(Minghui.org) من قبلاً افسر پلیس بودم. وقتی در سال ۲۰۰۷ شروع به تمرین فالون دافا کردم، بسیاری از مردم نمی‌توانستند دلیل آن را درک کنند. نظر مکرر آنها این بود: «شما یک افسر پلیس با تحصیلات خوب هستید. چرا می‌خواهید فالون دافا را تمرین کنید؟»

آن‌ها فقط می‌بینند که تمرین‌کنندگان به‌خاطر آزار و اذیت تحمیلی ازسوی حزب کمونیست چین (ح‌ک‌چ) سختی‌ها و رنج‌های زیادی را متحمل می‌شوند—آنها چیزهایی را که ما از تزکیه به دست می‌آوریم نمی‌بینند، مانند درک زندگی، بهبود  ویژگی‌های اخلاقی و فواید سلامتی فوق‌العاده.

جهانی آکنده از توهم

همیشه به ادبیات، تاریخ و فلسفه علاقه داشته‌ام و ذهنی نسبتاً باز دارم. وقتی جوان بودم، چهار بار به طور معجزه‌آسایی از فجایع جان سالم به در بردم. معتقد بودم که توسط موجودات الهی محافظت می‌شوم و همیشه میل به کسب اطلاعات درباره موجودات الهی، بوداها و زندگی داشتم. کتاب‌هایی درباره بودیسم، دائوئیسم و مسیحیت خوانده‌ام و بسیاری از پیشگویی‌ها از چین و خارج از کشور را مطالعه کرده‌ام. چیزی که شگفت‌انگیزتر به نظرم آمد این بود که تقریباً همه پیشگویی‌ها درباره ازبین‌رفتن موج عظیمی از انسان‌ها و ورود به دوره جدیدی از تمدن صحبت می‌کنند. پیشگویی‌ها در آنجا به پایان می‌رسید.

همیشه درباره این فکر می‌کردم که آیا در این دنیا موجودات الهی و بوداها وجود دارند، آیا انسان‌ها روح دارند و آیا ما می‌توانیم با موجودات الهی و بوداها ارتباط برقرار کنیم. همچنین درباره این فکر می‌کردم که آیا یک نفر می‌تواند به موجودی سطح بالا تبدیل شود.

با وجود اینکه ذهنی باز داشتم، اما در این جامعه الحادی تحصیل کرده بودم و به علم ایمان راسخ داشتم. علاوه‌بر این، هیچ یک از کتاب‌هایی که خواندم نتوانستند به‌طور کامل کنجکاوی مرا از نظر علمی برآورده کنند. حتی فکر می‌کردم آنچه در کتاب‌های مذهبی می‌خوانم با علم مخالف است. هیچ‌کدام از آنها نتوانستند مرا متقاعد کنند که آنچه می‌گویند واقعی است.

فالون دافا تمام تردیدهای مرا برطرف کرد

در سال ۲۰۰۴، به‌خاطر انجام روند کاری‌ام و به‌خاطر اینکه چیز بهتری نمی‌دانستم، در آزار و شکنجه تمرین‌کنندگان دافا شرکت کردم. خوشبختانه، در آن زمان توانستم حقیقت دافا را کشف کنم. کتاب‌های دافا را که هنگام غارت خانه‌ها از تمرین‌کنندگان توقیف شده بود، به خانه بردم. بیش از دو سال آنها را با دقت خواندم. آموزه‌های استاد لی هنگجی (بنیان‌گذار دافا) چشمانم را باز کرد و اغلب احساس می‌کردم برای اولین بار دارم در هوای تازه‌ای نفس می‌کشم.

سخنان استاد در نگاه اول بسیار ساده به نظر می‌رسید، اما معانی درونی بسیار عمیقی دارند. شگفت‌انگیز است که من همچنان از خواندن آنها خسته نمی‌شوم. با خواندن مکرر جوآن فالون در آن زمان، اغلب درک متفاوتی نسبت به دفعه قبل داشتم و به من این امکان را می‌داد که چیزهای بیشتری را درک کنم. مطالعه فا استاد به من کمک کرد تا بفهمم که مردم نه تنها روح دارند، بلکه روح آنها از بُعدهای بالاتر فرود آمده و در طول‌عمرهای بسیار، بازپیدا شده است.

همچنین بسیاری از اصول سطح بالا را درک کردم، مانند اینکه چرا به این زمین آمدیم، چرا مردم در توهم گرفتار شده‌اند، چرا این قانون بزرگ کیهان در این زمان اشاعه می‌یابد، و اینکه چگونه از طریق تزکیه به خود اصلی خود بازگردیم.

وقتی به موضوعی علاقه مند می‌شوم، تمایل دارم درباره آن موضوع کندوکاو کنم تا دیدگاه‌های مختلف بیشتری در مورد آن بیابم. اما وقتی آموزه‌های استاد را خواندم، از همان ابتدا تحسین من درخصوص آنها بسیار عمیق بود. استاد تاکنون بیش از ۴۰ کتاب منتشر کرده‌اند که بسیاری از اصول فا و اسرار آسمانی را توضیح می‌دهند. مطالب این کتاب‌ها غنی و ژرف است. علاوه‌بر این، آنها را می‌توان به‌طور کامل با مفاهیم علمی توضیح داد. تا زمانی که فرد تحت کنترل تصوراتش نباشد، هر چه راحت‌تر بتواند این آموزه‌ها را بپذیرد، سریعتر در تزکیه پیشرفت خواهد کرد.

گرچه درک روشنی از فالون دافا داشتم، اما هنوز هم به‌خاطر داشتن چند تصور نادرست محدود شده بودم. اولاً، بسیاری از تمرین‌کنندگان دافا را مورد آزار و اذیت قرار داده بودم و احساس می‌کردم که چون مرتکب چنین جنایات جدی شده‌ام، لیاقت این را ندارم که یکی از آنها باشم. دوم اینکه وابستگی‌های جدی زیادی مثل ورق‌بازی، شطرنج و غیره داشتم و بداخلاق بودم. اما به‌عنوان یک تزکیه‌کننده، نه تنها باید این وابستگی‌ها را رها می‌کردم ، بلکه باید «وقتی کسی با مشت به شما می‌زند چیزی نگویید یا وقتی به شما توهین می‌کند، پاسخی ندهید» (سخنرانی ارائه‌شده در کنفرانس در سیدنی). فکر نمی‌کردم بتوانم این کار را انجام دهم. سوم، به‌عنوان یک افسر پلیس، از عواقب ناشی از تمرین فالون دافا کاملاً آگاه بودم. این برای من بسیار نگران‌کننده بود.

اما، درواقع، اینکه آیا فردی می‌تواند یک تمرین‌کننده دافا شود، به‌طور نظام‌مندی نظم و ترتیب داده شده است. استاد در خواب، در مکانی که من با بسیاری دیگر به ایشان گوش می‌دادم که فا را آموزش می‌دادند به من اشاره کردند. در وسط سخنرانی، استاد ناگهان گفتند: «من به شما چند توانایی مافوق‌طبیعی نشان خواهم داد.» سپس احساس کردم که انرژی قدرتمندی مانند یک شوک الکتریکی با ولتاژ بالا به تمام بدنم نفوذ می‌کند. بدنم می‌لرزید و استاد لبخندی زدند و از ما پرسیدند: «احساس می‌کنید؟» آن موقع بود که از خواب بیدار شدم. بیرون رفتم تا تمرین‌کنندگان دافا را پیدا کنم و درباره رؤیای خود به آنها بگویم و با کمک آنها، مصممانه شروع به تمرین فالون دافا کردم.

تجربیات معجزه‌آسای زیادی در تزکیه داشته‌ام. یک بار وقتی داشتم مدیتیشن انجام می‌دادم، دیدم که استاد انرژی بسیار قوی را  به پیشانی من می‌فرستند که تا اعماق مغزم نفوذ می‌کرد. گرچه در این بعد، فاصله پیشانی تا غده صنوبری بسیار کوتاه است، اما در بعد دیگر صدها هزار مایل است. سرم خیلی درد می‌کرد، فکر می‌کردم که این درد هیچ وقت تمام نمی‌شود.

چشم سوم من از آن زمان باز است. بعداً از استاد خواستم آن را برای من ببندند، زیرا بسیار کنجکاو هستم و بُعدهای دیگر فوق‌العاده زیبا و اسرارآمیز هستند. آنها حواس مرا پرت کرده و رسیدن به حالت سکون را سخت می‌کردند. اما، هنوز هم گاهی اوقات می‌توانم صحنه‌هایی را در بُعدهای دیگر ببینم.

بعداً به توانایی فوق‌طبیعی دانستن سرنوشت دست یافتم. چیزهای زیادی درباره خودم و دیگران در زندگی‌های گذشته و روابط کارمایی بین ما فهمیدم. هنگامی که واقعاً مطابق با الزامات دافا تزکیه کردم، سطح تزکیه‌ام به‌شدت افزایش یافت. در عرض کمی بیش از سه ماه، ستون گونگ (انرژی) من فراتر از سه قلمرو رفته بود، که در بعدهای دیگر به صورت «سه گل در بالای سر جمع می‌شوند» تجلی می‌یابد.

دافا مرا مهربان، منطقی و بردبار ساخته است

در طول این سال‌های تزکیه، رنج‌های زیادی را متحمل شده‌ام، چه از نظر ذهنی و چه از لحاظ جسمی، به‌ویژه در چند سال اول که مردم متوجه شدند که فالون دافا را تمرین می‌کنم. دوستان، اقوام، همسایه‌ها و همکاران کم کم از من فاصله گرفتند. برخی فکر می‌کردند که اگر با من ارتباط داشته باشند، درگیر خواهند شد، برخی دیگر رفتار خصمانه‌ای داشتند، و برخی حتی در آزار و شکنجه شرکت کردند.

البته آنها را درک کردم. به‌خاطر «جنبش‌های» سیاسی بسیار زیاد ازسوی ح‌ک‌چ، ذهن مردم تا حد زیادی متزلزل شد و آنها واقعاً از اعماق درون خود از ح‌ک‌چ می‌ترسیدند. نه تنها این، بلکه آنها توسط ایدئولوژی الحادی مسموم و با انواع و اقسام دروغ‌ها و تبلیغات گمراه شدند، بنابراین اطلاعات بسیار کمی درباره حقیقت فالون دافا داشتند. آنها درواقع افراد رقت‌انگیزی هستند که در توهم رنج می‌برند و نمی‌توانند بین حق و باطل تفاوت قائل شوند.

دو بار دستگیر و در یک مرکز شستشوی مغزی شکنجه شده‌ام، زیرا از اعتقادم دست برنمی‌دارم. بارها در محل کارم تنبیه شده و به بیرون از اداره پلیس منتقل شدم. زمانی که افسر پلیس بودم، همیشه این ما بودیم که کتک می‌زدیم، اما بعد از اینکه دافا را تمرین کردم، افرادی که حقیقت دافا را نمی‌دانستند، مرا کتک زدند. همچنین به دست پلیس و کارکنان مرکز شستشوی مغزی مورد تعرض وحشیانه قرار گرفتم. اما هرگز به این افراد احساسی حاکی از کینه نداشته‌ام. برعکس، با آنها احساس همدردی می‌کردم و واقعاً نگران آینده آنها بودم.

من مجبور شدم تقریباً دو سال مخفی شوم. مادرم در آن زمان حال خوبی نداشت و به‌شدت نگران من بود. من فرزند بسیار وظیفه‌شناسی هستم و چاره‌ای جز بردن او با خودم نداشتم. آن روزها واقعاً سخت بود. اما، به‌خاطر اینکه مادرم در کنار من بود، شادتر شد و سلامتی او بسیار بهبود یافت. شعری در وصف آن دوران سخت نوشتم:

زندگی در خفا و دور از خانه

دور از عطر زادگاهم
با یک کیف ساده
هیچ جای معمولی برای ماندن وجود ندارد،
هیچ چیز خوبی برای پوشیدن نیست.

هیچ پیامی از طرف دوستان یا اقوام وجود ندارد،
با چشیدن طعم سردی دنیا
در حالی که آواره و سرگردانم تزکیه می‌کنم،
به نجات مردم مشغول می‌شوم
با مشکلاتی در درون و بیرون،
درحالی‌که از مادر پیرم مراقبت می‌کنم.

مدت کوتاهی پس از اینکه به خانه و سر کار برگشتم، شخصی از شاخه بالاتر آمد تا از وضعیتم درخصوص فالون دافا مطلع شود. کمیته امور سیاسی و حقوقی محلی توصیه کرد که برخی از افراد دست‌اندرکار را برای دیدن من بفرستند. به آنها درباره فالون دافا به تفصیل گفتم و مسائل زیادی را مطرح کردم، به‌ویژه این موضوع که تمرین‌کنندگان دافا ضد ح‌ک‌چ هستند و درگیر سیاست می‌شوند.

به آنها پاسخ دادم: «به نظر شما کدام بزرگتر است: اراده آسمان یا ح‌ک‌چ؟ بسیاری از مردم فقط می‌دانند که از خواست حزب پیروی کنند و جرئت کنند برخلاف اراده آسمان و مردم چین حرکت کنند. آنها فکر می‌کنند که حزب حتی پس از اینکه اشتباهات فاحشی مرتکب شده است، هنوز درست است. ح‌ک‌چ ملحد است و وجود موجودات الهی و بودا را به رسمیت نمی‌شناسد، بنابراین جرئت می‌کند فالون دافا، قانون کیهان را مورد آزار و اذیت قرار دهد!

«مأموریت فالون دافا نجات همه مردم در دوران پایان دارما است. شاکیامونی زمانی گفت که وقتی گل اودومبارا (گل مقدس قلمروی آسمانی که هر ۳ هزار سال یک‌بار شکوفا می‌شود) در دنیای بشری ظاهر می‌شود، آن زمان است که پادشاه چرخ‌گردان مقدس، فایی را که مردم را نجات می‌دهد، آموزش می‌دهد.

گل های اودومبارا اکنون در سراسر جهان شکوفا می‌شوند. در منطقه ما، گل مقدس در خانه‌های هشت تمرین‌کننده دافا شکوفا شد. از آنها عکس گرفتیم و من شخصاً تصاویر را به اداره پلیس و اداره ۶۱۰ تحویل دادم. این گل جادویی به نور خورشید، خاک یا آب نیاز ندارد و در مکان‌هایی مانند شیشه، لوله‌های آب، دیوارها و سایر مکان‌ها شکوفا می‌شود. دلیل اینکه ما به مردم درباره جنایات ح‌ک‌چ می‌گوییم، دخالت در سیاست نیست، بلکه جلوگیری از نابود‌شدن مردم توسط اراده هنگام مجازات ح‌ک‌چ است.»

مسئولان بیش از سه ساعت به من گوش دادند.

بسیاری از مردم شاهد رنج تمرین‌کنندگان بی‌گناه دافا بوده‌اند و با ما همدردی کرده‌اند. اما وقتی مردم را در خیابان می‌بینم که مشغول امرار معاش هستند، با آنها همدلی می‌کنم، مخصوصاً کسانی که در نیروی انتظامی، دادستانی و دادگستری کار می‌کنند و همچنین معلمان و دانش‌آموزان.

آنها توسط الحاد مسموم شده‌اند و دروغ‌های ح‌ک‌چ درباره دافا را باور کرده‌اند، بنابراین از تمرین‌کنندگان دافا متنفرند. برخی هنوز در این آزار و شکنجه شرکت می‌کنند. این افراد در شرایط بسیار خطرناکی قرار دارند.

صمیمانه به آن افراد توصیه می‌کنم که درباره دافا آگاه شوند، به آنچه تمرین‌کنندگان به آنها می‌گویند درحالی‌که زندگی خود را به خطر می‌اندازند، فکر کنند و در آزار و شکنجه شرکت نکنند زیرا این بزرگترین جنایت خواهد بود. امیدوارم که همه افراد مقدرشده از فاجعه نهایی جان سالم به در ببرند، توسط موجودات الهی و بوداها نجات یابند و آینده‌ای روشن داشته باشند.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.