متوقف شده بود.

وقتی به بیمارستان رسیدیم، نزدیک 9 شب بود. زخم ما را بخیه زدند و می‌خواستند به ما خون تزریق کنند که قبول نکردیم. به‌سرعت بهبود یافتیم و روز بعد مرخص شدیم.

وقتی روستائیان آگاه شدند که چه اتفاقی برای ما افتاده است، نمی‌توانستند باور کنند که ما با وجود چنین صدمات شدیدی آنقدر سریع بهبود یافته‌ایم! به آنها گفتیم استادمان از ما محافظت کردند. به‌خاطر نجات مرحمت‌آمیز استاد با تمام وجود سپاسگزاریم.

فالون دافا قلب شخص را پاک می‌کند

با راهنمایی فالون دافا، می‌توانیم ملاحظه سایرین را بکنیم و فریبِ وسوسه‌های دنیا را نخوریم.

اغلب به فروشگاه داروهای گیاهی چینی می‌رفتم تا برای نسخه‌ها گیاهان دارویی بگیرم. مدیر قبلاً از حقیقت دافا آگاه شده بود. یک روز نزدیک به ده نوع مختلف از داروهای گیاهی را برداشتم. اما ازآنجایی‌که فقط به مقدار کمی از هر یک نیاز داشتم، مدیر نمی‌خواست هزینه را بگیرد. به او گفتم که این درست نیست. مبلغ را محاسبه و به او پرداخت کردم. پس از رسیدن به منزل، دوباره کنترل کردم و متوجه شدم که 54 یوآن کمتر به او دادم. وقتی به فروشگاه برگشتم که مابه‌التفاوت را بپردازم، او تحت تأثیر قرار گرفت. از اینکه درباره دافا به او گفتم و یک نشان یادبود فالون دافا به او دادم تشکر کرد. او گفت که کسب و کارش خیلی خوب پیش می‌رود و خواست به‌خاطر موفقیتش از من تشکر کند. به او گفتم که اعتقادش به فالون دافا برکاتی برایش به‌ارمغان آورده است.

مادرشوهرم دو پسر و سه دختر دارد و شوهرم کوچک‌ترین است. در 20 سال گذشته او با ما زندگی کرده است. تمام هزینه‎هایش را پرداخت و به بهترین نحو از او مراقبت می‌کنیم. تمام روستائیان تحت تأثیر کار ما قرار گرفتند.

با تمام خانواده شوهرم خوب کنار می‌آیم. هرگز نگران ازدست دادن‌ها و مزایا نیستم، و به مراقبت از اعضای خانواده‌ام تمرکز می‌کنم. همیشه برکاتی که از دافا نصیب‌مان شده را به یاد می‌آوریم و همواره سپاسگزار استاد هستیم!