(Minghui.org) خانواده من سابقه سرطان کبد دارند. هم پدرم و هم برادر بزرگ‌ترم بر اثر این بیماری فوت شدند. وقتی برادر بزرگم از دنیا رفت، حتی 50 سالش هم نشده بود. از سال 1996 دچار مشکل کبدی شدم و برای معالجه به تمام بیمارستان‌های استان مراجعه کردم اما هیچ کمکی نکرد. در مه1997 تمرین فالون دافا را شروع کردم. در عرض سه ماه، بیماری‌ام از بین رفت. سال‌ها بعد راننده موتورسیکلت مسافربری شدم و می‌خواهم درباره برخی از تجربیاتم به شما بگویم.

روشن‌کردن حقایق به‌عنوان راننده موتورسیکلت مسافربری

از شغلم به‌عنوان راننده موتورسیکلت مسافربری استفاده کرده‌ام تا حقایق را برای مردم روشن کنم. شهر ما نسبتاً کوچک است، اما یکی از قطب‌های محلی حمل‌ونقل و مدیریت است. بنابراین افراد زیادی از آن عبور می‌کنند. این روزها بسیاری از مردم خودروی شخصی دارند و جاده‌ها شلوغ است. مردم سرشان شلوغ است و می‌خواهند کارها را سریع انجام دهند، بنابراین استفاده از موتورسیکلت مسافربری محبوب شده است. در حین رانندگی با موتورسیکلت، نه‌تنها مقداری درآمد کسب می‌کنم، بلکه از این فرصت استفاده کرده و مسافرانم را از آزار و شکنجه مطلع می‌کنم.

در میان افرادی که قبل از شیوع ویروس کووید19، ویروس حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ)، با آنها صحبت کردم، حدود 60 تا 70درصد تمایل داشتند ح‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن را ترک کنند. در طول پاندمی، حدود 70 تا 80درصد از آنها تصمیم گرفتند ح‌ک‌چ را ترک کنند. افرادی که تمایلی به ترک ح‌ک‌چ نداشتند اکثراً جوانانی بودند که ذهنشان تحت‌تأثیر تبلیغات حزب به‌شدت مسموم شده بود.

درباره اینکه آیا افرادی که با آنها صحبت می‌کنم می‌توانند بیدار شوند یا خیر، درکم این است که آن به وضعیت تزکیه‌ام ربط دارد. وقتی فا را به‌خوبی مطالعه و جذب می‌کنم، وضعیت تزکیه‌ام خوب است. می‌توانم به همه کسانی که با آنها صحبت می‌کنم کمک کنم از ح‌ک‌چ خارج شوند. به‌ندرت کسی از گوش‌دادن به حقیقت امتناع می‌ورزید یا از ترک ح‌ک‌چ خودداری می‌کرد. مهارت‌های ارتباطی من نکته اصلی نیستند، بلکه قدرت فرد پس از جذب‌شدن در فا، و نیک‌خواهی‌اش است که نتیجه را تعیین می‌کند.

فارغ‌التحصیل دانشگاه چینگهوا از ح‌ک‌چ خارج می‌شود

مرد مسنی که لباس خوبی به تن داشت از یک جوان که راننده موتورسیکلت مسافربری بود خواست او را به خانه برساند. وقتی مرد جوان 10 یوآن بابت کرایه درخواست کرد، او می‌خواست فقط 5 یوآن پرداخت کند. درحالی‌که راننده دیگری 8 یوآن می‌خواست، اما او همچنان اصرار داشت 5 یوآن کرایه دهد. سایر رانندگان تمایلی به بردن او نداشتند. اما از صحبت‌های بین او و سایر رانندگان متوجه شدم که فردی تحصیل‌کرده است.

به‌سمتش رفتم و گفتم عمو بگذارید شما را به خانه برسانم. او گفت: «فقط می‌توانم پنج یوآن به شما بدهم.» گفتم: «مهم نیست. برایم مهم نیست که پول می‌دهید یا نه.» بعد از اینکه سوار موتورسیکلتم شد، گفتم: «شما فرد درستکاری هستید، چون پول را بیهوده خرج نمی‌کنید.» گفت: «از کجا می‌دانی؟» گفتم: «از صحبت‌هایتان با آن رانندگان متوجه شدم. می‌توانم بپرسم برای امرارمعاش چه کار می‌کنید؟» او گفت: «پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه چینگهوا، در یک آکادمی ‌نظامی ‌پذیرفته شدم. برای جنگ به خط مقدم نرفتم. در عوض، به تعمیر راه‌آهن سیچوان کمک کردم. ترفیع شغلی گرفتم و بخشی از تیم مدیریتی در وزارت راه‌آهن سیچوان شدم. تا زمان بازنشستگی در آنجا کار کردم.» گفتم: «استعداد شما برکتی است که نصیبتان شده است. این برکات چیزی است که از زندگی‌های دیگر جمع کرده‌اید.» او حرف‌هایم را تأیید کرد. همانطور که صحبت می‌کردیم متوجه شدم او به فرهنگ سنتی چین اعتقاد دارد.

از او پرسیدم: «آیا دربارۀ سنگ پنهان چیزی شنیده‌اید؟» به او گفتم اگر وب‌سایت بایدو را جستجو کند، می‌تواند سنگی ۲۷۰میلیون‌ساله از روستای ژانگبو، شهرستان پینگتانگ در استان گوئیژو را ببیند که رویش این کلمات حک شده است: «ح‌ک‌چ فرومی‌پاشد.» گفتم: «میلیون‌ها چینی تاکنون ح‌‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن را ترک کرده‌اند تا در زمان فروپاشی ح‌ک‌چ همدست جنایات آن شناخته نشوند». او گفت: «دراین‌باره شنیده‌ام. لطفاً کمکم کنید از ح‌ک‌چ خارج شوم.»

به او گفتم در نیمه دوم سال 1998 چیائو شی، رئیس سابق کنگره ملی خلق، سه ماه درباره فالون دافا تحقیق کرد. نتیجه‌گیری‌اش این بود: «فالون دافا بدون کوچک‌ترین آسیب، فقط برای مردم و دولت منفعت دارد.» بعداً ح‌ک‌چ رویداد خودسوزی را سازماندهی داد. گفتم حزب این کار را انجام داد تا نفرت مردم را از فالون دافا برانگیزاند.

آن مرد گفت: «هر جنبش سیاسی که ح‌ک‌چ راه‌اندازی می‌کند برای آزار‌واذیت مردم است. من کارشناس کامپیوتر هستم. دراین‌باره می‌دانم.» وقتی به مقصد رسیدیم شماره تلفنش را به من داد.

عضو کمیته دائمی‌ شهرستان از ح‌ک‌چ خارج می‌شود

مردی 50ساله سوار موتورسیکلتم شد و گفت که عجله دارد و باید دوستانش را ملاقات کند. گفتم: «سلام کادر ارشد، آیا می‌دانستید می‌توان با خروج از ح‌ک‌چ، امنیت خود را تضمین کرد؟» او گفت: «آنچه می‌گویید علیه ح‌ک‌چ است. از کجا می‌دانید از کادر ارشد هستم؟» گفتم: «فقط می‌دانم.» پرسید: «آیا فالگیر هستی؟» پاسخ دادم: «تمرین‌کننده فالون دافا هستم.» او گفت: «به‌محض اینکه به من نگاه کردی، فهمیدی چه‌کاره هستم.» به او گفتم فالون دافا یک روش تزکیه سطح بالا است که به مردم می‌آموزد از «حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری» پیروی کنند تا سرشت ذهنشان را تزکیه کرده و مهربانی را دنبال کنند و خوب‌ باشند.

سپس درباره رویداد «خودسوزی» صحنه‌سازی‌شده و اینکه میلیون‌ها چینی ح‌ک‌چ را ترک کرده‌اند تا از آن فاصله بگیرند، به او گفتم. او گفت: «حرف‌هایتان را باور دارم. می‌خواهم از ح‌ک‌چ خارج شوم. در حال حاضر نیمه‌بازنشسته هستم اما عضو کمیته دائمی‌ شهرستانم هستم.» گفتم: «شما این همه مسیر را از شهرستان آمده‌اید؛ حدود 100 کیلومتر. برای این سفر باید چهار تا پنج ساعت سوار اتوبوس باشید. ملاقات ما با همدیگر آسان نبوده است. اجازه دهید یک فلش یواِس‌بی به شما بدهم که نه شرح و تفسیر درباره حزب کمونیست در آن هست. لطفاً آن را با دقت بررسی کنید. به‌وضوح متوجه خواهید شد که ح‌ک‌چ چقدر بد و فاسد است. همچنین نرم‌افزاری برای عبور از مسدودیت اینترنتی چین در آن هست. وقتی دو بار روی آن کلیک کنید، می‌توانید با خیال راحت اطلاعات واقعی را از داخل و خارج از کشور ببینید و بخوانید.» او با خوشحالی آن را گرفت و بارها از من تشکر کرد.

دادن کد کیو.آر

از زمان شیوع ویروس ح‌ک‌چ (کووید19)، موارد ابتلای کمی‌ در منطقه ما وجود داشته است. اما وقتی قرنطینه در هر منطقه اعمال شد، افراد ساکن در مناطق مسکونی اجازه نداشتند آزادانه وارد و خارج شوند. در منطقه ما خانوارهای کمی ‌وجود دارد. فقط یک نگهبان وجود داشت که مرا به‌خوبی می‌شناخت. اغلب حقایق را برایش روشن می‌کردم و او حقیقت را تصدیق می‌کرد. بنابراین می‌توانستم آزادانه وارد و خارج شوم.

در مرز هر شهر یک یا دو ایست بازرسی وجود داشت. جاده‌های کشور با سنگ‌های بزرگ، آجر، ماسه و تخته‌سنگ مسدود شده بودند و در چهارراه‌ها آهک سفید پاشیده شده بود. اما ازآنجاکه راننده موتورسیکلت بودم به‌راحتی از این موانع عبور می‌کردم. عده‌ای هنوز در بازارهای کوچک شهر جمع می‌شدند، اما به‌ندرت کسی در خیابان‌ها یا بازار بزرگ دیده می‌شد.

یک بار که برای روشن‌کردن حقایق بیرون ‌رفتم، چند خیابان را که معمولاً بسیار شلوغ بودند، پوشش‌ دادم، اما کسی را ندیدم. به‌جز پلیس ویژه که در حال انجام وظیفه بود، به‌ندرت کسی بیرون بود. ناامید راهی خانه شدم. وقتی قبل از رسیدن به خانه به آخرین چراغ راهنمایی رسیدم، سه دانشجوی جوان را دیدم که در چهارراه منتظر بودند چراغ راهنمایی عوض شود. به‌سرعت به‌سمتشان رفتم و گفتم: «جوان‌ها، آیا می‌دانید چگونه از این بلا خلاص شوید و به ویروس مبتلا نشوید؟» یکی از آنها گفت: «حتی کارشناسان هم نمی‌توانند کاری دراین‌باره انجام دهند». یکی دیگر گفت: «دولت به ما اجازه نمی‌دهد بیرون برویم.»

گفتم: «اجازه دهید به شما بگویم چگونه در این بلا ایمن بمانید.» هر سه نفر بلافاصله گفتند: «لطفاً سریع به ما بگویید.» بنابراین یک کارت کد کیو.آر از کیفم بیرون آوردم و به آنها دادم. گفتم: «بعد از اینکه کد کیو.آر را اسکن کردید، فقط دستورالعمل را دنبال کنید، سپس از مسدودیت اینترنتی عبور خواهید کرد. خواهید دید که چگونه مردمی که با مردمِ شهر ووهان یا افراد آلوده در تماس بودند، ایمن ماندند.»

فقط می‌خواستم یک کارت به آنها بدهم زیرا فکر می‌کردم می‌توانند آن را به‌صورت مشترک استفاده کنند. اما دو نفر دیگر گفتند: «ما در مکان‌های مختلفی زندگی می‌کنیم. چگونه می‌توانیم یک کارت را به‌صورت مشترک استفاده کنیم؟» گفتم: «ببخشید، اجازه دهید به هر کدام از شما یک کارت بدهم. پس از استفاده، می‌توانید آن را به اقوام و دوستانتان بدهید. این کار بزرگی است!»

کمک به یک فارغ‌التحصیل دانشگاه برای ترک ح‌ک‌چ

بعد از اینکه یک دانشجوی خانم سوار موتورسیکلتم شد، پرسیدم: «چند سال مانده تا دانشگاهت تمام شود؟» او گفت که تازه فارغ‌التحصیل شده و به‌دنبال کار می‌گردد. گفتم: «این روزها پیداکردن کار آسان نیست.» او گفت: «درست است. من در سه امتحان شرکت کردم، چون می‌خواستم کارمند دولت یا معلم شوم.» گفتم: «حتی اگر به‌عنوان کارمند دولت استخدام شوی، این روزها انجام کارت آسان نیست. برای مثال، اگر در منطقه‌ای ویروس شیوع یافته باشد و از تو خواسته شود به آنجا بروی، با وجود اینکه خیلی خطرناک است، باید بروی. حتی اگر واکسینه ‌شوی، به مناطقی که بیماری در آنجا شیوع پیدا کرده نگاه کن؛ بسیاری از مردم آنجا واکسینه شده‌اند.» او گفت: «درست است. اما برای امرارمعاش چه‌کاری می‌توانم انجام دهم؟»

گفتم: «مردم بعد از قرنطینه در ووهان، با تکرار صمیمانه عبارات "فالون دافا فوق‌العاده است، حقیقت، نیک‌خواهی و بردباری فوق‌العاده است،" آلوده نشدند. عده‌ای هم بودند که آلوده بودند، اما چون این عبارات را خالصانه تکرار کردند، به‌سرعت بهبود یافتند.» او گفت: «درست است؟» گفتم: «گزارش‌‌های شخصیِ مردم، این مسئله را تأیید کرده است.» او گفت: «بسیار خب، بگذار این عبارات را به‌خاطر بسپارم.»

سپس پرسیدم: «آیا ح‌ک‌چ را ترک کرده‌ای؟» پرسید: «منظورت چیست؟ آیا منظورت چیزی است که روی پول نوشته شده است؟» گفتم: «بله. آیا به لیگ جوانان پیوسته‌ای؟» او پاسخ داد: «بله، پیوسته‌ام. حالا در حال ملحق‌شدن به حزب هستم.» گفتم: «به‌جای آن باید حزب را ترک کنی.» او گفت: «مقداری تلاش کردم تا توانستم به حزب ملحق شوم.» گفتم: «وقتی به حزب پیوستی، عهد کردی که جانت را فدایش کنی. ح‌ک‌چ ملحد است. ازآنجاکه زندگی‌ات را وقف آن کردی، بوداها و موجودات خدایی چگونه می‌توانند از تو محافظت کنند؟» او گفت: «بسیار خوب، حاضرم ترکش کنم. متشکرم!» گفتم: «لطفاً از من تشکر نکن. اگر می‌خواهی از کسی تشکر کنی، لطفاً از فالون دافا تشکر کن!» او گفت: «پس صمیمانه از فالون دافا متشکرم!»

مأمور پلیس ح‌ک‌چ را ترک می‌کند

بعد از اینکه مرد جوانی سوار موتورم شد، از او پرسیدم: «کجا کار می‌کنی؟ الان ساعت 10 شب است.» او گفت در اداره پلیس در شهرستان خاصی کار می‌کند. می‌دانستم مأموران پلیس آن اداره از حقیقت خبر ندارند و درنتیجه، تمرین‌کنندگان زیادی را در طول این سال‌ها دستگیر کرده‌اند. او گفت: «پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده پلیس، کار در آنجا را شروع کردم و اکنون بیش از یک سال است در آنجا کار می‌کنم.»

از او پرسیدم: «آیا درباره فالون دافا چیزی می‌دانی؟» او دروغ‌های ح‌ک‌چ را تکرار کرد. سپس پرسیدم: «من سند شماره 39 را که آن اداره پلیس در سال 2000 منتشر کرد بررسی کردم که 14 (اصطلاح افتراآمیز حذف شده است) را تأیید کرده است، اما فالون دافا در آن فهرست نبود. این رسانۀ ح‌ک‌چ و جیانگ زمین، رهبر سابق ح‌ک‌چ، بودند که به فالون دافا برچسب زدند. این آزار و شکنجۀ مردم خوب است.»

او پرسید: «ماجرای خودسوزی چطور؟» گفتم: «وانگ جیندونگ، یکی از خودسوزی‌کنندگان، را دیدم که صورتش به‌طرز وحشتناکی سوخته بود، اما موهایش هنوز سالم و بدون هیچ آسیبی بود. وقتی گوشت خوک را کباب می‌کنیم، ابتدا موهایش می‌سوزند، اینطور نیست؟ چطور موهایش سالم بود؟ بدیهی است که رویداد خودسوزی حقه‌ای بود که ح‌ک‌چ با هدف فریب‌دادن مردم برای تحریک نفرت علیه تمرین‌کنندگان صحنه‌سازی کرد.»

در ادامه گفتم: «چیزی که بیشتر از هرچیزی نگرانشان هستم مأموران پلیس هستند. کارتان شما را در معرض خطر قرار می‌دهد. بیا درباره شیوع ویروس صحبت کنیم. هر زمان که موارد تأییدشده در یک منطقه وجود داشته باشد، آن منطقه باید قرنطینه شود و به شما دستور داده می‌شود به آنجا بروید. آیا این شما را در معرض خطر قرار نمی‌دهد؟ مردم در داخل خانه‌های خود قرنطینه شده‌اند و اجازه ندارند بیرون بروند، اما این هوا هنوز همه‌جا می‌رود. آیا هوا پر از این ویروس نیست؟ پس، آیا شما در خطر ابتلا نیستید؟ واکسن چه کاری می‌تواند انجام دهد؟ در آن شهرهای قرنطینه، بسیاری از افرادی که واکسینه شده بودند هنوز آلوده بودند. فقط با خروج از ح‌ک‌چ و سازمان‌های جوانان آن می‌توان امنیت را تضمین کرد.»

او پرسید: «خروج از ح‌ک‌چ چگونه می‌تواند ایمنی را تضمین کند؟» گفتم: «ح‌ک‌چ فرومی‌پاشد. این خواست آسمان است. هرکسی که با آن مرتبط باشد مسئول جنایاتش خواهد بود. یک ضرب‌المثل قدیمی‌ چینی وجود دارد: کسانی که از آسمان اطاعت می‌کنند، رستگار می‌شوند. در طول این شیوع، افرادی که ح‌ک‌چ را ترک کردند و این عبارات را صمیمانه تکرار کردند، از ویروس در امان ماندند.» او گفت: «هرگز به حزب نپیوستم، اما لطفاً کمکم کنید از عضویتم در لیگ جوانان و پیشگامان جوان کناره‌گیری کنم.»

وقتی برای روشن‌کردن حقایق بیرون می‌رفتم، هر روز می‌توانستم به حدود 10 نفر کمک کنم از ح‌ک‌چ خارج شوند. راننده‌های جوان به من حسادت می‌کردند و می‌گفتند من توانا هستم، از وضعیت سلامتی خوبی برخوردارم، همیشه مسافران بیشتری در مقایسه با آنها دارم و احتمالاً درآمدم بیشتر است.

تجربیات شگفت‌انگیز

مدت کوتاهی پس از شروع تمرین فالون دافا، تجربیات شگفت‌انگیزی داشتم. وقتی این سخنان استاد را می‌خواندم:

«درحقيقت، بگذاريد به شما بگويم كه وقتی مدار آسمانی بزرگ يک شخص باز شود، او می‌تواند پرواز كند. آن به همين سادگی است. ممکن است برخی از افراد فكر کنند، "ساليان بسيار زيادی است که مردم تزکيه ‌کرده‌اند، بايد افراد بسيار زيادی وجود داشته باشند که تاکنون مدار آسمانی بزرگ‌شان باز شده است". می‌گويم اين غيرواقعی نيست که بگوييم ده‌هاهزار نفر به اين مرحله رسيده‌اند. آن بدين علت است که مدار آسمانی بزرگ واقعاً اولين قدم تزكيه است.» (سخنرانی هشتم، جوآن فالون)

فکر کردم: اگر مدار آسمانی بزرگ من باز شود، آیا فوق‌العاده نیست؟ دو روز بعد که تمرین دوم را انجام می‌دادم، کمی‌ بعد از اینکه دست‌هایم را بالای سرم نگه داشتم، احساس کردم پای چپم به‌سمت بالا کشیده می‌شود. سپس احساس کردم پای راستم کشیده شد. درحالی‌که فکر می‌کردم چه چیزی در حال رخ‌دادن است، هر دو پایم از زمین بلند شدند.

به‌طرز خوشایندی شگفت‌زده بودم. وقتی پاهایم حدود بیست سانتی‌متر از زمین فاصله داشت، فکر کردم: «استاد، اکنون می‌دانم که مدار آسمانی بزرگم باز است. متشکرم استاد!» مملو از قدردانی از استاد، انجام تمرینات را به پایان رساندم. می‌دانستم استاد مرا تشویق کرده و اعتمادبه‌نفسم را در انجام تمرینات تقویت می‌کنند.

پسر یکی از تمرین‌کنندگان محلی ما که در ایالات متحده بود، نسخه‌ای از سخنرانی‌های استاد در ایالات متحده را برایش ارسال کرد. آن را بسیار ارزشمند می‌دانستیم. بعد از اینکه یک بار خواندن آن را در گروه مطالعه فا به پایان رساندیم، می‌خواستم دوباره آن را به‌تنهایی بخوانم. ازآنجاکه آن روز بعد به گروه دیگری از مطالعه فا منتقل می‌شد، آن را قرض گرفتم و برنامه‌ریزی کردم آن شب آن را بخوانم.

بعد از اینکه چند صفحه از آن را خواندم متوجه شدم کلمات طلایی شده‌اند. با ادامه خواندن، هر کلمه طلایی شد. هر کلمۀ چینی مانند یک کلمۀ طلایی بود و سه‌بٌعدی ‌شده بود. نور طلایی از هر یک از کلمات طلایی ساطع می‌شد که کاغذ سفید را با رنگ طلایی روشن می‌کرد.

تمام آن شب را بیدار ماندم و سخنرانی‌ها را خواندم. از اینکه تزکیه‌ام را دیر شروع کردم، و توجه کافی به تزکیه و مطالعه فا نداشتم، پشیمان بودم. مصمم شدم خوب تزکیه کنم، این فرصت گرانبها را از دست ندهم، و استاد را از رحمت نجات‌بخششان ناامید نکنم. از آن روز به بعد، همیشه جوآن فالون را همراهم دارم و هر وقت فرصتی داشته باشم، آن را می‌خوانم.

مهربان رفتارکردن با همسرم

در سال 2018 شروع به ازبرکردن و ازبرخواندن جوآن فالون کردم و دو بار آن را از بر خواندم. وقتی جوآن فالون را نمی‌خواندم، می‌توانستم فایی را که از بر کرده بودم به خاطر آورم. متوجه شدم که هرچه بیشتر فا را جذب کنم، بیشتر کمک می‌کند به‌طور استوار تزکیه کنم. می‌توانستم وابستگی‌هایم را به‌سرعت تشخیص دهم و شین‌شینگم را حفظ کنم.

پس از آزادی از زندان و بازگشت به خانه، متوجه شدم که همسرم به دروغ‌های ح‌ک‌چ (حزب کمونیست چین) گوش می‌دهد. او از انواع‌واقسام راه‌ها با تزکیه من مداخله می‌کرد. ازآنجاکه شروع به ازبرخواندن فا و جذب‌شدن در فا کرده بودم، می‌توانستم وضعیت را به‌وضوح ببینم و در تضادها و درگیری‌ها شین‌شینگم را حفظ کنم.

در طول سه سالی که زندانی بودم، ملک اجاره‌ای‌مان نیاز به تعمیر و نگهداری داشت. همسرم یک برقکار استخدام و رابطه‌ای نامشروع با او را شروع کرد. تصمیم گرفتم درباره پایان‌دادن به این رابطه و فاصله‌گرفتن از آن برقکار، با همسرم صحبت کنم. به‌محض اینکه شروع به صحبت کردم، او عصبانی شد. شروع به مشت‌زدن و لگدزدن به من کرد. آرام ماندم و به اتاق پذیرایی رفتم. افکار درست فرستادم تا مواد بدی را که کنترلش می‌کردند از بین ببرم. شاید به این دلیل که تحت‌تأثیر این موقعیت قرار نگرفتم و در عوض در برابر او احساس مسئولیت می‌کردم، این موضوع بی‌سروصدا گذشت.

اما یک ماه بعد همسرم تقاضای طلاق کرد با این شرط که هم اموال و هم پس‌اندازمان به او واگذار شود. تحت‌تأثیر قرار نگرفتم، فقط به او گفتم: «لطفاً کمی ‌فکر کن. کاری نکن که تا آخر عمرت از آن پشیمان باشی.» چند روز بعد، یک دوست قدیمی‌ تمام راه را از شهرستان، در فاصله 177کیلومتری، نزدمان آمد. او به من گفت که همسرم با او تماس گرفته و بیش از یک ساعت درباره طلاق‌گرفتن از من صحبت کرده است. در ابتدا دوستم سعی کرد با او صحبت کند و نظرش را تغییر دهد. بعداً وقتی متوجه شد که او مصمم است، مجبور شد به او قول دهد که کمک کند من با طلاق موافقت کنم. او به من یادآوری کرد که اموال و سایر دارایی‌هایمان را به‌طور مساوی بین خودمان تقسیم کنم.

تحت‌تأثیر قرار نگرفتم. گویا درباره شخص دیگری صحبت می‌کرد. بعد از اینکه به خانه آمدم، افکار درست فرستادم تا میدان بٌعدی‌ام را تمیز کنم. چند روز بعد تنها کاری که انجام دادم ازبرخواندن و مطالعه فا و نیز روشن‌کردن حقایق برای مردم بود. همسرم دیگر به طلاق اشاره نکرد. وقتی به درونم نگاه کردم، متوجه شدم در زمینه ازبین‌بردن امیال یا رسیدگی به مسائل مالی و خانوادگی، خودم را به‌طور جدی تزکیه نکرده‌ام. فقط به سطح نگاه کرده یا برای سایرین الزاماتی تعیین می‌کردم. درباره همسرم، همیشه از او خواسته‌هایی داشتم. رنجش به دل می‌گرفتم و به دیده تحقیر به او نگاه می‌کردم. به این نتیجه رسیدم که وابستگی‌هایم را از بین نبرده‌ام، بنابراین او با من مداخله می‌کرد و می‌خواست از من طلاق بگیرد.

وضعیت مطالعه فایم در طول آن دوره زمانی کمی ‌بهتر بود، بنابراین می‌توانستم قلبم را تحت‌تأثیرقرارنگرفته نگه دارم. وقتی شین‌شینگم بهبود یافت و به‌جای فکرکردن به ضرروزیان، فقط از دیدگاه او به موقعیت فکر کردم، توانستم این آزمون را به‌سرعت پشت سر بگذارم.

حرکت به جلو!

تحت حمایت استاد و راهنمایی اصول دافا، تا اینجا پیش آمده‌ام. از حمایت نیک‌خواهانه استاد مهربان، و نیز رنج عظیم و استقامت عظیم ایشان برای شاگردانشان در طول زندگی، قدردانی می‌کنم! فقط با تزکیه محکم خود و انجام خوب سه کار، می‌توانم به نجات افراد بیشتری کمک کنم.

تمام مقالات، تصاویر یا سایر متونی که در وب‌سایت مینگهویی منتشر می‌شوند، توسط وب‌سایت مینگهویی دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. هنگام چاپ یا توزیع مجدد محتوا برای مصارف غیرتجاری، لطفاً عنوان اصلی و لینک مقاله را ذکر کنید.