(Minghui.org)

کل یک خانواده به‌خاطر اشاعه حقیقت برکت دریافت می‌کنند

یک تمرین‌کننده فالون دافا در استان شاندونگ، چین

در ماه مه گذشته با کشاورزی سالخورده ملاقات کردم که به من گفت چند سال پیش به حقیقت درباره آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان فالون دافا آگاه شده  و به همین خاطر درک‌هایش را دربارۀ خوبی دافا در روستای محل زندگی‌اش به دیگران اشاعه داده است.

این کشاورز و همسرش سابقاً بسیار بیمار بودند و اغلب به بیمارستان مراجعه می‌کردند. آنها به‌حدی ناتوان و ضعیف بودند که نمی‌توانستند هیچ کاری انجام دهند. پس از پذیرفتن حقیقت درباره فالون دافا، هر دو بهبود یافتند. آنها اکنون دهه ۷۰ زندگی‌شان را سپری می‌کنند و همچنان در مزرعه‌شان مشغول به کار هستند و در کنار کارگرانی بسیار جوان‌تر فعالیت می‌کنند.

او یک دستگاه پخش دی‌وی‌دی دارد و اغلب اوقات مردم را به تماشای فیلم‌هایی درباره فالون دافا و آزار و شکنجه آن دعوت می‌کند. درابتدا، برخی می‌گفتند که او مخالف حزب کمونیست چین (ح.ک.چ) است. اما او می‌داند که چه چیزی درست است و فقط چیزهای خوب را اشاعه می‌دهد.

اکنون تعداد بیشتری از افراد به خانه این کشاورز می‌روند تا درباره دافا اطلاعات کسب کنند. بعد از فهمیدن حقایق، وضعیت سلامتی آنها و حتی خانواده‌های‌شان غالباً به سمت بهترشدن تغییر می‌کند. اکنون هیچ‌کسی درباره فالون دافا حرف ناشایستی نمی‌زند.

این کشاورز گفت که در چند سال گذشته خانواده‌اش از برکت و نعمت برخوردار شده‌اند. فرزندان‌شان به‌خوبی عمل می‌کنند و همه سالم هستند. او سپاسگزار فالون دافا است که چنین خوشبختی‌ای را برای آنها به ارمغان آورده است!

خانمی در‌حال مرگ، بهبود می‌یابد

یک تمرین‌کننده فالون دافا در چین

زادگاهم در استان هونان است. تمرین فالون دافا را از سال ۱۹۹۷ شروع کردم. سعی می‌کنم فرد خوبی باشم و در راستای اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری زندگی کنم. سال‌های بسیاری است در سلامت کامل به سر می‌برم و از استاد به‌خاطر شفقت‌شان و نجاتی که عرضه کردند سپاسگزارم.

در سپتامبر سال ۲۰۱۸، عمه سالخورده ۸۹ ساله‌ام به‌شدت بیمار شد. او هفت بار هشیاری‌اش را از دست داد و بعد در حالت اغماء فرو رفت. بسیاری از اعضای خانواده در كنار او ماندند و انتظار داشتند كه هر لحظه فوت کند. در تاریخ ۹دسامبر تماسی تلفنی دریافت کردم و از من خواسته شد كه بروم و او را ببینم.

بلافاصله به خانه عزیمت کردم. عمه‌ام دیگر نمی‌توانست مرا بشناسد و وقتی با او صحبت کردم پاسخی نداد. به این فکر کردم که چقدر در زندگیش متحمل رنج شده است. شوهرش در جوانی درگذشت و کوچکترین فرزندش در زمان مرگ همسرش تنها دو سال داشت.

می‌خواستم  او نیز به حقیقت درباره دافا آگاه شود، بنابراین در گوشش زمزمه کردم: «از صمیم قلبت بگو که "فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است،" بنابراین استاد (لی هنگجی) کمکت می‌کنند.»

چند بار این عبارت را تکرار کردم. دخترش در تکرار عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» به ما ملحق شد و او نیز از لیگ جوانان کمونیست کناره‌گیری کرد.

بعد از اینکه چند بار دیگر به خواندن عبارات ادامه دادیم، چشمان عمه‌ام باز شد. سه روز بعد، مقداری فرنی خورد. او بیش از یک ماه چیزی نخورده بود. واقعاً شگفت‌انگیز بود!

هر روز که وضعیتش بهبود می‌یافت، احساس بهتر و بهتری داشت. بعداً توانست نودل و برنج بخورد. بعد از سال نو، به خانه دخترش رفت. درحال حاضر می‌تواند از خودش مراقبت کند. اغلب ابراز می‌کند: «فالون دافا خیلی خوب است، آن حیرت‌انگیز است!»