(Minghui.org) هشت نفر از افراد محلی و اداره پلیس‌ در حوالی ساعت 10:30 صبح در اکتبر2021 به منرلم آمدند. یکی از آنها که از افراد محلی بود را شناختم، سه تن با لباس پلیس بودند. آنها را دعوت و برای‌شان چای آماده کردم. نشستم و چند دقیقه‌ای چیزی نگفتم، در سکوت افکار درست فرستادم.

فردی را که می‌شناختم، مرد 60 ساله‌ای را به‌عنوان «کارشناس» شهرداری معرفی کرد. آن مرد ابتدا سعی کرد از من تعریف کند: «خواهر بزرگ، چیزهایی درباره شما خواندم. شما بسیار توانمند هستید، خانه‌تان زیبا و مرتب است. آیا هنوز فالون دافا را تمرین‌ می‌کنید؟»

پاسخ دادم: «تمرین‌کنندگان فالون گونگ حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری را تمرین ‌می‌کنند. آن بهترین است. ازآنجاکه شما کارشناس هستید، سؤالی درباره حادثه خودسوزی میدان تیان‌آنمن دارم. چرا لباس‌ها و شلوار وانگ جیندونگ به‌شدت سوخته بود، اما بطری پلاستیکی اسپرایت بین پاهایش سالم بود؟ چرا لیو سینگ پس از قطع نای می‌توانست بخواند؟»

او نتوانست پاسخ دهد و گفت که پس از اینکه به منزل رفت فیلم را بادقت نگاه می‌کند.

با سؤال دیگری درباره رئیس نیروهای مسلح و مأمور ژانگ ادامه دادم. جنایاتی که این دو نفر علیه تمرین‌کنندگان فالون گونگ در طی سال‌های 1999 و 2000 انجام داده بودند را فهرست کردم. رئیس نیروهای مسلح شهر تقریباً همه تمرین‌کنندگان شهر را تحت ضرب و شتم قرار داده بود. او و ژانگ خانه‌های تمرین‌کنندگان را غارت کردند، کتاب‌های فالون گونگ را سوزاندند و ده‌ها هزار یوآن از آنها اخاذی کردند.

آنها احشام و وسایل شخصی تمرین‌کنندگان را مصادره کردند. از کارشناس پرسیدم: «شما کارشناس هستید و قانون را می‌دانید. آیا این دو نفر قانون را نقض نکرده‌اند؟ آیا نباید زندانی شوند؟» او چیزی نگفت.

به او گفتم که ژانگ به‌خاطر اعمالش متحمل مجازات شده‌ و اکنون مرده است. سپس به دو مورد دیگر از دریافت عقوبت اشاره کردم. لیو جینگ، مجری دوربین مداربسته که برای مدت طولانی اخبار تهمت به فالون گونگ را پخش کرده بود، مدت‌ها پیش بر اثر سرطان مرد. رن چانگشیا، رئیس اداره پلیس شهر دنگ‌فنگ در آزار و شکنجه فالون گونگ بسیار فعال بود، در یک تصادف رانندگی مرد. شوهرش چند سال بعد بر اثر سرطان درگذشت. فرزند نوجوان‌شان یتیم شد.

«کارشناس» به من گفت: «ازآنجایی‌که فکر می‌کنی فالون گونگ خوب است، می‌توانید در خانه تمرین کنید. بیرون نروید و چیزهایی مانند "آسمان ح‌ک‌چ را نابود می‌کند" و غیره را نگویید.»

حرفش را قطع کردم و گفتم که منبع آن کلمات واقعاً آسمان است و در ادامه درباره «نوشته‌های پشت سنگ» در استان گوئیژو صحبت کردم، که با شش کلمه چینی روی سنگ نوشته شده، «حزب کمونیست چین نابود خواهد شد.». مگر این‌طور نیست که آسمان از طریق سنگ به ما هشدار می‌دهد؟

کارشناس پاسخ داد: «آن فقط یک سنگ است. حزب کمونیست در جامعه خوب عمل می‌کند.»

 سریع ادامه دادم: «آیا این حقیقت دارد؟ در طول قحطی بزرگ سال 1959، خانواده‌ام از گرسنگی مردند، فقط من زنده ماندم. افراد بسیاری فقط در یک مکان از گرسنگی مردند! من اینجا آمدم و ازدواج کردم. سخت کار کردم و هنوز هم برای پر کردن شکمم تلاش می‌کنم. چه چیزی تحت حاکمیت ح‌ک‌چ خوب است؟»

او موضوع را عوض کرد و درباره نوه 12 ساله‌ام پرسید. پس از اینکه فهمید به نوه‌ام یاد دادم که به‌خاطر داشته باشد، «فالون دافا خوب است» پرسید، که آیا به‌دلیل تمرین فالون دافا از تأثیر آن بر آینده‌اش  مانند رفتن به دانشگاه یا یافتن شغل نمی‌ترسم.

به او گفتم نمی‌ترسم، زیرا سرنوشتش توسط آسمان رقم می‌خورد. او آنچه را که لیاقتش را دارد خواهد داشت و هیچ کس نمی‌تواند آن را از او بگیرد. علاوه‌براین، اجدادمان در طول نسل‌ها کارهای خوب انجام داده‌اند و برکات زیادی جمع کرده‌اند. من نگرانش نیستم.»

زنی در میان آنها پرسید: «گفتید فالون دافا خوب است. چه خوبی دارد؟»

پرسیدم که آیا آنها با این عبارت موافق هستند: «وقتی مورد ضرب و شتم یا سرزنش قرار می‌گیرید، تلافی نکنید.» وقتی جواب مثبت دادند، پرسیدم آیا می‌توانند آن را رعایت کنند. کسی جواب نداد.

به آنها گفتم که من و هر کسی که فالون دافا را تمرین کند می‌تواند، زیرا استادمان از ما می‌خواهند که این کار را انجام دهیم.

ادامه دادم: «آنچه به شما می‌گویم حقیقت است. همه شما برای دولت کار می‌کنید. هیچ کار اشتباهی برخلاف وجدان‌تان انجام ندهید. کار خوب انجام دهید و تقوا جمع کنید، که برای شما و خانواده‌تان برکت به‌ارمغان خواهد ‌آورد. فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار ندهید. برای شما و خانواده‌تان بدبختی به همراه خواهد داشت. این را به‌خاطر بسپارید!»

دو مأمور پلیس برخاستند و به کارشناس گفتند که کارهای دیگری دارند. با آنها تا دم در رفتم و گفتم: «لطفاً به‌خاطر داشته باشید، تمرین‌کنندگان فالون دافا را مورد آزار و اذیت قرار ندهید! پیامدهای وحشتناکی به همراه خواهد داشت!» گفتند که درک کردند.

«کارشناس» شکایت کرد که من مدام حرفش را قطع کردم. به او گفتم که از ارتکاب جنایات بر علیه دافا که به او و خانواده‌اش آسیب می‌رساند، جلوگیری کردم. او گفت که حرف‌هایم پرزرق و برق اما درکش دشوار بود. اضافه کردم: «شما درک نمی‌کنید، اما روح‌تان درک می‌کند!» او شوکه شد و دیگر حرفی نزد.

وقتی از آنها خواستم که برای ناهار بمانند، همه بلند شدند و گفتند که باید بروند. با آنها تا دم در رفتم و گفتم به‌خاطر داشته باشید: «فالون دافا خوب است. حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است.» برخی از آنها گفتند که این کار را انجام می‌دهند.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.