(Minghui.org) درود بر استاد، درود بر هم‌تمرین‌کنندگان.

من تمرین‌کننده‌ای از انگلیس هستم و مایلم برخی از تجربیات اخیرم در رابطه با هماهنگ کردن پروژه‌های مرتبط با پارلمان انگلیس را به اشتراک بگذارم.

طی چند ماه گذشته، فعالیت‌های مختلفی در انگلیس به‌منظور افزایش سطح آگاهی درباره برداشت اجباری اعضای بدن انجام شده است که شامل یک بحث رسمی در پارلمان انگلیس، کمپینی برای نمایندگان مجلس انگلیس به‌منظور امضاء و حمایت از دادخواست ممنوعیت توریسم پیوند عضو، چندین طرح کوچکتر و دومین سری از جلسات مداوم دیوان محاکمات چین است. این فعالیت‌ها در لندن برگزار شد.

من هماهنگی تلاش‌های مرتبط با بحث، کمپین برای نمایندگان مجلس و چندین پروژه مرتبط دیگر را به عهده داشتم. تزکیه همیشه یک سفر است و نه یک مقصد، و در طول چند ماه گذشته سفرم تا به حال چند فراز و نشیب داشته است. آن به‌طور مداوم به من یادآوری کرد که کوشاتر باشم، به استاد بیشتر باور داشته باشم، و سعی کنم در هر شرایطی که خودم را در آن می‌یابم، بهترین کاری را که در توانم است، انجام دهم.

در اوایل سال جاری، سازمان غیردولتی که در آن مشغول به کار هستم فرصتی برایم فراهم کرد تا مسئولیت‌های بیشتر و بزرگتری را به‌عهده بگیرم، و در عین حال پروژه‌های مجلس نمایندگان که در حال سازماندهی‌شان بودم نیاز به زمان و تلاش زیادی داشت. به همین ترتیب، تقریباً بلافاصله تصمیم گرفتم که تمام وقت خود را برای انجام این وظایف بگذارم یا حداقل به‌طور تمام وقت کار کنم. بیشترین تلاش خود را صرف کردم تا تعادلی بین این امور با کسب و کارم برقرار کنم.

پس از برگزاری چند جلسه با اشخاص بسیار مهم، توانستیم یک کمپین ای.‌دی.‌ام در پارلمان جدید را ترتیب دهیم. ای‌.دی.ام پلتفرمی در پارلمان انگلیس است که مخفف «روزهای اولیه حرکت» است. این یک فرصت یا پلت فرم برای نمایندگان مجلس انگلیس است که بتوانند گردهم جمع شوند و مدارکی را امضاء کنند تا بتوانند از یک جنبش یا یک دادخواست حمایت کنند.

ما یک ای‌.دی.ام جدید را به نام «برداشت اجباری اعضای بدن از زندانیان عقیدتی در قید حیات در چین» ارائه کردیم که آزار و شکنجه فالون گونگ و سایر اقلیت‌های مذهبی در چین را شرح می‌داد، و عطف به رأی موقت دیوان محاکمات چین خواستار ممنوعیت توریسم پیوند عضو شد.

ازآنجاکه این مذاکره پارلمانی و ای.دی.امتأیید شده بود، ما نیاز داشتیم تا تمرین‌کنندگان بیشتری را برای حمایت از آن درگیر کنیم، و سعی داشتم که جلسه‌ای را با تمرین‌کنندگان برگزار کنم. هر بار که تلاش کردم با آنها ارتباط برقرار کنم، متوجه شدم که نمی‌توانم به برخی از تمرین‌کنندگان یا افرادی که سرشان با کارهای دیگر خیلی شلوغ بود، دسترسی داشته باشم.

سپس دچار یک تضاد شین‌شینگی با تمرین‌کننده دیگری شدم و وقتی بحث بالا گرفت، برخی چیزهایی را گفت که کمی تند و ناملایم بود. پس از آن سعی کردم به درون نگاه کنم و متوجه شدم که نسبت به وضعیت این شخص به اندازه کافی نیک‌خواه یا باملاحظه نبودم.

در حال خواندن کنفرانسفای بین‌المللی ۲۰۱۲در پایتخت ایالات متحده بودم که یک بخش حقیقتاً برایم برجسته شد.

«در تزکیه، ناگزیر امتحان‌های معینی را به خوبی نخواهید گذراند و مجبور خواهید بود که مجدداً از میان آنها بگذرید، یا آزمون‌های معینی را به خوبی اداره نکرده و مجبور خواهید بود که دوباره با آنها روبرو شوید. این تزکیه است.»

هرچه بیشتر درباره این موضوع فکر کردم، بیشتر متوجه شدم که وظیفه‌ام به‌عنوان یک هماهنگ‌کننده، حمایت از تمرین‌کنندگان است و واقعاً این قلب را داشتم که کمک کنم، صرف نظر از اینکه که آیا این به معنای تحمل برخی چالش‌ها و فشارهای اضافی بود یا خیر.

صبح روز بعد، در حالی که درک‌های جدید هنوز در ذهنم تازه بود، دوباره تلاش کردم جلسه‌ای را با تمرین‌کنندگانی که می‌خواستم به آنها دسترسی یابم برگزار کنم. در عرض چند ساعت توانستم با همۀ کسانی که امیدوار بودم با آنها صحبت کنم ارتباط برقرار کنم. آنچه برایم برجسته شد این بود که این روند به‌طور ناگهانی هموار شد و زمانی که در حال تبادل تجربه با این تمرین‌کنندگان بودم، تقریباً همه این افراد چیزهایی را مشابه من در مورد چالش‌های پیش روی‌شان، برخی از مشکلات فعلی که با آنها روبرو بودند و همچنین در مورد فشارهایی که تحمل می‌کردند، به‌اشتراک گذاشتند.

می‌توانستم احساس کنم که استاد در حال نشان دادن این موضوع به من بودند که وقتی ما به‌عنوان تمرین‌کنندگان همکاری می‌کنیم، مهم‌تر از همه این است که قلب کمک به همدیگر و حمایت از یکدیگر را داشته باشیم. همۀ ما تلاش می‌کنیم تا وظایف مختلف بسیاری را انجام دهیم و به تعهدات خود در پروژه‌های مختلف، خانواده و کار جامه عمل بپوشانیم، اما زمانی که با قلب کمک به یکدیگر کنارهم جمع می‌شویم، استاد کمک خواهند کرد تا درهای جدیدی باز شود و به پروژه‌های‌مان اجازه پیشرفت خواهند داد.

نتیجه این بود که در آن روز ما جلسه بسیار مثبت و دلگرم کننده‌ای داشتیم که شروعی برای آماده‌سازی به‌منظور کمک به پشتیبانی از مذاکرات آتی مجلس و  ای‌.دی.ام بود.

این تذکری برای من بود و همانند بسیاری از موقعیت‌هایی که در چند ماه گذشته با آن مواجه شده بودم، سعی کردم به امور با افکار درست و دیدگاه مثبت نگاه کنم و علاوه بر آن، هنگامی که شرایط چالش برانگیز بود، به پیشروی ادامه دهم. در گذشته ممکن بود همیشه در این زمینه موفق نباشم، بنابراین به طرق مختلفی احساس می‌کردم که این شرایط برایم نظم و ترتیب داده شده است تا در تزکیه شخصی‌ام بهتر عمل کنم. وقتی قصد داشتیم در کمپین‌های حمایت از  ای‌.دی.ام و مذاکرات پارلمانی کار کنیم، تمرین‌کننده‌ای که با من مستقیماً کار می‌کرد، دچار مشکلات شخصی شد و برای مدت کوتاهی مجبور شد عقب‌نشینی کند. در آن زمان شرایط برایم هراس‌انگیز بود، زیرا می‌دانستم کارهای بسیار زیادی باید انجام شود و این باعث فشار و کار اضافی برای من خواهد شد. به درون نگاه کردم، توانستم ببینم که نیاز دارم ظرفیت، استقامت و وسعت قلبم را افزایش دهم.

این وضعیت مرا وادار کرد که به درون نگاه کنم و به من کمک کرد تا درک کنم که بیشتر از همه به اعتماد و اعتقاد به استاد نیاز دارم و همه چیز خوب خواهد بود. دائما به سخنان استاد فکر می‌کردم:

«مسائل برای چنین زمان طولانی‌ای نظم و ترتیب داده شده‌اند و این یک‌چنین رخداد مهمی است، بنابراین امور واقعاً بسیار منظم هستند! اگر به شما می‌گفتم که حتی هر قدمی که هنگام راه‌رفتن برمی‌دارید و اینکه حتی قدم شما چقدر بلند است، نظم و ترتیب داده شدند، ممکن است باور نکنید.» (آموزش فای ارائه شده در کنفرانس فای سان‌ فرانسیسکو ۲۰۱۴)

یادآوردی این نقل قول به طریقی به من کمک کرد که کارها را ساده  بگیرم، همه چیز از قبل نظم و ترتیب داده شده است، همه کاری که باید انجام دهم این است که سعی کنم تا حد توانم بهترین کارها را انجام دهم. اگر در موقعیتی قرار بگیرم که مجبور باشم کمی سخت‌تر کار کنم یا کمی فشار اضافی را تحمل کنم، درک کردم که این برای تزکیه شخصی من نظم و ترتیب داده شده است.

در حالی که این  مقاله تبادل تجربه را می‌نوشتم، با نگاه به گذشته می‌توانم ببینم که روزهای زیادی بود که استاد واقعاً مرا تشویق، حمایت و از من مراقبت کردند.

هنگامی که کمپین کمک به حمایت از ای‌.دی.ام و مذاکرات پارلمانی را آغاز کردیم سرم بسیار شلوغ شد و مجبور بودم یک گزارش بنویسم و آماده کنم که بتواند برای حمایت از این طرح‌ها استفاده شود، و در عین حال گروه حمایت از این کمپین را سازماندهی و حمایت کنم. با وجود اینکه می‌دانستم که این گزارش مهم است، سرم شلوغ بود و این گزارش را برای آخرین لحظه باقی گذاشتم، یعنی زمانی که شروع به نوشتن این گزارش کردم، فقط دو تا سه روز برای آماده‌سازی آن داشتم.

این امر باعث شد که به‌مدت چند شبانه‌روز و به‌طور مداوم، روز و شب، با خواب بسیار کم روی این گزارش کار کنم. در روز سوم، درست زمانی که ویرایش نهایی را به پایان رساندم، احساس کردم که نیاز دارم برای مدت کوتاهی از خانه‌ام خارج شوم، چراکه برای چند روز فرصتی برای انجام این کار نداشتم.

زمان جهانی فرستادن افکار درست در بعدازظهر بود و من بعد از آن می‌خواستم برای هواخوری به بیرون بروم. همانطور که برای فرستادن افکار درست نشستم، ناگهان احساس خستگی مفرط کردم. به سختی می‌توانستم تمرکز کنم، و احساس‌ کردم که هیچ انرژی ندارم. همچنین متوجه شدم که چند ایمیل دریافت کرده‌ام که از من خواسته بودند با آنها در ارتباط باشم، آماده‌سازی‌های لازم را انجام دهم و برخی کارها را سازماندهی کنم.

در آن زمان مطمئن نبودم که آیا بروم بخوابم، برای پیاده‌روی بروم، یا استراحتی کنم و ادامه دهم. اگرچه احساس می‌کردم خسته شدم، می‌دانستم که مجبورم روی کار تمرکز کنم، بنابراین جلوی لپ تاپم نشستم و شروع به ارسال ایمیل کردم. تقریباً بلافاصله احساس کردم که انگار در حال انجام تمرین پنجم هستم، می‌توانستم چرخش را احساس کنم، نه فقط در خودم، بلکه کل اتاقی که در آن کار می‌کردم. می‌توانستم احساس کنم که استاد در حال تشویقم بودند که ادامه دهم.

نقل قولی از جوآن فالون سخنرانی اول را به‌یاد آوردم که استاد بیان کردند:

«تزکیه به تلاش خود شخص بستگی دارد، در حالی که گونگ به استاد شخص مربوط است.»

به خودم یادآوری کردم که نیاز به تمرکز روی تلاش برای انجام بهترین کار را دارم، همه چیز توسط استاد نظم و ترتیب داده شده است و اگر بتوانم روی تزکیه و انجام بهترین کار تا جایی که ممکن است تمرکز کنم، آنگاه استاد همه چیزهایی را که نیاز دارم نظم و ترتیب می‌دهند. بعد از آن احساس کردم نیرویی تازه دریافت کردم و سرزنده و سرحال شدم، و احساس کردم که استاد در کنارم هستند.

در همان زمان همانطور که کمپین برای افزایش آگاهی درباره این طرح‌ها در داخل مجلس برگزار می‌شد، ما یک گروه کمکی داشتیم که تمرین‌کنندگان در سراسر کشور را تشویق به حمایت می‌کرد. ما به آنها کمک کردیم که با نمایندگان پارلمان ارتباط برقرار کنند، و قرار ملاقات‌هایی برای دیدار با نمایندگان مجلس‌شان ترتیب دهیم. در هفته اول یا دوم، ما پاسخ‌های بسیاری از تمرین‌کنندگان دریافت کردیم، همه تمایل داشتند که کمک کنند.

نمونه‌های زیادی از مواردی که تمرین‌کنندگان با نمایندگان پارلمان صحبت کردند یا به دیدن آنها رفتند، وجود داشت، بعضی از آنها در این زمینه تجربه کمی داشتند یا تجربه نداشتند. نمایندگان پارلمان بعد از دیدن یا صحبت با تمرین‌کنندگان، پیشنهاد حمایت بیشتر در رابطه با مذاکرات پارلمانی و ای‌.دی.ام ارائه کردند. در صورت امکان، روشنگری حقیقت به‌صورت رو در رو همیشه قدرتمند خواهد بود و هنگامی که ما به‌عنوان یک بدن به هم می‌پیوندیم، تلاش‌های ما همیشه اثر عظیم‌تری خواهد داشت، درست مثل زمانی که چند سال پیش استاد هنگام صحبت درباره همکاری تمرین‌کنندگان  دست خود را بلند و یک مشت درست کردند.

معتقدم که رویکرد ترکیبی حضور بسیاری از تمرین‌کنندگان با قلبی همراه، نقش بزرگی در کمک به انگلستان برای دستیابی به پیشرفت در این روند داشته است.

کار کردن روی پروژه‌های مرتبط به پارلمان چالش جالبی است. زمانی که در موقعیت‌های خاصی مانند ای‌.دی.ام کار می‌کنیم، جایی که تمرکز و نقشی را برای کمک به تشویق نمایندگان مجلس برای امضای آن داریم، مسئله درطلب بودن را بوجود می‌آورد. این می‌تواند کاملاً چالش برانگیز باشد، و مطمئن نیستم که آیا هنوز واقعاً تعادل درستی پیدا کرده‌ام، سخت تلاش کردن برای دست‌یابی به چیزی و در عین حال به‌دنبال  نتیجه نبودن.

استاد در سخنرانی دوم در جوآن فالون بیان کردند:

«بنابراین شما در حالتی آزاد از قصد تزکیه می‌کنید و فقط روی تزکیه شین‌شینگ خود تمرکز می‌کنید، سپس سطوح را پشت سر گذاشته و قطعاً هرچیزی را که باید داشته باشید خواهید داشت. اگر نتوانید چیزی را رها کنید، آیا آن یک وابستگی نیست؟»

این واقعاً باعث شد فکر کنم که قصد ما از کار کردن روی پروژه‌هایی مانند این چیست و به وضعیت مشابهی که چند سال پیش در آن قرار داشتم نگاه کردم.

در طول پروژه اعلامیه نوشتاری پارلمان اتحادیه اروپا سال 2016، تیم انگلیس را هماهنگ کردم و به پشتیبانی از چندین منطقه دیگر کمک کردم. روزی از من خواسته شد تا با تمرین‌کنندگان تبادل تجربه و آنها را تشویق کنم، و بعد از آن یک جلسه کوچک دیگر داشتیم که در آن دوباره تلاش کردم تا  تمرین‌کنندگانی را که قصد داشتند با اعضای پارلمان (اعضای پارلمان اروپا) صحبت کنند تشویق و حمایت کنم.

در زمان آن لایحه، هنوز راه زیادی تا موفقیت اعلامیه نوشتاری داشتیم و با وجود اینکه در آن زمان به تمرین‌کنندگان هیچ چیزی نگفتم، به یاد دارم که ناگهان فشار شدیدی بر خود احساس کردم، چراکه آن پروژه درظاهر بسیار مهم بود. آن شب، وقتی در رختخواب بودم، از استاد کمک و راهنمایی درخواست کردم.

از استاد درخواست کمک کردم مبنی براینکه همه اعضای پارلمان اروپا اعلامیه کتپی را امضاء کنند و پس از آن ناگهان احساس مسدود شدن کردم، که مرا شگفت‌زده کرد. سعی کردم به درون نگاه کنم و متوجه شدم که در طلب چیزی هستم. آرزوی من نباید دریافت امضای نمایندگان پارلمان برای این اعلامیه باشد، بلکه باید فقط تلاش کنیم و از این روند برای نجات همه افرادی که ملاقات می‌کنیم استفاده کنیم، شامل اعضای پارلمان، دستیاران آنها و تمام مأموران‌شان. در آن لحظه انرژیِ زیادی را در سراسر بدنم احساس کردم و فاشن استاد را دیدم. دیر وقت بود، و کمی خسته بودم، اما این را به‌عنوان تذکری درنظرگرفتم که به استاد باور داشته باشم.

روز بعد من و یکی دیگر از تمرین‌کنندگان قرار ملاقاتی با یک عضور ارشد پارلمان از یک حزب انگلیس داشتیم. در ابتدای جلسه، آنها اظهار داشتند که از اعلامیه کتپی حمایت می‌کنند، اما به دلیل مسائل مربوط به سیاست‌های حزب، تمایلی به امضاء ندارند. بلافاصله یکی دیگر از نمایندگان پارلمان از همان حزب ما را دید، آمد و به جلسه پیوست. آنها همچنین اظهار داشتند که در نظر دارند امضاء کنند. پس از مدتی بحث و تبادل نظر و درخواست شخصی از سوی ما، هر دو نماینده پارلمان اظهار داشتند که امضاء خواهند کرد. سپس از آنها پرسیدیم که آیا آنها می‌توانند همکاران خود در پارلمان اروپا در همان حزب را تشویق به حمایت کنند. آنها از ما دعوت کردند که به آنها در کافه مخصوص نمایندگان پارلمان بپیوندیم و ببینند که آیا می‌توانند ما را به برخی از همکاران خود معرفی کنند. به محض اینکه وارد کافه شدیم، یکی دیگر از اعضای پارلمان از همان حزب آنجا حضور داشت. ما به او معرفی شدیم، و آن شخص که اول او را ملاقات کرده بودیم توضیح داد که او و همکارش در حال امضای اعلامیه کتپی هستند و آنها را تشویق کردند که به ما گوش کنند.

درست بعد از اینکه شروع به صحبت کردم، یکی دیگر از اعضای پارلمان از همان حزب وارد کافه و این روند دوباره تکرار شد.ما به او معرفی شدیم، در آن زمان من از اعضای پارلمان که برای‌شان در حال صحبت بودم عذر خواهی کردم و توضیح دادم که می‌خواهم دوباره از ابتدا شروع کنم. سپس چیزی که فقط می‌توانم به عنوان یک معجزه به آن اشاره کنم روی داد- این فرآیند خودش را تکرار کرد تا زمانی که هفت عضو پارلمان و چندین دستیار همگی دور میز نشسته بودند. هر زمان که یک عضو جدید پارلمان می‌آمد، در قلبم احساس می‌کردم که باید از ابتدا شروع کنم توضیح دهم. نمی‌خواستم این فرصت را از دست بدهم، بنابراین دائماً عذرخواهی می‌کردم، اما خوشبختانه همه آنها بسیار حامی بودند.

در نهایت وقتی توانستم وضعیت را برای همه توضیح دهم روشن شد که اکثر آنها حمایت‌کننده بودند و اعلام کردند که این اعلامیه را امضاء خواهند کرد. مجدداً، همانند بخش اولیه جلسه، از آنها خواستم که آیا آنها می‌توانند به تشویق همکاران خود در پارلمان اروپایی از همان حزب برای حمایت از اعلامیه کمک کنند. سپس آنها شروع به گفت و گو در میان خود کردند و از من خواستند که به یک جلسه گروهی بین حزبی بیایم که بعدازظهر برگزار می‌شد. موافقت کردم و از همه حمایت‌‌های‌شان تشکر کردم. در طول این فرآیند تمام چیزی که می‌توانستم احساس کنم این بود که استاد در حال نظم و ترتیب و باز کردن همۀ راه‌ها بودند.

به من گفته شد که حدود پنج دقیقه وقت خواهم داشت که درباره برداشت اعضای بدن صحبت کنم و احتمالاً یک جلسه کوچک با حدود 20 تا 30 نفر خواهد بود. چند ساعت بعد تماسی دریافت کردم که به من گفته شد که برای یک سخنرانی کوتاه‌ترِ 3 الی 4  دقیقه‌ای آماده باشم، اما ممکن است چند نفر اضافی در جلسه حضور داشته باشند. معلوم شد که یک سیاستمدار ارشد به‌تازگی استعفاء داده بود و بلافاصله بعد از این جلسه مراسمی قرار بود برگزار شود. در نتیجه حدود 80 نفر در جلسه حضور داشتند. همۀ افراد حاضر در جلسه، نمایندگان پارلمان نبودند، بلکه بسیاری از دستیاران نیز آنجا حضور داشتند، اما می‌توانستم احساس کنم همه آنجا بودند تا حقیقت را بشنوند.

وقتی اسمم را صدا زدند، به من گفته شد 90 ثانیه وقت دارم. تمرین‌کننده‌ای که همراهم بود به من نگاه کرد و پرسید: «می‌خواهی چه‌کار کنی؟» حتی فکر نکردم... گفتم که مجبورم تمام سخنرانی را انجام دهم. تغییر دادن در آن نقطه غیرممکن بود بنابراین من آن را انجام دادم. همه در جلسه به صحبت‌هایم گوش کردند و می‌توانستم احساس کنم که افراد واقعاً جذب صحبت‌هایم شده‌اند. پس از سخنرانی‌ام، رئیس جلسه از من خواست تا نکته‌ای را روشن کنم و سپس از من سؤالی پرسید. می‌توانستم احساس کنم که او از برداشت اعضای بدن شوکه شده بود و چیز زیادی درباره آن نمی‌دانست. درست بعد از آن، دو تن از اعضای پارلمان- یکی از ایتالیا و یکی از فرانسه - ایستادند و گفتند که این اعلامیه را امضاء کرده‌اند و همه را به انجام این کار تشویق کردند.

این تجربه همیشه همراه من باقی خواهد ماند، به‌عنوان یک یادآوری قدرتمند برای انجام کارها و تلاش برای انجام کارها با قلبم بدون اینکه در طلب چیزی باشم. پروژه‌هایی که اخیراً در انگلیس روی آنها کار می‌کردیم، ماهیت بسیار مشابهی دارند، از این نظر که مستلزم تلاش برای دستیابی به یک هدف است، اما بدون اینکه به نتیجه وابسته باشیم.

متوجه شدم که تبادل تجربه با تمرین‌کنندگانی که به‌طور کوشا این موضوع را به من و دیگران یادآوری می‌کردند که تمرکز ما بر نتیجه نیست، بلکه صرفاً تلاش و نجات افرادی است که در طول این روند با آنها در تماس قرار می‌گیریم، بسیار مفید بود.

با درنظرگرفتن این موضوع  در ذهن، حداقل در ظاهر، برخی از پروژه‌هایی که در حال کار کردن روی آنها بودیم، به‌نظر می‌رسد که انرژی بیشتری در پارلمان ایجاد کرده است و احساس می‌شود که استاد در حال باز کردن را‌ه‌های بیشتری برای تلاش‌های آینده‌مان هستند.

کمپین ای‌.دی.ام که خواستار ممنوعیت توریسم پیوند عضو در انگلستان شده است، توسط 47 نماینده پارلمان انگلیس امضا شده است. نمایندگان پارلمان در جریان بحث در پارلمان در روز 10 مارس درباره آزار و شکنجه فالون گونگ، برداشت اعضای بدن و وضعیت آزار و شکنجه عقیدتی در چین سخنرانی کردند.

چند نفر در رابطه با آزار و شکنجه و برداشت اعضای بدن اظهار نظر کردند که مشابه با هولوکاست در طی جنگ جهانی دوم است. یک عضو پارلمان اظهار داشت که این «چیزی کمتر از یک نسل‌کشی در قرن بیست و یکم» نیست. چند دادخواست قاطع برای ممنوعیت توریسم پیوند عضو به چين توسط دولت انگلیس وجود داشت و همچنین در بین بسیاری از رسانه‌های ملی و بین‌المللی پخش شد.

داشتن فرصتی برای کار کردن در کنار بسیاری از تمرین‌کنندگان، تلاش برای حمایت از آنها و حداکثر تلاش خود را صرف کردن، تجربه ای است که من مانند بسیاری از افراد دیگر گرامی خواهم داشت. امیدوارم در آینده بتوانم بهتر عمل کنم و با نیک‌خواهی‌ و قلب بیشتر کار کنم.

استاد از شما سپاسگزارم، هم‌تمرین‌کنندگان از شما سپاسگزارم.

 (ارائه شده در کنفرانس فای 2019 نیویورک)