(Minghui.org) همسرم بیماری‌های بسیاری داشت و سال‌ها بستری بود. اما پس از اینکه شروع به تمرین فالون دافا کرد، شفا یافت. با مشاهدۀ شگفتی‌هایی که برایش به‌وقوع پیوست، به او ملحق شدم و من نیز تزکیه در دافا را شروع کردم.

قدرت شفابخشی فوق‌العادۀ فالون دافا

یک روز وقتی از سر کار به خانه بازگشتم، همسرم را دیدم که روی زمین بتنی با پاهای ضربدری مدیتیشن می‌کند. او سال‌ها بیمار و در تخت بستری بود. نمی‌توانستم آنچه دیدم را باور کنم.

همسرم توضیح داد که دربارۀ قدرت شفابخشی فالون دافا شنیده است و می‌خواست آن را امتحان کند. از آن روز به بعد هر روز تمرین‌ها را انجام می‌داد و به‌تدریج قوی‌تر شد. تغییراتش شگفت‌انگیز و خارق‌العاده بودند.

یک روز وقتی به خانه رسیدم، مشغول خواندن کتابی بود. مستقیم به آشپزخانه رفتم تا شام را آماده کنم. او از تخت بیرون و برای کمک به من به آشپزخانه آمد! باورش برایم مشکل بود که نه‌تنها می‌توانست راه برود بلکه توان انجام کارهای خانه را نیز داشت. می‌خواستم بدانم در آن کتاب چه نوشته شده بنابراین خودم شروع به خواندن جوآن فالون کردم.

دافا معنی زندگی را به من می‌آموزد

قبلاً معتاد به الکل و بدخلق و خشن بودم. جوآن فالون به من کمک کرد که چشم‌انداز متفاوتی از جهان داشته باشم و معنی حقیقی زندگی را درک کنم.

تزکیه در دافا مرا به شخص متفاوتی تبدیل کرده است. من از تعالیم دافا پیروی می‌کنم و استانداردهای آن را برای اصلاح خودم به‌کار می‌برم. دیگر برای به‌دست آوردن و نفع شخصی رقابت نمی‌کنم.

یک شرکت ساختمانی داشتم اما هرگز مانند سایر کارفرمایان یک ریال هم از حقوق کارمندانم کسر نمی‌کردم. به آنها و مشتریانم می‌گفتم که دافا عالی است. مردم را تشویق به یادگیری دافا و خروج از حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) و سازمان‌های وابسته به آن می‌کردم.

شگفتی‌های دافا

یک روز هنگامی که دیواری را تخریب می‌کردم، با پتک روی انگشتانم زدم که به‌شدت آسیب دیدند. فوراً فریاد زدم: «فالون دافا خوب است!» استخوان‌های انگشتانم نمایان شده و تمام افرادی که در کنارم بودند فریاد زدند: « انگشتانت را ببین! باید به بیمارستان بروی!» پاسخ دادم: «فردا خوب می‌شوم.»

صبح روز بعد همکارانم آمدند تا انگشتانم را ببینند و آنها درمان شده بودند. وقتی از من پرسیدند که برای درمان انگشتانم به کجا رفتم، به آنها گفتم که به قدرت شفابخشی دافا اعتقاد دارم. درحالی‌که تحت تأثیر قرار گرفته بودند گفتند: «فالون دافا حقیقتاً خوب است. آن فوق‌طبیعی است. ما نیز باید آن را یاد بگیریم.»

از این موقعیت استفاده کردم تا حقایق دافا و آزار و شکنجه را برایشان توضیح دهم. به هشت نفر از آنها کمک کردم تا از ح.ک.چ خارج شوند. به آنها گفتم که به یاد داشته باشند: «فالون دافا خوب است» و «حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.»

با استفاده از یک سه‌چرخۀ موتوری بزرگ مقداری آجر و اثاث برای پروژه‌ای حمل می‌کردم. در مسیر برگشت به خانه، جاده شیب تند و طولانی داشت. وقتی داشتیم در سراشیبی حرکت می‌کردیم، ترمز سه چرخه برید و نتوانستم خودرو را متوقف کنم. ظهر بود و از کنار مدرسه‌ای عبور می‌کردیم و دانش‌آموزان برای ناهار به خانه می‌رفتند. برادر و دو همکارم با من بودند و خودروی ما داشت سرعت می‌گرفت. برادرم که بسیار ترسیده بود فریاد زد: «بپیچ توی خاکی! به کسی نخوری!» آن دو نفر دیگر نیز از ترس میخکوب شده بودند.

بدون توجه به اینکه آنها چه می‌گفتند، آرام ماندم. در ذهنم از معلم لی درخواست کمک کردم و فریاد زدم: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» باور داشتم که تا زمانی که بتوانم فرمان را تحت کنترلم داشته باشم، مشکلی ایجاد نخواهد شد. سرعتمان بیشتر و بیشتر شد اما نهایتاً چند کیلومتر بعد به یک سربالایی رسیدیم و سرعتمان کم شد و نهایتاً ایستادیم. خوشبختانه هیچ کسی آسیب ندید.

اتفاق مشابهی در 20 مارس2018 زمانی روی داد‌ که به اتفاق همسرم برای پاکسازی حدود 15 هکتار زمین غیرزراعی رفتیم که تازه  آن را خریده بودیم. آن روز باد شدیدی می‌وزید درنتیجه به محض اینکه برگ‌های خشک را آتش زدم، شعله‌ فوراً سرایت کرد. باد شدیدتر و شدیدتر شد. به همسرم گفتم که مسیری در خاک ایجاد کند تا آتش را به آن سمت هدایت کنیم، اما تا آن زمان ارتفاع شعله به چهار یا پنج متر رسیده بود.

در این لحظۀ حیاتی به یاد این شعر معلم افتادم: «منبع همۀ فا» در هنگ یین 4.

«جن شن رن؛ سه کلمه مقدسی که قدرت‌های بی‌کران فا را دارند
فالون دافا خوب است؛ افکار حقیقی تمام فجایع را تغییر می‌دهند»

بنابراین پشت سر هم تکرار کردم: «فالون دافا خوب است! حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است!» همسرم نیز به معلم التماس می‌کرد که از پخش آتش جلوگیری کنند و آن را در محدودۀ زمین ما نگه دارند. درنتیجه باد فوراً تغییر جهت داد و شعله را به سمت زمین ما بازگرداند.

دافا شگفتی دیگری ایجاد و به ما کمک کرد از فاجعه‌ای اجتناب کنیم.