(Minghui.org) راننده شرکت هنگام رانندگی با اتومبیل در بزرگراه به خواب رفت و باعث شد اتومبیل به نرده محافظ جاده برخورد کند. درِ اتومبیل باز و شوهرم به بیرون پرت شده بود.

این اتفاق در بعدازظهر 28ژوئیه2014، زمانی رخ داد که همسرم و یکی از همکارانش از سفر کاری به شهر تانگشان برمی‌گشتند.

تصادف شدید خودرو

وقتی در اتومبیل باز شد، شوهرم به بیرون پرت شد. ابتدا دست چپش به زمین خورد و سپس سمت چپ سینه‌اش برخورد کرد. سپس بدنش چرخید و سمت راست سرش به زمین برخورد کرد، گوش راستش تقریباً با قدری پوست به سر وصل بود.

آن روز قبل از ناهار با او دربارۀ برنامه‌اش تلفنی صحبت کرده بودم. اما وقتی تا ساعت 3 بعدازظهر به خانه نرسید، دانستم مشکلی پیش آمده است. با شرکتش و همکارش که در همان سفر با او بود تماس گرفتم. راجع‌به تصادف اتومبیل و محل نگهداری شوهرم مطلع شدم.

احتمالاً مردم فکر کردند که او در محل حادثه جان باخته است. اما با مدت زیادی تأخیر به بیمارستان منتقل شد. او در کما بود و خونریزی داشت. بعد از اینکه عصر به بیمارستان کارگران تانگشان رسیدم، او را به اتاق عمل برده بودند.

زیاد طول نکشید که او را از اتاق عمل بیرون آوردند. او هنوز در کما بود. در گوشش زمزمه کردم، «دو عبارت دافا را به‌خاطر بسپار، "فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" به تو گفتم در هنگام مواجهه با خطر این را تکرار کنی!»

صبح روز بعد از خواب بیدار شد. هنگام تمیز کردن او، بین انگشتانش ماسه دیدم، بنابراین از پزشک پرسیدم که چرا هنوز ماسه روی دستش مانده است. دکتر گفت که آنها فقط بخیه ساده پوست را انجام دادند زیرا انتظار نداشتند او زنده بماند. دکتر گفت: «در چنین شرایطی، هیچ‌کسی نمی‌تواند زنده بماند.»

از آنجایی که او زنده ماند، پزشکان او را معاینه کامل کردند. هفت دنده سمت چپش شکسته بود. دست چپش از آرنج تا مچ شکسته بود و کف دست چپش به شدت کبود شده بود.

دکتر گفت گوش راست شوهرم جدا شد و پیشنهاد کرد گوش راستش را کامل بردارد و بعداً یک پروتز وصل کند. اصرار کردم که آن را بخیه کنند. دکتر انجام داد و گوش دوباره ترمیم شد، فقط کمی کوچکتر. حتی مشخص نیست که مجروح شده بود.

سه عمل جراحی روی بازوی چپش انجام شد. اما، پزشکان گفتند که عصب دست چپ از بین رفته، بنابراین دست چپ او دیگر کار نمی‌کند.

بازیابی شگفت‌انگیز

تا چهار ماه پس از آن، با او در بیمارستان ماندم و هر روز دو عبارت «فالون دافا خوب است و حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است" را برای او تکرار می‌کردم. دست چپ او به‌لطف قدرت دافا به‌طور کامل بهبود یافت.

در طول بستری شدن در بیمارستان، پزشکان متوجه شدند که شوهرم نمی‌تواند سرش را بالا بیاورد و متوجه شدند که ستون فقرات در ناحیه گردنش به‌شدت دچار کوفتگی شده است. معاینه در بیمارستان 301 پکن نشان داد که سه زائدۀ مهره‌ای او در بالای ستون فقرات گردنی از بین رفته است. به او توصیه شد که برای حمایت از سرش باید تا آخر عمر از گردن‌بند طبی استفاده کند.

زمانی که از بیمارستان مرخص شد، پزشک ارشد به شوهرم گفت که سه اتفاق شگفت‌انگیز رخ داده است: شوهرم هنوز زنده است، او به‌خوبی و خیلی سریع بهبود یافت.

شوهرم باگردن‌بند طبی به خانه برگشت. اما، ستون فقراتش در ناحیه گردن پس از نیم سال ترمیم شد و به‌لطف قدرت دافا، دیگر به گردن‌بند نیازی نداشت.

شوهرم گفت: «من از فالون دافا بهره‌مند شده‌ام. به فالون دافا باور دارم و از آن حمایت می‌کنم!»

این تجربه را نوشتم به این امید که افراد بیشتری بتوانند حقیقت را درک کنند و از حمایت فالون دافا برخوردار شوند.

خانواده ما از اینکه استاد شوهرم را نجات داد بسیار سپاسگزار است!

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.