(Minghui.org) در اوایل سال 2018 در رابطه با وسوسه جنسی دچار مداخله‌ای شدم. اینجا درباره آن می‌نویسم تا به هم‌تمرین‌کنندگانی که ممکن است با موقعیت مشابهی دست و پنجه نرم می‌کنند، کمک کنم.

شرکتی که در آن کار می‌کردم توسط دولت اداره می‌شد. این شرکت دارای آیین‌نامه‌ای بود که مدیران ارشد شرکت در تمام سطوح بایست عضو حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) باشند و مسئول بازرگانی شرکت هم باید عضو دبیرخانۀ ح‌ک‌چ باشد.

رابطه عشقی جعلی

در مارس 2018 اصلاح ساختاری گسترده‌ای در شرکت ما انجام شد. یک همکار مرد به‌دلیل اینکه از عضویت در ح‌ک‌چ امتناع کرد، علیرغم اینکه مهارت فنی قوی و عملکرد عالی داشت، از مقامش عزل شد.

این امر باعث شد که همه در شرکت نگران شوند و برخی به وی توصیه کردند که برای محافظت از موقعیت شغلی خود به ح‌ک‌چ بپیوندد، اما او حاضر نشد این کار را انجام دهد.

این شخص می‌دانست که من فالون دافا را تمرین می‌کنم و درباره آزار و شکنجه فالون دافا به دست ح‌ک‌چ نیز تاحدودی آگاهی داشت. تحت تأثیر قدرت اراده او قرار گرفتم و فکر کردم که حتی برخی از تمرین‌کنندگان دافا هم نمی‌توانند تحت چنین فشاری و در مواجهه با چنین علاقه‌ شخصی، دوام بیاورند.

این تفکر منجر به سختی‌هایی شد که تا چند ماه بعد ادامه داشت.

افکارم غیرقابل کنترل شده بود. می‌خواستم همیشه با او صحبت کنم یا به او عاشقانه نگاه کنم. متوجه شدم که اشکالی در من وجود دارد چراکه همراه با افکار خارجی در ذهنم افکار جنسی ظاهر می‌شد.

افکار درست بیشتری فرستادم تا افکار جنسی را از بین ببرم، اما احساس کردم که خیلی مؤثر نیست. با تمرین‌کننده‌ دیگری درباره مشکلی که داشتم گفتگو کردم و برای پاک کردن میدان بعدی خودم، با همدیگر افکار درست فرستادیم.

چشم سوم او باز بود و دید که همکار مرد من بر تمام میدان بُعدی‌ام تسلط دارد. خودآگاهی اصلی‌ام تلاش می‌کرد که مقاومت کند.

به وضوح می‌دانستم که این‌ها افکار من نیستند و آنها را رد می‌کردم. اما نیروهای کهن برای تقویت عشق من به همکارم، چیزهای فاسدی را در میدانم می‌ریختند تا به من این فکر را القاء کنند که باید با او ازدواج کنم.

آن تمرین‌کننده نگاه عمیق‌تری به زندگی قبلی‌ام انداخت و فهمید که من و همکارم در زندگی قبلی عاشق هم بودیم. ظاهراً به او قول داده بودم كه در زندگی بعدی زن و شوهر شویم.

در روزهای بعد می‌خواستم بیشتر و بیشتر در کنار همکارم باشم. حتی فکر می‌کردم که از شوهرم طلاق بگیرم تا در کنار او باشم. نیروهای کهن افکار شهوانی مرا تقویت کردند و حتی جزئیات زندگی روزمره ما در کنار همدیگر را برنامه‌ریزی کردند.

این همکار مرد، پس از اینکه عزل شد، فقط تمایل داشت با من صحبت کند، به این دلیل که دیگران درک نمی‌کردند که چرا او با کمال میل موقعیت خود را از دست داده بود. ما از گپ زدن لذت می‌بردیم و او تمایل زیادی به من داشت. احساس کردم موضوع بسیار جدی شده است و فشار روانی آن بسیار زیاد است.

این اوضاع بر من تأثیر جدی گذاشته بود و نیاز داشتم که تمام وقت افکار مربوط به او را نفی کنم و این باعث ایجاد وقفه جدی در زندگی و تزکیه‌ام شده بود.

مثلاً وقتی با کسی صحبت می‌کردم، فکر او در ذهنم نمایان می‌شد. در آن لحظه این فکر را رد می‌کردم و این باعث می‌شد مکالمه خود را قطع کنم. هنگام مطالعه‌ فا و انجام تمرینات نیز وضعیت مشابهی داشتم.

مجبور شدم از یک هم‌تمرین‌کننده‌ بخواهم که برایم افکار درست بفرستد و از استاد خواستم به من نیرو ببخشند. اما هنوز تغییر زیادی صورت نگرفت.

من جدا از شوهرم زندگی می‌کردم، بنابراین بیشتر اوقات هنگامی که در مرخصی کاری به‌سر می‌بردم تنها بودم. این برایم ترسناک‌ترین زمان بود زیرا افکار بد در آن زمان شدیدتر بود. احساس می‌کردم به‌سختی می‌توانم خودم را کنترل کنم و می‌خواستم با افکار بد همراه شوم.

خودآگاه اصلی‌ام به من تذکر می‌داد که یک مرید دافا هستم و این نیروهای کهن بودند که این افکار بد را به من تحمیل می‌کردند. می‌دانستم که این خود واقعی من نیست.

نیروهای کهن از وسوسه جنسی برای آزار و اذیت من استفاده می‌کردند تا نتوانم درباره فا فکر کنم. همچنین فاقد تمرکز برای نگاه به درون بودم.

همچنین احساس می‌کردم علائم افسردگی دارم.

هم‌سو شدن با فا

در این مدت، قادر به خواندن فا نبودم. برای اینکه جلوی مسیر اشتباه خود را بگیرم، هدفون را در گوشم قرار می‌دادم تا به سخنرانی‌های استاد گوش کنم.

نمی‌توانستم در خانه ‌تنها بمانم، بنابراین به پارک می‌رفتم. حدود سه تا چهار ساعت راه می‌رفتم به فا گوش می‌دادم، تا خسته شوم. قبل از رفتن به خانه، در پارک به دو یا سه سخنرانی فا گوش می‌کردم.

پس از آن اوضاع بهتر شد. افکار تحمیل شده دیگر خیلی شدید نبود و توانستم آنها را سرکوب کنم. توانستم به درون نگاه کنم، تا نقطه ضعفی را که باعث ایجاد چنین سختی بزرگی شده بود، بیابم.

با دقت به درون نگاه کردم تا وابستگی‌هایم را پیدا کنم، مانند خودنمایی، راحت طلبی، شهرت و دیگر عقاید و تصورات خواخواهانه. جدی‌ترین مورد این بود که من تمایل داشتم انواع اخبار یا کلیپ‌های فیلم کوتاه را بر روی تلفن همراه خود تماشا کنم.

برای از بین بردن این وابستگی‌ها افکار درست فرستادم، اما هنوز نمی‌توانستم کاملاً افکار درباره همکارم را کنار بگذارم. در یک ماه بعدی بیشتر با هم‌تمرین‌کنندگان دیگر صحبت کردم و در رابطه با میل جنسی به مقالاتی در رادیو مینگهویی گوش کردم و مقالاتی را که تو‌سط دیگر تمرین‌کنندگان نوشته شده بود خواندم.

فهمیدم که آزار و شکنجه نیروهای کهن را پذیرفته‌ام. تصور می‌کردم که افکار بدم دلیل آزار و شکنجه من است. فقط وقتی با چنین شدتی تحت آزار و شکنجه قرارگرفتم باعث شد كه به جستجوی کوتاهی‌های خود بپردازم.

استاد گفتند:

«آنها را نفی کنید، به‌طور کامل هر چیزی از نیروهای کهن را رد کنید!» (آموزش فا طی جشن فانوس سال ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده)

اکنون درک عمیقی از فا دارم. من یک تمرین‌کننده دافا هستم و متعلق به هیچ موجودی از جمله نیروهای کهن نیستم. اگرچه کوتاهی و وابستگی دارم، اما این نباید بهانه‌ای برای نیروهای کهن شود تا مرا تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

تا زمانی که فرد در حال تزکیه است، مطمئناً عقاید بشری نیز خواهد داشت. وقتی عقاید و تصورات بشری دارم، باید خودم را با فا هماهنگ کنم و مداخله نیروهای کهن را کاملاً نفی کنم.

فقط بعد از اینکه مشکلم جدی و عمیق شد، به‌دنبال کاستی‌های خود گشتم. راه درست این است که قبل از اینکه مداخله بزرگ شود، به‌طور واضح علت اصلی مشکل را ببینیم و سریع آن را از بین ببریم.

همین‌طور درباره آرزویی که در زندگی قبلی کرده بودم، نباید توسط نیروهای کهن مورد سوءاستفاده قرارگیرد. از این طریق بود که توانستم در این زندگی با همکارم ارتباط برقرار کنم و او را نجات دهم.

او عشق خود را در طی این روند به من نشان داد. این توهم برای فریب دادن و سردرگم کردن یک تمرین‌کننده بود.

بعد از فهمیدن آن، فا را مطالعه کردم و بیشتر افکار درست فرستادم و طولی نکشید که میدان بُعدی‌ام به‌سرعت پاک شد. گاهی اوقات یک فکر بد به ذهنم خطور می‌کرد، اما خیلی سریع از بین می‌رفت.

اکنون که این همکار مرد را می‌بینم، هیچ احساس و افکار شهوانی ندارم و برایم مانند دیدن همکاران یا دوستان عادی دیگر است. این مداخله حدود سه ماه به‌طول انجامید.

عبور از این سختی آسان نبود. اگر کمک و محافظت استاد نبود، واقعاً نمی‌توانم تصور کنم که نتیجه چه می‌توانست باشد.

درس‌هایی که آموختم

بعد از این سختی، موارد زیر را درک کردم:

واقعاً نمی‌توانم با تلفن‌همراه خود بازی کنم. صحنه‌های شهوت‌انگیز و عکس‌های بسیاری هنگام تماشای این چیزها در گوشی تلفن ظاهر می‌شوند. سپس، سرشت اهریمنی بیشتری از وب‌سایت‌های افراد عادی به میدان بُعدی‌ام وارد می‌شود.

هنگام مواجهه با این سختی‌ها، حتی اگر نمی‌توانم به فای به‌خصوص استاد درباره‌ این موضوع فکر کنم، باید بدانم که مرید دافا هستم و باید از استاد بخواهم به من نیرو ببخشند. اگر نتوانم فا را در قلب خود نگه دارم، باید بیشتر و مکرر به فا گوش بدهم و آن را مطالعه کنم، تا زمانی که بتوانم این کار را انجام دهم.

می‌دانم که این نبردی بین خوبی و پلیدی است؛ فرآیندی که در آن وقتی یک طرف رشد می‌کند، طرف دیگر به‌طور خودبه‌خود کوچک می‌شود. اگر من با این فکر که فا را مطالعه نکنم کنترل شوم، این امر پذیرش نظم و ترتیب‌های نیروهای کهن است.

تمرین‌کنندگان دیگر باید به تمرین‌کننده‌ای که در گرفتاری‌ها گیر کرده، کمک کنند و برای پاک کردن میدان بُعدی او، افکار درست بفرستند. این باعث تضعیف آزار و شکنجه موجودات بد، کاهش فشار و کمک به تقویت افکار درست تمرین‌کننده خواهد شد.

ما مریدان دافا هستیم و مطمئناً کاستی‌ها و عقاید و تصورات بشری خواهیم داشت. اما هیچکدام از اینها مجاز نیستند که بهانه‌ای برای نیروهای کهن شوند تا مرا تحت آزار و شکنجه قرار دهند.

ما همیشه باید به هر فکر و اندیشه خود توجه و بررسی کنیم که آیا آن با استاندارد فا مطابقت دارد یا خیر. و پس از بروز مشکلات، خود را اصلاح کنیم.

از حمایت نیک‌خواهانه‌ استاد سپاسگزارم! از تمرین‌کنندگان دیگر به‌خاطر مراقبت و کمک‌شان تشکر می‌کنم.

لطفاً به هر بخش از درکم که نادرست است، اشاره کنید.