(Minghui.org) دو فرد مبتلا به بیماری مهلک در روستایم بعد از شروع تمرین فالون گونگ، فرصتی برای زندگی دوباره بدست آوردند.

از داشتن آرزوی مرگ تا کسب سلامت کامل

گیلینگ، 56 ساله ، به شخصی 250 هزار یوآن پول قرض داده بود که معلوم شد، قادر به پرداختش نیست. او آنقدر از این ضرر عذاب کشید که به بیماری التهابی‌ لیکن پلان مبتلا شد که باعث ایجاد زخم‌های دردناکی در دهانش شد. او بیش از صد هزار یوآن را صرف دوا و درمان کرد اما بیهوده بود. ازآنجاکه زخم‌ها غذا خوردن را برایش بسیار دشوار کرده بود، روز‌به‌روز لاغرتر شد. هر وقت سعی می‌کرد دارو روی زخم‌ها بگذارد، درد باعث می‌شد که آرزوی مرگ کند.

او بعداً در یک اقدام نهایی و از روی ناامیدی برای یافتن راهی برای درمان به پکن رفت. سرانجام پس از 20 روز اقامت ناموفق در پکن، یکی از متخصصان مشکوک شد که او به سرطان دهان مبتلا شده است، و او را به آزمایش پاتولوژی فرستاد. در حالی که در صف انتظار برای انجام آزمایش بود، اشک ریخت و تصمیم گرفت از هرگونه اقدام پزشکی خودداری کند.

وضعیت سلامتی‌اش همچنان رو به‌وخامت بود. او ضعیف‌تر شد و دیگر نمی‌توانست برای خانواده‌اش آشپزی کند. داروهای محلیرا امتحان کرد که باعث مسمومیتش شد و وضعیت سلامتی‌اش را وخیم‌تر کرد. او چند بار تلاش کرد به زندگی‌اش پایان دهد. یک‌بار شوهرش متوجه شد که او سعی دارد خودش را حلق‌آویز کند و او را نجات داد. اقوام، دوستان و همسایگانشان همگی می‌دانستند که زندگی‌اش رو به پایان است.

سرانجام، او به‌دلیل درد طاقت‌فرسا، صرفاً می‌توانست بخوابد. هر روز صبح به‌محض اینکه از خواب بیدار می‌شد، زانو می‌زد و به آسمان التماس  می‌کرد که جانش را بگیرد.

یک روز به تنها پسرش گفت: «اگر یک روز تو را ترک کردم، لطفاً از من متنفر نباش. دلیلش این است که دیگر واقعاً نمی‌توانم درد را تحمل کنم.» پسرش اشک در چشمانش جمع شد و به او گفت: «مادر اگر بمیری، کسی را که به ما بدهکار است، خواهم کشت. اگر پرداخت نکردن بدهی‌های‌شان به ما نبود، این بیماری وحشتناک را تحمل نمی‌کردی.» او قلبش شکست و به‌سرعت پسرش را از انتقام‌جویی منصرف کرد.

او از آن به بعد، نگران پسرش شد و افکار خودکشی‌اش را رها کرد. سپس شروع به التماس به آسمان برای درمان كرد.

هنگامی که من و سایر تمرین‌کنندگان از وضعیتش آگاه شدیم، شروع به صحبت با او درباره فواید فالون گونگ کردیم. او گفت: «هیچ راه جایگزین دیگری برای من باقی نمانده است. باید امتحانش کنم.»

به او تمرین‌ها را آموزش دادیم و فقط در مدت چند روز، شروع به دیدن اثرات شفابخشی‌اش کرد. طی چند هفته کاملاً بهبود یافت.

در این فرآیند، هنگامی که در حال تجربه ازبین بردن کارما توسط استاد بود، با چند آزمون روبرو شد. ما فا را مطالعه کردیم، تمرین‌ها را انجام دادیم و تجربه‌های خود را با او به اشتراک گذاشتیم. در طول این مسیر، او به آگاهی خوبی رسید و از طریق تمرین منظم، سلامتی کامل را به‌دست آورد.

خواهران و بستگانش نگران سلامتی‌اش  بودند و داوطلبانه مسئولیت‌هایش را به‌عهده گرفته بودند. آنها با دیدن تحول مثبتش، او را تشویق و به او توصیه کردند كه به تبلیغات حزب كمونیست چین اعتنایی نكند.

خواهر کوچکترش پس از مشاهده قدرت فالون گونگ می‌خواست تمرین کند.

این خبر به‌سرعت در محله‌اش پخش شد. اکنون چهار سال گذشته است، او در اغذیه فروشی در محل خود کار می‌کند و پس از اینکه بیش از 13 کیلو به وزنش اضافه شد، دوباره به وزن یک فرد سالم بازگشت. کل روستا شاهد قدرت فالون گونگ بود.

صحبت مجدد بعد از 20 سال سکوت

شخص دیگری در روستای محل سکونتم بیش از 20 سال دچار بیماری مادرزادی قلبی بود. بعد از سال‌ها مصرف دارو، وضعیتش ذره‌ای بهبود نیافته بود و سایر اندام‌های داخلی‌اش نیز به‌طور منفی تحت تأثیر  قرار گرفتند. او عادت نداشت که حرف بزند، زیرا هر وقت سعی می‌کرد صحبت کند، دهانش خونریزی می‌کرد. او با ارسال پیامک با تلفنش یا نوشتن یادداشت ارتباط برقرار می‌کرد.

او در طبقه سوم زندگی می‌کرد و بالا رفتن از پله‌ها برایش بسیار سخت بود زیرا بسیار ضعیف شده بود. او مجبور بود خودش را به بالا هل دهد و یک پایش را روی یک پله قرار دهد و قبل از حرکت به پله بعدی، برای مدت طولانی استراحت کند. بیش از دو ساعت طول می‌كشيد تا به خانه برسد.

شوهرش از او طلاق گرفت و بعد از گذشت بیش از ده سال از زندگی زناشویی‌شان مجدداً ازدواج کرد. پسرش در خارج از شهر کار می‌کرد. ازآنجاکه او قادر به بالا و پایین رفتن از پله‌ها  و مراقبت از خودش نبود، پسرش از پدرش درخواست کرد که به‌طور مرتب برای مادرش غذا ببرد.

دو تمرین‌کننده که همسایه او بودند ، فالون گونگ را به او معرفی کردند. آنها از من خواستند كه به دیدنش بروم و به او كمک كنم.

ابتدا او را تشویق کردم که به تمرین فالون گونگ اعتماد داشته باشد. به او گفتم كه چگونه از بیماری مهلک بهبود یافته‌ام و با تمرین فالون گونگ سلامتی خود را بازیافتم. او را تشویق کردم که تا آنجا که می‌تواند آموزه‌های فا را مطالعه کند. به او گفتم که نباید نسبت به شوهر سابق خود کینه‌ای به‌دل داشته باشد و باید او را درک کند و ببخشد. علاوه بر این، شوهرش در سال‌های گذشته به مراقبت از او کمک کرده بود، بنابراین باید سپاسگزار باشد. توضیح دادم كه احتمالاً بیماری او نتیجه كارمایش از زندگی گذشته بوده است.

استاد بیان کردند: «... ماده و ذهن یکی هستند.» (جوآن فالون) به او توصیه کردم که وقتی بتواند وابستگی‌هایش را در ذهنش رها کند، سلامتی‌اش بهبود می‌یابد.

اگرچه او صحبت نمی‌کرد، اما دائماً سرش را تکان می‌داد و با دست علامت تأیید نشان می‌داد. می‌توانستم درد، تلخی و ناتوانی او را حس کنم و می‌دانستم که او می‌تواند آنچه را با او در میان گذاشتم، درک و تصدیق کند.

این دو تمرین‌کننده همسایه غالباً به دیدن یکدیگر می‌رفتند و فا را مطالعه می‌کردند و تمرین‌ها را انجام می‌دادند. من هم یکبار رفتم که او را ببینم و تجربه و درک خود را با او در میان گذاشتم.

دو ماه بعد، او کاملاً درمان شد.

دفعه بعد که به دیدنش رفتم، به من گفت که سرانجام بعد از گذشت بیش از 20 سال سکوت، می‌تواند صحبت کند، می‌تواند از پله‌ها بالا و پایین برود و اکنون می‌تواند از خودش مراقبت کند. شادی او فراتر از کلمات بود. او مدام از استاد لی تشکر می‌کرد.

وقتی شوهر سابقش دوباره غذا و مایحتاج برایش آورد، در کمال تعجب دید که چگونه تغییر کرده است و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است. او درباره فالون گونگ به او گفت و پیشنهاد کرد که او نیز این تمرین را شروع کند. شوهرش با دیدن اینکه چقدر این تمرین قدرتمند است، او را تشویق کرد که به این تمرین ادامه دهد.

او به من گفت كه بسیاری از اقوام و دوستانش به علت این بیماری سال‌ها ارتباط خود را با او قطع کرده بودند. او اکنون مشتاقانه منتظر دیدن آنها و صحبت با آنها درباره تمرین خود است.