(Minghui.org) به توصیه والدینم، پس از فارغ‌التحصیلی از کالج شروع به خواندن کتاب‌های فالون دافا کردم. گرچه هر روز جوآن فالون را مطالعه می‌کردم، وابستگی‌هایی قوی داشتم و درک من از فا بسیار کم بود. می‌دانستم دافا خوب است، اما پس از سال‌ها تحصیل علم، جنبه‌هایی از آموزه‌های استاد لی هنگجی وجود داشت که در آنها تردید داشتم.

تماشای ویدئویی درباره اندازه جهان، به من کمک کرد که درک بهتری از مقاله استاد لی، «قلمروها»  پیدا کنم و همچنین باعث شد مطالب مربوط به محدودیت‌های علم امروز را که در کتاب جوآن فالون به آن اشاره شده، بیشتر درک کنم. فهمیدم که تعریف مردم عادی از علم بسیار سطحی است.

برخی تصورات رایج درباره ماهیت واقعیت، در ذهن ما ریشه دوانده است و به‌طور طبیعی بر تفکر ما تأثیر می‌گذارد. تشخیص آنها بسیار دشوار است، اما استاد قطعاً آنها را به روش‌های مختلف به ما گوشزد خواهند کرد. اما ما تنها زمانی می‌توانیم آنها را رها کنیم که بدون قید و شرط به درون نگاه کنیم.

درک ماهیت اختلاف

وقتی در سال ۱۹۹۸ تازه شروع به تمرین دافا کرده بودم، به آموزه‌های ضبط‌شده استاد در کنفرانس دستیاران چانگچون گوش دادم. قسمتی که بیشتر از همه نظرم را جلب کرد این بود:

«اغلب گفته‌ام که هر وقت با مشکلی مواجه شدید، ابتدا باید به خودتان نگاه کنید. حتی اگر مشکلی به شما ربطی نداشته باشد، وقتی آن را می بینید، باز هم باید درون خود را جستجو کنید. می‌گویم که در این صورت هیچ چیز نمی‌تواند شما را از پیشروی در مسیرتان باز دارد.» (آمورش‌ها در کنفرانس دستیاران چانگچون)

فهمیدم که به‌عنوان تزکیه‌کننده، هرچه بیشتر سعی کنیم به تصورات خودمان بچسبیم، پیشرفت برایمان سخت‌تر می‌شود، به‌طوری که فقط باعث می‌شود برای مدتی طولانی در سطحی معین باقی بمانیم.

در محل کار رئیس بخش تولید بودم و پروژه‌های بزرگ زیادی را انجام داده بودم. وقتی فرد جدیدی رئیس شد، می‌خواست مرا به بخش دیگری منتقل کند. اما، سایر مدیران مخالفت کردند، بنابراین در‌نهایت توانستم بمانم. اما بعد آن همکار در طی تمامی جلسات شروع به انتقاد از من کرد.

خیلی عصبانی بودم و فکر می‌کردم که او به‌طور عمدی به من حمله می‌کند، بنابراین با او مشاجره کردم. اما وقتی آرام شدم، درک کردم که هیچ چیز تصادفی نیست. باید چیزی وجود داشته باشد که لازم است آن را تزکیه کنم. به درونم نگاه کردم و متوجه شدم که به شهرتم اهمیت زیادی می‌دهم و نمی‌توانم سرزنش را تحمل کنم.

کاستی‌هایی داشتم، بنابراین اختلافاتمان را کنار گذاشتم و از همکارم عذرخواهی کردم و او دیگر مرا غیرمنصفانه مؤاخذه نکرد. در واقع، وقتی بعدها پلیس سعی کرد من و خانواده‌ام را به‌خاطر ایمانمان به فالون دافا مورد آزار و اذیت قرار دهد، او واقعاً از ما محافظت کرد.

از آن زمان به بعد، هر وقت مسائلی وجود داشت که باعث ناراحتی‌ام  یا شعله‌ورشدن احساساتم می‌شد، بلافاصله به درون نگاه ‌کرده‌ام تا ببینم چه وابستگی‌هایی در من برانگیخته شده است. روند ازبین‌بردن وابستگی‌ها اغلب دردناک است، اما پس از آن، همیشه احساس آرامش و شادی می‌کردم.

وابستگی به زمان

من و خانواده‌ام به‌خاطر اعتقادمان به دافا به طرق مختلف مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌ایم. برای جلوگیری از دستگیری مجبور به ترک خانه شدیم و پلیس در سراسر استان به دنبال ما بود. ما دستگیر، شکنجه، تهدید به مرگ شده‌ و به اردوگاههای کار اجباری فرستاده شده‌ایم.

تمرین‌کننده‌ای جوان را دیدم که در یکی از اردوگاه‌های کار اجباری براثر اعتصاب غذا درحال مرگ بود. مشاهده این اتفاق باعث ظهور وابستگی‌هایم شد و اعتقادم به دافا شروع به تزلزل کرد. مدام به این فکر می‌کردم که اصلاح فای جهان چه زمانی فرا می‌رسد و چرا تمرین‌کنندگان دافا باید چنین مصائب وحشتناکی را متحمل ‌شوند. من دچار گمگشتگی شدم و دیگر تزکیه نکردم.

در سال ۲۰۰۴ به دافا بازگشتم و بارها از خودم پرسیدم: «هدف از تزکیه‌ام چیست؟ آیا برای دستیابی به روشن‌بینی شخصی است یا برای کمک به استاد در بیدارکردن افراد بیشتر؟ چرا باید اینقدر به زمان اصلاح فای جهان وابسته باشم؟ چرا شک و تردیدهایی درخصوص آموزه‌های استاد داشتم؟»

با نگاه مداوم به درون، خودخواهی‌ام را به وضوح دیدم. نمی‌خواستم محنت‌ها و دردها را تحمل کنم. می‌خواستم زودتر به روشن‌بینی برسم و به دیگران نیکخواهی کمی داشتم. خودخواهی همچنین درخصوص درک من از دافا و باورم به دافا مانع ایجاد کرد. وقتی به بخش‌هایی از فا برمی‌خوردم که مفید بودند، خوشحال می‌شدم، اما درخصوص بخش‌هایی که فکر می‌کردم فراتر از درک من هستند، شک داشتم و نمی‌خواستم به آنها فکر کنم.

با درک این موضوع ذهنم روشن شد و ‌دانستم که باید چه کار کنم. دیگر به زمان وابسته نبودم. بنابراین با نظم و ترتیبات نیک‌خواهانه استاد، به بسیاری از افراد کمک کردیم تا در دافا تزکیه کنند، گروه‌های مطالعه فا را تشکیل دادیم و در پروژه‌های روشنگری حقیقت شرکت کردیم.

به‌دست‌آوردن و از‌دست‌دادن

من و همسرم اغلب درباره «از‌دست‌دادن و به‌دست‌آوردن» در جوآن فالون و «ثروت با تقوا» در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر صحبت می‌کنیم. تزکیه کنندگان باید تقوای خود را حفظ کنند. پس آیا احمقانه نیست که کسی تقوای خود را به‌خاطر وابستگی به منفعت‌طلبی از دست بدهد؟ اینکه فردی چقدر پول دارد از قبل تعیین شده است. مهم نیست که چقدر به دنبال منفعت مالی باشیم، ممکن است باز هم همان درآمد را داشته باشیم زیرا بیش از حد وابسته هستیم. پس از کنارگذاشتن این وابستگی، احساس کردم که همه چیز به آرامی پیش می‌رود و می‌توانم با دیگران تعامل مؤثرتری داشته باشم.

پیروی از روند طبیعی

من و همسرم اغلب درباره برنامه‌ریزی برای آینده صحبت می‌کردیم، اما از آنجا که استاد بهترین‌ها را برای ما نظم و ترتیب می‌دهند، فقط روند طبیعی را دنبال می‌کنیم و برای چیزی اصرار نمی‌کنیم.

استاد بیان کردند:

«... شخص بعد از تولد، به خانواده‌ای معین، مدرسه‌ای معین، و بعد از بزرگ‌شدن به محل کار معینی تعلق دارد و از طریق کار او در جامعه تماس‌های مختلفی به وجود می‌آید. به عبارتی، طرح کلی تمام جامعه به این صورت ترتیب داده می‌شود.» (سخنرانی هفتم، جوآن فالون)

همسرم شغل جدیدی پیدا کرد و متوجه شد که زمان بیشتری برای روشنگری حقیقت دارد و با افراد بیشتری آشنا می‌شود. فرزند ما هم در مدرسه خصوصی پذیرفته شد. او هنگام ثبت‌نام در پایین‌ترین سطح کلاس خود قرار داشت، اما یک سال بعد به بالاترین سطح ارتقا یافت. ویژگی‌های اخلاقی برجسته او همچنین مورد تحسین معلمان و مدیر قرار گرفت.

شکل‌گیری  بدنی واحد

یک زوج تمرین‌کننده مسن در منطقه ما در زمینه روشنگری حقیقت بسیار فعال بودند، و همه ما معتقد بودیم که آنها به‌خوبی تزکیه کردند. اما، بعداً متوجه شدم که شکاف زیادی بین آنها وجود دارد. دلیل اصلی این بود که آنها روابط کارمایی با هم داشتند. شوهر درونگرا بود و زن نمی‌توانست او را ببخشد به‌خاطر اینکه در جوانی با او به سردی رفتار ‌کرده بود.

وقتی شوهر کارمای بیماری را تجربه کرد، به‌طور جداگانه با آنها صحبت کردم. زن فقط شکایت می‌کرد و شوهر نه می‌دانست چگونه به درون نگاه کند و نه از ترس ازدست‌دادن وجهه خود می‌توانست صادقانه صحبت کند. احساس ناتوانی می‌کردم و نمی‌دانستم چگونه به آنها کمک کنم. کمی بعد، شوهر فوت کرد.

درک من این است که نیروهای کهن از شکاف‌های بین تمرین‌کنندگان استفاده می‌کنند تا ما را از شکل‌گیری بدن واحد باز دارند. اگر نتوانیم مشکلات خود را با مهربانی حل کنیم و نتوانیم در طلب منافع مادی بودن را رها کنیم، پس چگونه می‌توانیم با هم پیشرفت کنیم؟

رهاکردن احساسات

من و همسرم از طریق تزکیه در دافا با یکدیگر آشنا شدیم. درک ما از فا بسیار مشابه است، و هر روز تجربیات خود را به اشتراک می‌گذاریم. وقتی بیرون هستیم، می‌توانیم به هم نگاه کنیم و افکارمان را از روی لبخند بفهمیم. در خانه هر که وقت بیشتری داشته باشد طبیعتاً به کارهای خانه رسیدگی می‌کند. وقتی اختلافاتی داریم، همیشه به درون نگاه می‌کنیم تا آنها را حل کنیم.

هم‌تمرین‌کنندگان، دوستان و همکاران رابطه ما را تحسین می‌کنند. زوج باتجربه‌ای که قبلاً نام بردم، رنجش و خشم را به دل گرفته بودند، در حالی که خانواده ما پرمهر است. اما، هر دوی اینها وابستگی به احساسات هستند. استاد در شعر «آرزوی‌تان چیست؟» در هنگ یین 3 بیان کردند:

«احساسات یک تور است: هرچه فرد بیشتر تقلا کند، تنگ‌تر می‌شود
شهرت و منفعت، مردم را در سراسر زندگی‌شان محکم می‌پیچاند...»

من و همسرم می‌دانیم که باید احساسات بین خود را کمرنگ کنیم. در غیر این صورت، قطعاً روی تزکیه یکدیگر تأثیر خواهیم گذاشت و نمی‌توانیم شین‌شینگ خود را بهبود بخشیم. رابطه زن و شوهر نتیجه روابط کارمایی است. چه گرفتار محبت و چه درگیر رنجش باشیم، قلب ما را می‌بندد.

در طول ۲۳ سال تزکیه‌ام، مواقعی وجود داشت که وابستگی‌هایم آنقدر قوی بودند که عملکرد ضعیفی داشتم، درحالی‌که در مواقعی کوشا بودم و به‌صورت فعال به نجات مردم کمک می‌کردم. همچنین مواقعی بود که به‌خاطر آزار و اذیت می‌ترسیدم و مردد بودم.

استادا ز شما، به‌خاطر نجات ما سپاسگزارم! از شما، هم‌تمرین‌کنندگان، برای کمک‌تان در طول این مسیر متشکرم! من با پشتکار تزکیه می‌کنم، به فا اعتبار می‌بخشم، و با عنوان مرید دافا در دوره اصلاح فا زندگی می‌کنم.

دیدگاه‌های بیان‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیه مطالب منتشرشده در وب‌سایت مینگهویی توسط این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت هستند. مینگهویی مجموعه‌ای از محتوای آنلاین خود را به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص تولید می‌کند.