(Minghui.org) یک تمرین‌کننده فالون دافا به اسم «آنا» (نام مستعار) یک روز صبح با من تماس گرفت و از من خواست تا به خانه‌اش بروم. وقتی به آنجا رسیدم، او گفت: «بِلا (نام مستعار) صدایی را شنیده است که به او گفته بود تو و چند نفر از نزدیکانت تصادفی خواهید داشت.» اولین واکنشم این بود: این درست نیست. آن اتفاق رخ نداد.

روز بعد به مطالعه گروهی فا در خانه بِلا رفتم. او به‌طور خلاصه به من گفت که اخیراً با چه چیزی مواجه شده است.

نفی تصاویر کاذب

برای مدت زمان طولانی، او می‌گفت که می‌تواند چیزهایی را از بُعدهای دیگری بشنود. او می‌دانست که این مداخله است، بنابراین از معلم درخواست کرد که آن توانایی فوق طبیعی را بردارند. اما در دو ماه گذشته دوباره چیزهایی می‌شنید و همچنین از طریق چشم سومش تصادفی را مشاهده کرد که برای سه تمرین‌کننده اتفاق خواهد افتاد.

او این را به کسی نگفت. اما وقتی متوجه شد که درست مانند چیزی که دیده بود دو نفر از آنها حادثه‌ای برای‌شان پیش آمده است به فکر فرو رفت که آیا باید به من بگوید. بنابراین او با آنا تماس گرفت و از او خواست که به من بگوید.

سپس سخنان معلم را بیاد آوردم. معلم بیان کردند:

«اگر به‌وسیله دیگران دیده شود یا به شما گفته شود که چه زمانی درد و رنجی به سراغ‌تان خواهد آمد، چگونه می‌توانید تزکیه کنید؟ به همین جهت در کل مجاز نیست دیده شود. هیچ کسی از مدارس تزکیه دیگر نیز اجازه ندارد آن را ببیند. حتی مریدان همراه در یک مدرسه تزکیه نیز اجازه ندارند آن را ببینند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)

مطمئن بودم آنچه که بِلا دیده بود چیزی نبود که معلم به ما هشدار داده باشند. بنابراین، می‌بایست پشت آن نیروهای کهن باشند. این چیزی بود که می‌خواست بر ما غلبه کند، بنابراین باید آن را انکار کنیم.

هنگامی که بِلا به آنا درباره «تصویری» که دیده بود گفت، آن نشان‌دهنده این بود که بِلا پیش از آن نظم و و ترتیبات نیروهای کهن را به‌طور ناخودآگاه تصدیق کرده است. درغیر این‌ صورت، نگران نمی‌شد. هنگامی که فکر کرد این حادثه اتفاق خواهد افتاد، نشان داد که اعتبارش را به رسمیت می‌شناسد، درست همانطور که تمرین‌کنندگان توهم بیماری را می‌پذیرند بنابراین از نظر مادی بوجود می‌آید. او می‌خواست این اتفاق بیفتد، و تصدیق او در واقع باعث شد این اتفاق بیفتد.

بنابراین، هنگامی که ما با این حوادث روبرو می‌شویم، باید آگاه باشیم که این تذکری از جانب معلم نیست. باید آن را نفی کنیم و اجازه ندهیم که این اتفاق بیفتد. سپس معلم قادر خواهند بود به ما کمک کنند و آن مداخله رخ نخواهد داد.

وقتی به تفکرم عمیق‌تر نگاه کردم، از خودم پرسیدم: «چه کسی به بِلا اجازه داد این حادثه را پیش‌بینی کند؟» آن موجود، در حال آزمودن مریدان دافا است، که توسط معلم نظم و ترتیب داده نشده است. مشارکت آنها مداخله در اصلاح فای معلم است.

از آنجا که آن چیزی نیست که معلم تصدیق کند، آیا باید باقی بماند؟ ما باید این آزمایش را نادیده بگیریم و موجودیتش را از بین ببریم، از جمله موجود سطح بالایی که آن اتفاق را نظم و ترتیب داده بود. وقتی آن کار را انجام دهیم، نیروهای کهن را از ریشه‌ ازبین می‌بریم.

بعد از اینکه درکم را به‌اشتراک گذاشتم، با یکدیگر نشستیم و افکار درست فرستادیم.

وابستگی به ترس

در بهار سال 2018، در زمان برگزاری یکی از جلسات کلیدی حزب کمونیست چین، شش تمرین‌کننده محلی به‌طور غیرقانونی بازداشت شدند.

تمرین‌کننده‌ای به من گفت: «این زمان از سال برای ما [تمرین‌کنندگان] امن نیست. لطفا ًدفترچه‌های [حاوی اطلاعات فالون دافا] کمتری را درست کن. همچنین باید دفترچه‌های کمتری را پخش کنی. ما همیشه می‌توانیم بعداً آن را جبران کنیم.»

طولی نکشید که تمرین‌کننده دیگری به خانه‌ام آمد و گفت: «زمان جلسه کلیدی [ح.ک.چ] است. لطفاً دفترچه‌ها را با درایت پخش کن. از تمام راه پله‌ها یکی بعد از دیگری عبور نکن و دفترچه‌ها را به منازل پخش نکن.»

وقتی ابتدا هشدارهای‌شان را شنیدم، واقعاً نمی‌دانستم چه باید بکنم. چطور است که فقط صبر کنم و نظاره‌گر باشم؟

آیا باید برای نجات مردم منتظر بمانم؟ این درست نیست. ما نمی‌توانیم نجات مردم را متوقف کنیم. فکر کردم شاید بتوانم راه متفاوتی برای روشنگری حقیقت پیدا کنم؟ اما چطور؟

هرچه بیشتر فکر کردم، بیشتر از توصیه‌های تمرین‌کنندگان احساس ناراحتی کردم. وقتی منطقی‌تر شدم، فهمیدم که وابستگی ترس وجود دارد. پیشنهادات این تمرین‌کنندگان از ترس نشأت گرفته بود.

پس آن ترس از کجا می‌آید؟ به تدریج، متوجه شدم که پشت توصیه‌های آنها تصدیق جوِ استرس‌زایی است که با جلسات کلیدی ح.ک.چ همراه است. همچنین در حین رفتن و پخش مطالب اطلاع‌رسانی، آزار و شکنجه را به‌رسمیت می‌شناسیم.

این مانند خواستن بیماری است، پس ما بیمار می‌شویم. شاید دقیقاً به همین دلیل است که نیروهای کهن قادر به باقی ماندن هستند. ما از خِردی که دافا به ما بخشیده است استفاده نمی‌کنیم.

سپس این فکر را که جلسات کلیدی ح.ک.چ باعث ایجاد فضای پرتنش می‌شود، نفی کردم. از صمیم قلبم، اجازه ندادم این اتفاق بیفتد. بر اساس درکم از چگونگی نفی نیروهای کهن، برای از بین بردن تمام موجودات اهریمنی که باعث ایجاد فضای پرتنش می‌شدند، افکار درست فرستادم.

این تجربیات به من کمک کرد تا درک کنم که وقتی نیروهای کهن را در افکارمان نفی می‌کنیم، نظم و ترتیبات‌شان در بُعد ما منعکس نخواهد شد.

وقتی ما از فا به‌عنوان راهنمای‌مان استفاده می‌کنیم، کارها را عقلانی و با خِرد انجام خواهیم داد.