(Minghui.org) باغ میوه‌ای دارم که دو جاده اصلی در هر انتهایش قرار دارد، و آن رفت و آمد را برای افراد بسیار راحت می‌سازد. به ‌این ترتیب، همیشه مردم از آن عبور می‌کنند.

در سال 2018 در یک روز تابستانی بیرون رفتم تا باغ را تمیز کنم. مرد میانسالی را دیدم که روی مرز باغ نشسته بود. چهره‌اش کبود شده بود و کم انرژی به‌نظر می‌رسید. یک چوب زیربغلی در کنارش داشت. جلو رفتم و از او پرسیدم: «برادر، خیلی خوب به‌نظر نمی‌آیی. آیا حالت خوب است؟»

او گفت، «خواهر، دیابت دارم و نمی‌توانم بیشتر از این راه بروم. فقط می‌خواهم بنشینم و کمی استراحت کنم.» سپس لبه شلوارش را  بالا کشید تا کبودی بزرگی را به من نشان دهد، که روی قسمتی از پایش وجود داشت و از آن مایعی به بیرون تراوش می‌شد.

ابزارهایم را زمین گذاشتم و کنار او نشستم و گفتم: «اجازه بده به شما روشی را معرفی کنم که تضمین می‌کنم به شما کمک کند تا از این مشکل بیرون بیایی.» سپس چند نمونه از مواردی را ذکر کردم که زندگی مردم از طریق فالون دافا نجات یافته بود و توضیح دادم که چگونه دافا در سراسر جهان گسترش یافته است.

او پرسید چرا رژیم کمونیستی آن را ممنوع کرده است. به او گفتم که جیانگ زمین، رئیس سابق حزب کمونیست چین (ح.ک.چ)، آزار و شکنجه فالون دافا را آغاز کرد و چقدر این آزار و شکنجه وحشیانه است. او در حالی که حرف می‌زدم سرتکان می‌داد.

او گفت: «آیا این مضر نیست که به مردم اجازه ندهند چنین چیز خوبی را انجام دهند؟» به‌نظر می‌رسید که او عضو حزب کمونیست چین بود و با خوشحالی موافقت کرد که از عضویت خود کناره‌گیری کند.

به او گفتم که در قلبش تکرار کند: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است،» که می‌تواند به او کمک کند تا سلامتی‌اش را بازیابد. او ایستاد، ژاکتش را بر روی شانه‌اش گذاشت، دستانش را بالا برد و فریاد زد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» او چند بار پشت سرهم آن را فریاد کشید. او گفت، «اکنون خیلی احساس راحتی دارم.» و با عصا از آنجا دور شد.

بعد از مدتی، او را دوباره نزدیک باغ دیدم. او از دور فریاد زد: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است. خواهر، نگاه کن، من بهبود یافته‌ام. آن واقعاً مؤثر بود.» او پایش را به من نشان داد و کبودی‌ها ازبین رفته بود. او خیلی سرزنده‌ به‌نظر می‌رسید.

در ماه ژانویه 2019 او را دوباره در بازاری دیدم. چهره‌اش روشن و وزنش اضافه شده بود. او گفت: «دافا زندگی‌ام را نجات داد. هم‌اکنون افراد خانواده‌ام نیز آن عبارات شگفت‌‌‌انگیز را تکرار می‌کنند.»

مهربانی با همه

اگرچه در اطراف باغم حصار آهنی وجود دارد، اما به‌نحوی نیست که مانع ورود افراد به باغ و خوردن میوه شود. پاییز گذشته، زمانی که گلابی آماده برداشت بود، هر روز متوجه ردپاهای جدیدی در اطراف درختان می‌شدم.

بعدازظهر یک روز به باغ رفتم و دو مرد جوان را دیدم که روی زمین نشسته بودند و در حال خوردن گلابی بودند و توده‌ای از ته‌مانده‌های گلابی در کنار آنها جمع شده بود. به‌نظر می‌رسید که آنها برای مدت زیادی مشغول خوردن بودند. وقتی مرا دیدند احساس شرمندگی کردند. گفتند که در کارخانه‌ای در همان نزدیکی کار می‌کنند. آنها به‌خاطر خوردن گلابی‌ها عذرخواهی کردند. گفتم: «نگران نباشید. به خوردن ادامه دهید.»

می‌دانستم که آنها آنجا بودند تا حقایق مربوط به فالون دافا را بشنوند. همراه با آنها روی زمین نشستم و گفتم: «خوردن تعدادی گلابی اشکالی ندارد. آیا شما درباره خروج از حزب کمونیست چین برای اطمینان از ایمنی زندگی‌تان چیزی شنیده‌اید؟» درباره اینکه چرا باید از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) خارج شوند، و درباره حقایقی در رابطه با شرارت حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) صحبت کردم . هر دوی آنها قبول کردند که از عضویت خود در حزب کناره‌گیری کنند.

به آنها گفتم: «فالون دافا به مردم می‌آموزد که با پیروی از اصول حقیقت، نیکخواهی و بردباری، افراد خوبی شوند. شما از راهی دور آمده‌اید و خانه‌های‌تان را ترک کرده‌اید تا اینجا کار کنید. اگر صادقانه تکرار کنید: «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است»، در امان و شاد خواهید بود. خانواده‌های‌تان هیچ نگرانی نخواهند داشت.»

به آنها مقدار بیشتری گلابی دادم تا به خانه ببرند و آنها خیلی خوشحال شدند. از آن زمان آنها را در باغم ندیده‌ام.