(Minghui.org) مادر شوهرم زنی83 ساله است که بیش از یک سال بود که مریض شده بود و علائمی مانند نفس تنگی، تنفس‌های کوتاه و سرگیجه و ضعف داشت. در ماه مه 2019، با بدتر شدن علائمش، خانواده مجبور شدند او را به بیمارستان بفرستند.

دکترها در بیمارستان قادر به تشخیص بیماری نبودند. اشعه ایکس نشان داد که ریه‌های مادر شوهرم بزرگ شده بودند. دکترها برای کاهش علائم تزریق دارو را تجویز کردند. در آن زمان، قدرت درمانی فالون دافا از ذهنم گذشت. همه در خانواده از خوبی فالون دافا آگاه بودند و به خواست خود حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) و سازمان جوانان را ترک کرده بودند. اما هیچ یک از آنها شخصاً شاهد معجزه فوق العاده دافا نبوده‌اند. همچنین جو متشنج و پر اضطرب، برای پیشنهاد روش درمان جایگزین مناسب نبود.

برای بیش از دو ماه، مادر شوهرم مرتب تجویزهای دارویی را مصرف کرد و تزریقات را انجام داد. اما، علائمش همینطور بدتر می‌شد. با افزایش نگرانی‌ها، خواهران بزرگتر و کوچکتر همسرم به‌سرعت به بیمارستان مرکز استان مراجعه کردند. آنها با خودشان عکس رادیولوژی مادر شوهرم را که در بیمارستان محلی گرفته شده بود داشتند. دکترها در بیمارستان مرکزی به آنها گفتند که مادر شوهرم مبتلا به سرطان ریه پیشرفته شده است. خواهر شوهرم، بلافاصله پیشنهاد کرد که مادر شوهرم را به بیمارستان مرکزی ببریم. هر چند، پزشکان آنجا توصیه کردند که این جابجایی را انجام ندهند. تحمل جراحی نیز خارج از توان این پیرزن بود. به‌علاوه، آنها گفتند که درمان بی‌فایده است چراکه سرطانش تقریباً در مرحله  پیشرفته بود. مهربانانه‌تر این بود که از مادر شوهرم در شرایط راحتی در خانه مراقبت کنند تا روزهای آخر عمرش را سپری کند.

با شنیدن این خبر بلافاصله به دیدن مادر شوهرم رفتم. طی این دو ماه وزن زیادی از دست داده بود. تنگی نفسش به جایی رسیده بود که دیگر نمی‌توانست بخوابد. به او پیشنهاد کردم: «مادر از صمیم قلبت این عبارات را تکرار کن «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک خواهی، بردباری خوب است» آن ممکن است به شرایطتان کمک کند. امتحانش هیچ ضرری ندارد.»

خواهر شوهر بزرگم نیز با ما موافق بود: «مادر بیا این عبارات را با هم بخوانیم.» در حال رفتن به آشپرخانه برای آماده کردن شام شنیدم که مادر شوهر و خواهر شوهرم شروع به تکرار این عبارات با صدای بلند کردند.

در ظرف چند دقیقه، یک اتفاق شگفت انگیز افتاد. مادرشوهرم به تدریج به خواب رفت و تنفسش عادی و راحت شد. درحالیکه شگفت زده بودیم، خانواده تصمیم گرفتند اجازه دهند او بخوابد درحالیکه ما شام خوردیم. مدتی بعد، مادرشوهرم بیدار شد و درحالیکه از گرسنگی شکایت می‌کرد به آشپزخانه رفت و یک نان کامل را خورد.

از این بهبود ناگهانی در اشتهایش در این چند دقیقه، همه خانواده زبانشان بند آمده بود. من می‌دانستم که قدرت فالون دافا در کار است و در دلم از استاد تشکر کردم.

روز بعد، یک کپی از کتاب جوآن فالون را برای مادرشوهرم آوردم. هر روز اعضای خانواده کتاب را به نوبت برایش می‌خواندند. در این بین، مادرشوهرم همچنین به طور جدی عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیکخواهی، بردباری خوب است» را بصورت ذکر تکرار می‌کرد. به‌زودی مادرشوهرم به‌حدی خوب شد که می‌توانست هر بعد از ظهر با خوشحالی رقص محلی مورد علاقه اش (یانگ کو) را انجام دهد.

پس از آن، همه علائم سرطان ریه اش ناپدید شد. مادر شوهرم اشتهایش به حالت عادی برگشت و برنامه روزانه معمولی‌اش را که شامل پیاده روی تفریحی و کارت بازی با همسایه‌ها بود، از سر گرفت. کسانی که درباره بیماری‌اش می‌دانستند متحیر مانده بودند. این معجزه که جلوه‌ای از قدرت فوق‌العاده و بی‌نظیر دافا بود، همسرم را متقاعد کرد که تزکیه فالون دافا را شروع کند. او شروع به انجام روزانه تمرین‌ها و مطالعه جوآن فالون برای مادرشوهرم کرد. حتی کوچکترین خاله‌ام علاقه نشان داد تا پنج مجموعه تمرین‌ها را یاد بگیرد.

دوستان و همسایه‌های ما که شک و تردید داشتند، در ابتدا می‌گفتند سخت است که آنرا باور کرد اما بعد از مشاهده بهبودی سریع مادر شوهرم، همه آنها شروع به تحسین و ستایش قدرت شگفت انگیز دافا کردند.