(Minghui.org) در سال 1997 تمرین فالون دافا را آغاز کردم و از آن زمان شاهد بسیاری از رویدادهای تأثیرگذار بوده‌ام. مایلم برخی از آنها را با شما به‌اشتراک بگذارم.

مردم خوب برکت نصیب‌شان می‌شود

در سال 2005 پلیس محلی بازداشتم کرد، چراکه اطلاعاتی را درباره فالون دافا منتشر کردم. به سه سال حبس در یک بازداشتگاه محکوم شدم. در تمام دوره بازداشتم مردی هشتادساله که می‌دانست آزار و شکنجه فالون دافا اشتباه است، لوازم مورد نیاز روزانه‌ام را برایم فراهم می‌کرد و عمیقاً مرا تحت تأثیر قرار می‌داد.

این مرد مسن با تمرین‌کنندگان خیلی ابراز همدردی کرده و درخصوص آزار و شکنجۀ وحشیانه دافا به‌دست حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) ابراز خشم و عصبانیت می‌کرد. اغلب برای صحبت با مردم درباره فالون دافا به پارک‌ها می‌رفت و توضیح می‌داد که چگونه ح.ک.چ فرهنگ سنتی چین را ویران کرده و میلیون‌ها نفر را به‌قتل رسانده است. در این باره نیز صحبت می‌کرد که فالون دافا چقدر مفید است و چرا ح.ک.چ آن را تحت آزار و شکنجه قرار می‌دهد. او از مردم می‌خواست که به یاد داشته باشند «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری خوب است.» از طریق تلاش‌های او بسیاری از مردم به سرشت واقعی حزب کمونیست چین پی بردند و از تمرین‌کنندگان حمایت کردند.

یک بار درحالی که حقیقت را برای جمعی از افراد مسن روشن می‌کرد و آنها با دقت به حرف‌هایش گوش می‌کردند، گزارشش را به پلیس دادند. فردی به او هشدار داد و پیش از رسیدن پلیس افرادی که جمع شده بودند، پراکنده شدند. پلیس مصمم بود او را دستگیر کند. آنها در اطراف پرس‌وجو کردند و آپارتمان محل زندگی‌اش را یافتند. سپس به مدیر آپارتمان گفتند که او درباره فالون دافا و اصول حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری با مردم صحبت می‌کند. مدیر پاسخ داد: «آیا چیز خوبی نیست که درباره حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری به مردم بگوییم؟ آیا بهتر نیست که تعداد بیشتری افراد خوب در جامعه داشته باشیم؟ آن پیرمرد شخصی خوب و در محل کارش و در کل محله بسیار مورد احترام است. چرا می‌خواهید شخصی خوب را دستگیر کنید؟ افرادی که در این ساختمان زندگی می‌کنند، اجازه نمی‌دهند این اتفاق رخ دهد!» پلیس هیچ انتخابی نداشت و آنجا را ترک کرد.

مدیر آپارتمان به‌خاطر محافظت از آن پیرمرد، پاداش نصیبش شد. او دچار وضعیت عجیبی شده بود و بدنش به‌شدت می‌خارید و پس از این جریان مشکلش ازبین رفت.آن مرد مسن علی‌رغم سنش جوان‌تر و جوان‌تر به‌نظر می‌رسد. چهره‌اش سالم و سرخ‌وسفید است و پرانرژی گام برمی‌دارد.

خانواده خواهرم به‌خاطر حمایت از دافا برکت نصیبش می‌شود

خواهرم دو فرزند دارد. خانواده‌اش به درآمد ناچیز شوهرش وابسته و زندگی‌شان بسیار دشوار بود. آنها خیلی از فالون دافا حمایت و اغلب کمکم می‌کردند تا مطالب روشنگری حقیقت را به سایر تمرین‌کنندگان در شهرمان تحویل دهم. در طول بدترین دورۀ آزار و شکنجه، دو فرزندش مطالب را به سایر تمرین‌کنندگان تحویل می‌دادند و هرگز نمی‌ترسیدند.

خانواده خواهرم پاداش دریافت کرد. حالا هم او و هم شوهرش در شهر کار می‌کنند و درآمد بسیار خوبی دارند. پسرش در دانشگاهی پذیرفته شد و پس از فارغ‌التحصیلی کار خوبی پیدا کرد. دخترش به‌تازگی مدرک کارشناسی ارشد خود را گرفته و اکنون در یک مؤسسه تحقیقاتی کار می‌کند.