(Minghui.org) در سال1999 چند تمرین‌کنندۀ فالون دافا برای معرفی این تمرین به روستای ما آمدند. در آن زمان نمی‌دانستم آنها چه نوع چی‌گونگی تمرین می‌کنند. به پارکی که آنها تمرین می‌کردند رفتم و سعی کردم حرکات آنها را دنبال کنم. وقتی آنها دستان‌شان را بالای سرشان ‌بردند، من نیز دستانم را بالا بردم. پس از مدت کوتاهی، دیگر نتوانستم بازوانم را در آن وضعیت نگاه دارم، اما هیچ کدام از تمرین‌کنندگان بازوان‌شان را پایین نیاوردند. بنابراین تحمل کردم و ادامه دادم. اما هنگامی که تمرین را تمام کردیم، از ‌شدت عرق خیس شده بودم. این گونه بود که تمرین‌کنندۀ فالون دافا شدم. از مزایای سلامتی‌اش اطلاعی نداشتم تا اینکه خودم آنها را تجربه کردم.

شفای سرطان سینه

در گذشته دچار سرطان سینه شده بودم. پس از سال‌ها درمان پزشکی، هنوز از سینه‌هایم به‌شدت چرک ترشح می‌شد.

وقتی تمرین فالون دافا را شروع کردم، پس از مدت کوتاهی، سینه‌هایم درمان شدند. طی بیست سال گذشته، سرطان هرگز مجدداً بازنگشته است. سایر بیماری‌هایم نیز همگی درمان شده‌اند. حالا که بدنم عاری از بیماری‌ها است، احساس آرامش بسیاری دارم. فالون دافا آنقدر شگفت‌انگیز است که صرفنظر از اینکه با چه چیزی در زندگی‌ام مواجه شوم، به ]ادامۀ[ این تمرین متعهد هستم.

متأسفانه، حزب کمونیست چین در سال1999 کمپین آزار و شکنجه‌ای علیه فالون دافا راه انداخت. پلیس به خانه‌ام مراجعه کرد و به من گفت که تمرین فالون دافا غیرقانونی است. گفتم: «هرچه باشد، من فالون دافا را تمرین خواهم کرد. شما نمی‌توانید مرا متوقف کنید حتی اگر جانم را بگیرید. اگر تمرین نمی‌کردم، تا حالا مرده بودم. فالون دافا مرا از سرطان نجات داد.»

درمان سرطان ریه

یکی از روستائیان ما به سرطان ریه مبتلا بود. پس از شیمی‌درمانی تمام موهایش ریخت. او شنید که سرطان سینه‌ام درمان شده است، بنابراین نزدم آمد و دربارۀ تجربۀ شفای بیماری‌ام پرس و جو کرد.

فکر کردم که حتماً مقدر است که فالون دافا او را نجات دهد، درنتیجه دربارۀ شگفتی‌های این تمرین عالی به او گفتم. او بسیار علاقه‌مند شد، بنابراین دربارۀ آن کلمات ویژه به او گفتم: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» 

گفتم: «فقط اگر این کلمات را ازصمیم قلب بگویی، آن سرطانت را درمان خواهد کرد.»

شوهرم حرفم را تکرار کرد: «باید واقعاً ازصمیم قلب بگویی. و باید همیشه آن را در ذهنت داشته باشی، این‌طور نباید باشد که فقط زمانی که حالت خوب نیست، آن را بگویی و وقتی حالت خوب است، فراموشش کنی.» او گفت: «درک می‌کنم.»

همچنین به او مقداری مطالب فالون دافا و یک نشان دادم. کمی بعد از آن، سرطانش درمان شد.

درمان لوپوس اریتماتوس

یکی دیگر از روستائیان مبتلا به بیماری خودایمنی التهابی مزمن لوتوس اریتماتوس بود. این بیماری درمانی ندارد. وقتی از بیماری این خانم خبردار شدم، بیرون از شهر بودم. می‌خواستم به دیدنش بروم، بنابراین یک بلیت خریدم تا به روستایم سفر کنم.

وقتی اول دیدمش، وحشتناک بود. به‌خاطر عوارض جانبی هورمون درمانی، بدنش دو برابر اندازۀ طبیعی‌اش بود. روی تخت دراز کشیده بود و نمی‌توانست راه برود. به‌نظر می‌رسید که پوست صورتش با تماس کوچکی ترک خواهد خورد. او نمی‌توانست خودش دهانش را باز کند. شوهرش باید با دستانش به او کمک می‌کرد تا دهانش را باز کند و داروها را ببلعد. شوهرش بسیار صبور بود و هرگز مأیوس نمی‌شد. حتی درحالی‌که سایر اعضای خانواده خودشان را برای بدترین چیز آماده می‌کردند، او باور داشت که حال همسرش خوب خواهد شود.

از آن خانم پرسیدم که آیا هیچ‌گونه تصور اشتباهی دربارۀ فالون دافا دارد. او پاسخ منفی داد. دربارۀ زیبایی فالون دافا با او صحبت کردم و ماجراهای شگفت‌انگیز بسیاری درخصوص تأثیر شفابخشی آن برایش تعریف کردم. از آن زن و شوهر خواستم که آن کلمات ویژه را تکرار کنند.

زن گفت که کلمات را تکرار خواهد کرد. او به بودا اعتقاد داشت و می‌توانست نجات الهی را درک کند.

دفعۀ دومی که آن خانم را دیدم، حالش بسیار بهتر و پرانرژی‌تر از قبل بود. او را تشویق کردم که باور قوی‌اش را حفظ کند و گفتم: «موضوع اصلی قلبی خالص است.» او احساس دلگرمی کرد. به او برخی از مطالب فالون دافا و یک نشان دادم. بسیار خوشحال شد.

دفعۀ سومی که آن زن را دیدم، می‌توانست از تخت بلند شود و راه برود. اکنون او حتی می‌تواند کارهای خانه را انجام دهد. او گفت: «فالون دافا حقیقتاً شگفت‌انگیز است. فکر نمی‌کردم که زنده بمانم. متشکرم، فالون دافا!»