(Minghui.org) خوشاقبالم که توانستم شاهد راهپیمایی بیش از 10هزار تمرینکننده فالون دافا باشم که در 18مه2019 از سراسر جهان به منهتنِ نیویورک آمده بودند. آنها به آنجا آمده بودند تا بیستوهفتمین سالروز معرفی فالون دافا به عموم و نیز بیستمین سالروز فالون دافا را جشن بگیرند. آن رویدادی بهیادماندنی بود.
آنها به روشی آرام و صلحآمیز خوبی دافا را به جهان نشان دادند و شرایطی را فراهم کردند تا دنیا از آزار و شکنجه بیرحمانه تمرینکنندگان دافا که تا به امروز هنوز در چین اتفاق میافتد، آگاه شوند. به عنوان یکی از اعضای خانواده یک تمرینکننده دافا، از آنها کاملاً حمایت میکنم و قدردان استاد لی هنگجی، بنیانگذار فالون دافا، هستم که این تمرین را به عموم آموزش میدهند.
در اینجا مایلم براساس تجربه شخصیام، برخی از درکهایم را درباره فالون دافا با سایرین بهاشتراک بگذارم.
مشاهده قدرت دافا
وقتی فرزند اولمان دوساله بود، همسرم دوباره باردار و مجبور شد بهخاطر سیاست تکفرزندی حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) فرزند دوممان را سقط کند. پس از سقط جنین، وضعیت جسمیاش آنقدر رو به وخامت گذاشت که قادر نبود راه برود و بهسختی صحبت میکرد و نفس میکشید. خیلی سرگیجه داشت و اغلب از هوش میرفت؛ گاهی لبهایش بنفش و صورتش کبود میشد.
او را به تمام بیمارستانهای معروف در پکن بردم، اما هیچ پزشکی نتوانست بهروشنی توضیح دهد که مشکلش چیست.
یکی از پزشکان در بیمارستان کالج پزشکی اتحادیه پکن گفت که همسرم به «میاستنی گراویس» (ضعف وخیم عضلانی) مبتلا شده است. پزشک دیگری در بیمارستان دانشگاه پکن گفت که «بیماری سل او عود کرده است،» اما پزشک سومی در بیمارستان طب سنتی چینی پکن آن را ناشی از «از دست دادن خون و بنیه» همسرم دانست.
در حالی که روزبهروز ناامیدتر میشدیم، همسرم را ترغیب میکردیم همه قرصهایی را که پزشکان مختلف تجویز کرده بودند، مصرف کند، اما بهجای اینکه بهبود یابد، ضعیفتر میشد. چند بار زیر لب به من گفت که بیش از چند روز به مرگش باقی نمانده است و از من خواست که قول دهم مراقب خودم و فرزندمان هستم.
تحت چنین شرایطی شروع کردیم گزینههای دیگر را امتحان کنیم. تمرینهای چیگونگ مختلف را نیز امتحان کردیم، به این امید که یکی از این تمرینهای چیگونگ بتواند به بهبودی همسرم کمک کند، اما هیچ کدام از آنها کمکی نکردند.
نخستین بار که از دوستی درباره فالون دافا شنیدیم، توجه چندانی به آن نکردیم. فکر میکردیم احتمالاً شبیه سایر روشهایی است که قبلاً امتحان کردهایم. با این وجود، همسرم شروع به خواندن کتاب جوآن فالون، آموزههای اصلی فالون دافا، کرد که دوستش به او داده بود. او اصول «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» را دوست دارد و میخواست خصوصیات اخلاقی خود را بهبود بخشد تا شخص بهتری شود.
او در سال 1996 تصمیم گرفت تمرین فالون دافا را آغاز کند. بعد از مدتی متوجه شدم وضعیت سلامتیاش بهتدریج بهبود مییابد. توانش را دوباره بهدست آورد و توانست بهتنهایی راه برود و صحبت کند.
خیلی خوشحال بودیم که شاهد رشد و بهبودش هستیم. حیرتزده نیز بودیم که هیچ یک از بیمارستانها و داروهایی که امتحان کرده بودیم، تأثیری بر وضعیتش نداشت، اما فالون دافا درمانش کرد.
همسرم بهطور کامل بهبود یافت و شخصیتش ملایم و صلحجو شد. پس از شش سال بستری بودن در تخت، دوباره به سر کار بازگشت.
درحالی که کنجکاو بودم بدانم چگونه دافا توانسته بیماریهای همسرم را بهبود بخشد، به او و سایر تمرینکنندگان ملحق شدم تا همراهشان آموزههای دافا را بخوانم. با خواندن کتابهای دافا متوجه شدم که آن به مردم میآموزد خوب باشند و به اخلاقیات ارزش بگذارند. تمرینکنندگان دافا ذهن خود را تزکیه و اصول «حقیقت، نیکخواهی و بردباری» را دنبال میکنند. میتوانستم بگویم که دافا برای جامعه خوب است، اما نمیتوانستم ذهنم را مصمم کنم که دافا را تمرین کنم، زیرا سرم با کار و خانواده خیلی شلوغ بود.
تجربه دستاولم درباره سرشت شریرانه ح.ک.چ
خبر قدرت شفابخشی دافا بهسرعت و ازطریق دهان به دهان پخش شد و پس از مدت کوتاهی تعداد تمرینکنندگان دافا به 100 میلیون نفر رسید که بیشتر از تعداد اعضای حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) بود. کمی پس از آن، در سال 1999 جیانگ زمین، رئیس وقت حزب کمونیست چین، آزار و شکنجه وحشیانه فالون دافا را آغاز کرد.
همسرم درحالی که حاضر نمیشد در برابر این سرکوب غیرمنطقیِ دولت، سر خم کند، به تمرین دافا ادامه داد. او اغلب به مردم میگفت که اگر یک پزشک بیماری را درمان کند، بیمار در تمام عمر خود، قدردان پزشکش خواهد بود؛ چون فالون دافا بود که زندگیاش را نجات داد، هرگز نمیتوانست دافا را کنار بگذارد.
از آنجا که همسرم از رها کردن دافا اجتناب کرد، پلیس در سال 2014 او را دستگیر و آپارتمانش را غارت کرد. درحالی که در بازداشت بود، مجبور شد داروهای نامعلومی را مصرف کند. نگهبانان مجبورش میکردند کار سخت و بردهوار انجام دهد، آب سرد رویش میریختند و از لحاظ جسمی و روانی اذیتش میکردند.
او به «اختلال در اجرای قانون» متهم شد. این کاملاً غیرقابل درک است- چگونه فرد میتواند فقط با انجام تمرینات دافا که بیماریهایش را درمان کرده و خواندن کتابهایی که به او آموخته چگونه شخص خوبی باشد، «در اجرای قانون اختلال ایجاد کند؟»
در چینِ تحت حاکمیت حزب کمونیست، عدالت وجود ندارد. بعد از اینکه روشهای قانونی جواب نداد، چارهای نداشتم جز اینکه به شخصی رشوه دهم تا کمک کند همسرم به قید وثیقه آزاد شود، اما دوربینهایی در همه جا در بیرون آپارتمانمان نصب شده بود تا محل زندگیمان را تحت نظر داشته باشند و او هنوز از آزادی حقیقی برخوردار نبود.
آزار و شکنجهای که همسرم متحمل شد، باعث شد شاهد سرشت شریرانه ح.ک.چ باشم و آن را تجربه کنم. یقین دارم که در آینده نزدیک جامعه بینالمللی آزار و شکنجه تمرینکنندگان دافا را بهدست ح.ک.چ محکوم خواهد کرد. امیدوارم تعداد بیشتر و بیشتری از مردم بتوانند معجزات دافا را بفهمند و واقعیتهای دافا و آزار و شکنجه آن را درک کنند.