(Minghui.org) به نظر می‌رسید که زندگی‌ام مملو از بیماری و تلخکامی خواهد بود. مادرم به من گفت که در خانه متولد شده‌ام. پدرم به‌خاطر کسب‌وکارش دور از خانه بود، بنابراین هیچ‌کسی در خانه نبود تا یک ماما برایش پیدا کند. خودش بند ناف را برید. من کوچکترین فرزند خانواده‌ام بودم، به همین دلیل والدینم مرا لوس بارآوردند. وضعیت سلامتی‌ام ضعیف بود. کم‌خونی داشتم و همیشه احساس خستگی می‌کردم. بدون هیچ دلیلی دچار تب و سردرد می‌شدم. از نظر هضم غذا ضعیف بودم بنابراین لاغر و نحیف شده بودم. از سرماخوردگی می‌ترسیدم و در تابستان دامن نمی‌پوشیدم. عملکرد ریه‌ام ضعیف بود و معمولاً احساس خفگی می‌کردم و تنگی نفس داشتم. مادرم در یک بیمارستان کار می‌کرد بنابراین به‌خوبی تحت معالجه قرار داشتم اما آنها کمکی نکردند.

وقتی بزرگ شدم، شغل پرستاری را برگزیدم و دریافت دارو و تزریق برایم حتی راحت‌تر شده بود. با‌این‌حال، تا سن ۲۰ سالگی، همچنان از سلامتی بسیار ضیعفی برخوردار بودم.

مادرم همیشه به موجودات الهی و بوداها اعتقاد داشت. یکی از بستگانم پیشنهاد کرد که برای کار به شهرش بروم. مادرم از دوستی که چشم سومش باز بود پرسید که آیا ایده خوبی است که بروم یا خیر و او پاسخ مثبت داد و گفت: «دختر شما با بودا رابطه ازپیش‌تعیین‌شده دارد.» من درک نکردم که معنای حرفش چه بود.

برای کار به‌عنوان پرستار به شهر جدید آمدم. بعد از چند روز به‌خاطر ذات‌الریه در بیمارستان بستری شدم.

سپس طولی نکشید که در سال ۱۹۹۵، درباره فالون دافا شنیدم و شروع به تمرین آن کردم. پس از آن فهمیدم که منظور دوست مادرم چه بود. از قبل تعیین شده بود که فالون دافا را تمرین کنم!

بنابراین فا را مطالعه می‌کردم، تمرینات را انجام می‌دادم و تجربیاتم را با تمرین‌کنندگان محلی در میان می‌گذاشتم و مقایسه می‌کردم.

استاد لی (بنیانگذار) بیان کردند:

«اینجا درباره شفادادن صحبت نمی‌کنم. ما بیماری‌ها را شفا نمی‌دهیم. اما اگر بخواهید تزکیه واقعی را انجام دهید و با بدن بیمار اینجا آمده‌اید، هنوز نمی‌توانید تزکیه کنید. پس باید بدن‌تان را پاک کنم. فقط بدن افرادی را پاک خواهم کرد که اینجا آمده‌اند تا به‌طور واقعی تمرین را یاد بگیرند، به‌طور واقعی فا را یاد بگیرند.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
«تمام پنج تمرین به‌طور کامل به تمرین‌کنندگان آموزش داده می‌شوند. درست از همان ابتدای شروع، محل‌هایی در بدن تمرین‌كننده كه انرژی مسدود شده است باز خواهند شد و مقدار زیادی انرژی از کیهان جذب خواهد شد. در دوره زمانی بسیار كوتاهي، تمرينات مواد بي‌فايده را از بدن تمرین‌کننده خارج می‌كنند و آن را پالایش مي‌دهند. تمرینات همچنین به تمرین‌کنندگان در بالابردن سطح‌شان، تقویت توانایی‌های خدایی‌شان و رسیدن به مرحله بدن سفید خالص کمک می‌کنند.» (فصل ۱، ویژگی‌های فالون دافا، راه بزرگ کمال معنوی)

طولی نکشید که استاد بدنم را پاکسازی کردند و همه بیماری‌هایم برطرف شدند. اشتها پیدا کردم، وزنم افزایش یافت و گونه‌هایم گلگون شدند. دیگر دچار تنگی نفس نمی‌شدم و از سرما‌خوردگی نمی‌ترسیدم. برای اولین بار در زندگی‌ام، تجربه کردم که عاری از بیماری بودن چه احساسی دارد!

در طی بیست سال گذشته هیچ دارویی مصرف نکرده یا تزریقی انجام نداده‌ام. از وضعیت سلامتی بسیار خوبی برخوردارم و سرشار از انرژی هستم. خانواده‌ام برایم بسیار خوشحال هستند. مادر و خواهرانم که از تجربه‌ام شگفت‌زده شدند، تمرین فالون دافا را شروع کردند.

مادرشوهرم فرصت‌هایی برای تزکیه در اختیارم می‌گذارد

وقتی باردار شدم، والدین شوهرم آپارتمان‌شان را فروختند و به خانه ما نقل‌مکان کردند. آنها مستمری دریافت نمی‌کردند و منبع درآمدی نداشتند. من پول قرض گرفتم و به آنها کمک کردم مغازه‌ای را افتتاح کنند. کسب‌وکار آنها رونق گرفت.

ما آپارتمان دیگری خریدیم و از آنها جدا شدیم اما اغلب برای دیدن آنها می‌آمدیم. وقتی همدیگر را ملاقات می‌کردیم، برخی از نیازهای روزانه مانند پودر شستشو را از مغازه می‌گرفتم. مادرشوهرم بسیار ناراحت می‌شد. ازآنجاکه پول تمام کالاها و همچنین اجاره مغازه را پرداخت می‌کردم درک نمی‌کردم که چرا ناراحت می‌شد. آنها در پرداخت هزینه نوسازی آپارتمان جدید‌مان كمكی به ما نكردند. ما مجبور به بازپرداخت وام برای مغازه و همچنین وام برای آپارتمان بودیم. آنها فقط یک پسر داشتند، چرا آنها رعایت حال ما را نمی‌کردند؟

هرچه بیشتر درباره آن فکر می‌کردم، بیشتر عصبانی می‌شدم. احساس می‌کردم مادرشوهرم خودخواه است و به ما توجهی نمی‌کند. متوجه شدم که او حتی پشت سرم درباره من بدگویی می‌کند. درک نمی‌کردم که این فرصتی برای بهبود شین‌شینگم است. درعوض، فقط به احساساتم اهمیت می‌دادم. دیگران را سرزنش می‌کردم. شدت اختلاف بیشتر شد. مادرشوهرم مغازه را فروخت و رفت تا با دخترش زندگی کند. اما پولی را که قرض گرفته بود پس نداد. آنها حتی از همسرم و من تشکر نکردند که به آنها کمک کردیم. آکنده از رنجش و تلخکامی بودم.

تمرین‌کنندگان دیگر خاطرنشان کردند که اشتباه می‌کنم و باید به درون نگاه کنم. فقط پس از آن به یاد آوردم که تمرین‌کننده فالون دافا هستم. استاد همیشه بیان می‌کردند که در مواجهه با اختلافات باید به درون نگاه کنیم.

استاد لی بیان کردند:

«همه‌‌‌‌‏تان باید به این صورت درحال فکر کردن باشید و اولین فکرتان این باشد که خود را به دقت بررسی کنید تا سعی کنید که مشکل را بیابید. هر کسی که به این صورت نیست در واقع تزکیه‌‌‌‌‏کننده‌‌‌‌‏ واقعی دافا نیست. این یک ابزار جادویی در تزکیۀ ما است. این یک مشخصه‌‌‌‌‏ متمایزکننده‌‌‌‌‏ تزکیه‌‌‌‌‏ مریدان دافای ما است. هر چیزی باشد که با آن روبرو می‌‌‌‌‏شوید، اولین فکر باید این باشد که به‌دقت خودتان را بررسی کنید، و این "نگاه به درون" نامیده می‌‌‌‌‏شود.» («یک مرید دافا چیست»، آموزش فا در کنفرانس، جلد ۱۱)

وابستگی‌هایم به رقابت، حسادت، تکبر، خودخواهی، حفظ آبرو، مورد تحسین تمجید قرار گرفتن و برتری‌طلبی را پیدا کردم.

استاد بیان کردند:

«برای ما تزکیه‌کنندگان تضادها به‌طور ناگهانی ظاهر می‌شود. پس باید چه‌کار کنیم؟ اگر همیشه قلبی سرشار از نیک‌خواهی و محبت و حالت ذهنی آرام و صلح‌جو داشته باشید، وقتی با مشکلات مواجه می‌شوید، آنها را به‌خوبی اداره خواهید کرد زیرا به شما فضایی به‌عنوان ضربه‌گیر خواهد داد. اگر همیشه با دیگران بامحبت و دوستانه باشید و اگر همیشه وقتی کاری انجام می‌دهید دیگران را در نظر بگیرید، هرگاه مسائلی با دیگران دارید، اول فکر کنید که آیا آنها می‌توانند آن را تحمل کنند یا آیا برای آنها باعث صدمه‌ای نمی‌شود، آنگاه مشکلی نخواهید داشت. بنابراین، وقتی تزکیه می‌کنید، باید از استانداردهای بالا و حتی بالاتری پیروی کنید.» (سخنرانی چهارم، جوآن فالون)

فای استاد مرا روشن کرد. استاد از ما خواستند که به درون نگاه کنیم، انسان‌های خوبی باشیم و به دیگران شفقت داشته باشیم.

زندگی مادرشوهرم آسان نبوده است. او دوبار دوقلو به دنیا آورد اما یکی از هر دوقلو فوت کردند. آنها مجبور شدند چندبار نقل‌مکان کنند. او مزرعه بزرگی داشت و برای گذران زندگی سبزیجات پرورش می‌داد. شوهرش کارهای سختی انجام می‌داد. آنها متحمل رنج بسیاری شدند. بدیهی است که من رابطه تقدیری بسیار قوی با آنها داشتم. ازآنجاکه رابطه خوبی با من نداشت، ممکن است در زندگی قبلی‌ام به او آسیب رسانده باشم. به‌عنوان یک تمرین‌کننده، چرا باید از یک فرد عادی متنفر باشم؟ درواقع، آیا نباید از او تشکر کنم که به من فرصت برای تزکیه می‌دهد؟

بعد از اینکه درک واضح و روشنی درباره اصول فا پیدا کردم، رنجش و نارضایتی‌ از مادرشوهرم را رها کردم. دیگر درخصوص پول با او بحث و گفتگو نکردم. درعوض، از صمیم قلبم با او خوب شدم. برای والدین شوهرم غذاها و لباس‌های خوب خریداری می‌کردم.

من و همسرم بسیار سخت کار می‌کردیم. موفق شدیم آپارتمان و ماشین بخریم و وام خودمان و دیگری را پرداخت کنیم. ما حتی موفق شدیم پول پس‌انداز کنیم. والدین شوهرم در شمال چین زندگی می‌کردند که زمستان‌های آن طولانی و سرد است. وضعیت آب ‌و هوای آنجا برای سالمندان سخت است. ما در شهری با آب و هوای معتدل زندگی می‌کردیم، بنابراین در شهرمان یک آپارتمان برای آنها خریداری کردم.

امروزه در چین جوانان اغلب از والدین‌شان کمک دریافت می‌‌کنند. کمتر کسی می‌تواند یا تمایل دارد برای پدر و مادر شوهرش آپارتمان خریداری کند. بستگان ما و دوستان شوهرم ما را تحسین می‌کردند. از نظر آنها، فقط تمرین‌کنندگان فالون دافا بسیار مهربان هستند. مادرشوهرم بسیار راضی بود و همیشه می‌گفت که عروس خوبی دارد.

برخورداری خانواده‌ام از مزایا

استاد بیان کردند:

«آیا نگفتم که با تمرین یک نفر، کل خانواده نفع می‌برند؟ حداقل اینکه، چون شما در حال تزکیه فای راستین هستید آن میدان انرژی که حمل می‌کنید برای همه اعضای خانواده‌تان مفید است و نیروی نیکخواهی و آرامشی که با خود دارید می‌تواند تمام حالت‌های نادرست را اصلاح کند.» (آموزش فا در کنفرانس فا در استرالیا)

فالون دافا به من و خانواده ام برکت داده است.

وقتی دخترم سه ساله بود، به خیابان دوید و بین دو ماشینِ درحال حرکت گیر افتاد. ما وحشت کردیم. اما او به لطف محافظت ازسوی استاد در امان ماند.

در مناسبتی دیگر، هنگامی که در مسیرش از مدرسه ابتدایی به خانه می‌آمد، اتومبیلی از روی پاهایش عبور کرد. پاهایش دچار آسیب نشدند. بار دیگر هنگامی که سوار بر اسکوترش در مسیر بازگشت به خانه از دبیرستان بود، با یک اتومبیل برخورد کرد. بازهم صدمه‌ای ندید.

او از زمان کودکی سالم بوده است. به‌محض اینکه می‌توانست صحبت کند، همیشه می‌گفت: «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» اگر احساس خوبی نداشت، این دو عبارت را تکرار می‌کرد و علائمش ناپدید می‌شدند. هیچ دارویی مصرف نکرده است.

او جوآن فالون را خوانده است و باوجود اینکه تمرین نمی‌کند می‌داند که فالون دافا فوق‌العاده است. او بركت دریافت کرده است. در سال آخر تحصیلاتش ازسوی شرکتی در خارج از کشور استخدام شد. پس از مصاحبه و آزمون انگلیسی پذیرفته شد و هم‌اکنون در خارج از کشور شغل پایداری دارد. بستگان و دوستانم می‌گویند که او شانس خوبی داشته است زیرا من فالون دافا را تمرین می‌کنم.

همسرم قبل از شروع آزار و شکنجه فالون دافا در سال ۱۹۹۹، جوآن فالون را خواند، اما تمرین نکرد. او می‌داند که تمرین‌کنندگان همه افراد خوبی هستند. به دوستان پلیس خود گفت كه تمرین‌کنندگان را تحت آزار و اذیت قرار ندهند. او نیز از مزایای فالون دافا بهره‌مند شده است.

یک روز در‌حالی‌که با اتومبیل جدید دوستش درحال سفر به شهر ژیبو بود، تصادف کردند. اتومبیل قبل از اینکه شعله‌ور شود، برخورد شدیدی داشت و چند بار دور خودش چرخید. شوهرم حالش خوب بود.

پدرشوهرم یک‌بار جوآن فالون را خواند و تصدیق کرد که فالون دافا خوب است. او از سرطان رکتوم (انتهای روده بزرگ) رنج می‌برد و قرار بود در سال ۲۰۱۸ عمل جراحی انجام دهد. مدتی طولانی خون دفع می‌کرد. ما شک داشتیم که ممکن است دچار کم‌خونی شده و نیاز به تزریق خون داشته باشد. اما انجام معاینه در بیمارستان نشان داد که شاخص‌های خونی‌اش طبیعی هستند. عمل جراحی‌اش بدون مشکل پیش رفت.

مادرشوهرم سنگ کلیه داشت که از منجر به آتروفی کلیه‌اش شد. پزشک برای رفع آن جراحی را پیشنهاد کرد. من حقیقت درباره فالون دافا را برایش روشن کردم و از او خواستم به یاد داشته باشد که بگوید: «فالون دافا خوب است.» او در بیمارستان بستری شد، اما پزشک به او گفت که نیاز به هیچ‌گونه جراحی وجود ندارد زیرا اسکن نشان داد که کلیه هنوز عملکرد خوبی دارد.

بیش از ده سال می‌گذرد. عملکرد کلیه‌اش خوب بوده و سالم است.

نجات پرسنل پزشکی در طول پاندمی

پاندمی ویروس ح‌ک‌چ (ویروس کرونا) در ۲۴ژانویه۲۰۲۰ آغاز شد. شهر ووهان قرنطینه شد.

می‌دانستم که مردم باید به حقیقت درباره دافا آگاه شوند و بتوانند خوبی را از پلیدی، محبت از شرارت تشخیص دهند و ازسوی موجودات و بوداها برکت داده شوند. امیدوار بودم که افراد بیشتری درباره فالون دافا آگاه شوند و سرانجام آن را تمرین کنند. تلاش‌هایم برای روشنگری حقیقت برای مردم و نجات آنها را دوبرابر کردم.

ازآنجاکه محله‌ها مسدود شده بودند، مطالب روشنگری حقیقت را فقط می‌توانستم در منطقه مسکونی خودمان توزیع کنم. به فروشگاه می‌رفتم تا برای کارکنان آنها حقیقت را روشن کنم. به افرادی که از ح‌ک‌چ خارج شده بودند می‌گفتم که به خاطر بسپارند «فالون دافا خوب است.»

رئیس بخشم قرار بود به مدت یک روز برای دیدن بیماران در کلینیک‌ها بیرون برود. به او گفتم كه عبارت «فالون دافا خوب است» را به یاد داشته باشد و در امان بماند. او تشکرش را ابراز کرد.

پزشکان و پرستاران جوان بخشم در بخش‌های عفونی مشغول به کار بودند. من فرصت‌هایی را پیدا می‌کردم تا حقیقت را برای آنها روشن کنم و به آنها کمک می‌کردم تا از عضویت‌شان در ح‌ک‌چ کناره‌گیری کنند. آنها بسیار خوشحال می‌شدند و ابراز تشکر می‌کردند.

من خوب تزکیه نکرده‌ام و هنوز وابستگی‌هایی دارم. فرصت‌های بسیاری را برای بیدارکردن مردم از دست دادم. افكار درستم را تقويت خواهم كرد و وابستگي‌هايم را از بين خواهم برد. فا را به‌خوبی مطالعه کرده و موجودات ذی‌شعور بیشتری را بیدار خواهم کرد.