(Minghui.org) خوش‌اقبال بودم که در اوایل سال 1999 با فالون دافا آشنا شدم و به سایر تمرین‌کنندگان روستایم پیوستم. چند ماه بعد، حزب کمونیست چین کمپینی سراسری را علیه فالون دافا راه‌اندازی کرد. پلیس به خانه‌ام حمله کرد. به‌دلیل فشار و ترس، تمرین این روش را کنار گذاشتم تا بیش از 20 سال بعد که دوباره به تمرین فالون دافا روی آوردم.

وقتی ناگهان با محنتی مواجه شدم

در ماه مه 2021، حالم خوب نبود و تمام بدنم متورم شده بود. فکر می‌کردم ممکن است عوارض دیابتم باشد، بنابراین در 3 ژوئن برای معاینه به بیمارستانی محلی رفتم. نتیجه نشان داد که ممکن است سلول‌های بدخیمی در خونم داشته باشم که بعداً بیمارستان استانی جینان تأییدش کرد.

پزشک متوجه سه تومور بدخیم در تخمدانم نیز شد. از آنجا که برای برداشتن تومورها نیاز به یک عمل جراحی بزرگ بود، بیمارستان محلی مرا به بیمارستان یانتایشان ارجاع داد و در آنجا به من گفتند که تومورها به تمام بدنم گسترش یافته است. جراحی به‌دلیل اندازه تومورها بسیار خطرناک بود، بنابراین پزشک تصمیم گرفت قبل از انجام هر گونه جراحی، ابتدا تحت شیمی‌درمانی قرار بگیرم تا تومورها کوچک شوند.

پس از 19 روز شیمی‌درمانی، تومورهایم کوچک شدند و در روز بیستم تحت عمل جراحی قرار گرفتم تا تومورهای تخمدانم برداشته شوند. هشت سوراخ در هر طرف بدنم زیر دنده‌ها ایجاد و بعد با صفحات فولادی بسته شد. جراحی تقریباً 12 ساعت طول کشید و حدود 1.8 کیلوگرم تومور برداشته شد.

بعد از جراحی، فقط مایع حاوی پروتئین و آلبومین بالا به من تزریق می‌شد. هزینه بیمارستان بیش از 6000 یوان در روز بود.

بعد از 38 روز بستری شدن در بیمارستان مرخص شدم. اما یک هفته بعد به بیمارستان برگشتم چون نمی‌توانستم چیزی بخورم و بیاشامم. معاینه دیگری انجام شد و تومورهای زیادی در لوله‌های صفراوی و اثناعشرم پیدا شد. پزشک پیشنهاد داد که برای برداشتن تومورها فوراً تحت جراحی قرار بگیرم.

از آنجا که هنوز زخم‌های جراحی تخمدانم بهبود نیافته بود، جراحی جدید باید با قرار دادن لوله‌هایی ازطریق دهان و بینی‌ام انجام می‌شد. فشار خونم در حین جراحی به‌سرعت بالا رفت. پزشک قصد داشت در یک جراحی هم روی لوله‌های صفراوی و هم اثناعشرم کار کند، اما در وسط جراحی تصمیم گرفت عمل لوله‌های صفراوی را یک هفته به تعویق بیندازد. این به تعویق انداختن 30هزار یوان بیشتر برایم هزینه برداشت.

این سه عمل جراحی، برزخی برایم بود. حدود 25 کیلوگرم وزن کم کردم. در طول مدتی که در اتاق بیماران بودم، تمام بدنم درد می‌کرد، بنابراین جرئت پوشیدن شلواری سنگین را نداشتم. هر روز فقط با پشت خمیده در تخت می‌خوابیدم.

بعد از بیش از 40 روز بستری شدن در بیمارستان، مرخص شدم و 17 روز پس از بازگشت به خانه شیمی‌درمانی‌ام را شروع کردم. یک روز، پس از شیمی‌درمانی در بیمارستان و بازگشت به خانه، خون بالا آوردم، آنقدر شدید که هیچ‌یک از بیمارستان‌های محلی جرأت نکردند مرا پذیرش کند. حتی یکی از پزشکان گفت که بیشتر از پایان سال زنده نخواهم ماند.

بعد از جلسه سوم شیمی‌درمانی، ریزش مویم زیاد شد. نمی‌توانستم غذا را در معده‌ام نگه دارم و هر بار که غذا می‌خوردم بالا می‌آوردم. این وضعیت هفت ماه و نیم طول کشید. تمام مدت در تخت دراز کشیده بودم زیرا آنقدر ضعیف شده بودم که نمی‌توانستم روی پاهایم بایستم.

بعداً با معاینه‌ای مشخص شد که سرطان مخاط رحم دارم. پزشک بیمارستان یانتایشان راه بهتری برای درمانم نداشت و در 28 دسامبر 2021 مرخصم کرد.

با این‌که پول داشتم، هیچ درمانی وجود نداشت. ناامید شده بودم، مثل قایق کوچکی که لنگرش شکسته باشد و با امواج دریا، بی‌مقصد به پیش می‌رود.

خیلی رنگ‌پریده بودم. روی تخت دراز می‌کشیدم و سرم را روی لبه تخت می‌گذاشتم تا هر لحظه بتوانم به‌راحتی بالا بیاورم. هنگام صحبت کردن خیلی ضعیف بودم. همسایگانم که به ملاقاتم می‌آمدند، آهسته در گوش هم می‌گفتند که روزهای زیادی از عمرم باقی نمانده است.

معجزه‌ای رخ داد

13 فوریه 2021 روزی آفتابی بود. ناگهان احساس کردم که دوست دارم به خیابان بروم. به‌سختی بلند شدم و ویلچرم را به‌سمت در ورودی هل دادم. همان موقع یک تمرین‌کننده فالون دافا پیشم آمد و پرسید که آیا می‌خواهم فالون دافا را تمرین کنم.

روز بعد انجام تمرینات را با این هم‌تمرین‌کننده شروع کردم. در ابتدا فکر می‌کردم که آیا با وضعیت بد سلامتی‌‌ام اصلاً می‌توانم تمرینات را انجام دهم؟ اما استاد (بنیانگذار فالون دافا) نیک‌خواه هستند و رهایم نکردند. باید مقاومت می‌کردم.

لرزان ایستادم و ویلچر را کنارم گذاشتم که شاید نیازم شود. در حین انجام مجموعه دوم تمرینات، با تلاش و تقلا بازوهایم را ساکن نگه داشتم و نزدیک بود تسلیم شوم. در مجموعه چهارم تمرینات، ابتدا به‌سختی کمرم را خم می‌کردم، اما کم‌کم توانستم پاهایم را خم کنم. معجزات دافا بارها و بارها در من پدیدار شدند و اعتمادبه‌نفسم قوی‌تر و قوی‌تر شده است.

شب دوم بعد از انجام تمرینات احساس آرامش داشتم و توانستم قبل از خواب همه لباس‌هایم را درآورم. طی هفت ماه گذشته، اولین باری بود که توانسته بودم لباس‌هایم را درآورم.

صبح روز سوم، من و شوهرم برای تهیه داروهای جدید به بیمارستان رفتیم. وقتی به جلوی درِ بیمارستان رسیدیم، شوهرم طبق معمول ویلچر را برایم بیرون آورد، اما به او گفتم که می‌خواهم خودم راه بروم. تمام صبح بدون احساس خستگی، از پله‌ها بالا و پایین رفتم. شوهرم شاهد تغییراتم بود!

سپس تصمیم گرفتم به استاد اجازه دهم که مسئولیت وضعیتم را بر عهده بگیرند، بنابراین داروها و شیمی‌درمانی را کنار گذاشتم.

صبح‌ها هر پنج مجموعه تمرین را انجام می‌دادم و فا را مطالعه می‌کردم. وقتی آن هم‌تمرین‌کننده غروب به خانه‌ام می‌آمد، دوباره با هم فا را مطالعه می‌کردیم و تمرین‌ها را انجام می‌دادیم.

موهایم براثر شیمی‌درمانی ریخته بود و به‌جز چند تار موی خاکستری چیزی باقی نمانده بود. بعد از این‌که تمرین فالون دافا را از سر گرفتم، موهای تیره‌ام شروع به رشد کردند و صورتم گلگون شد و پرانرژی شدم. در روز هجدهم، حتی توانستم زمین را گردگیری کنم.

استاد بیان کردند:

«در زمانی بخصوص، وادار خواهید شد نتوانید به‌طور واضح تشخیص دهید که آیا مسئله‌ای صحیح است یا نه، آیا گونگتان وجود دارد، آیا می‌توانید تزکیه کنید و در آن موفق شوید، آیا موجودات والا وجود دارند و آیا آن‌ها واقعی هستند یا نه. در آینده، این اوضاع دوباره ظاهر می‌شوند و در شما تأثیری دروغین ایجاد می‌کنند تا منجر به این شود که به همه این چیزها شک کنید. این کار انجام می‌شود تا مشخص شود که آیا می‌توانید مصمم بمانید.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)

پس از شروع دوباره تمرین دافا، چند بار ازبین رفتن کارما رخ داد. بدون توجه به این‌که کارما چقدر جدی بود، همیشه اصرار داشتم که صبح زود برای انجام تمرینات بیدار شوم. شرایطم را با آن هم‌تمرین‌کننده درمیان گذاشتم. او گفت اگر چیزی در من وجود دارد که مطابق با استانداردهای دافا نیست، باید خودم را اصلاح کنم.

تمرین‌کننده‌ای واقعی شدن

قبل از این‌که تمرین دافا را از سر بگیرم، رابطه‌ای خارج از ازدواج داشتم. آن مرد کمکم می‌کرد کارهای خانه را انجام دهم زیرا شوهرم نسبت به خانواده بی‌توجه بود. خیلی به معشوقم وابسته بودم. بعد از این‌که دوباره تمرین‌کننده دافا شدم، متوجه شدم که رابطه خارج از ازدواج درست نیست و آن رابطه را قطع کردم. اما هر از گاهی هنوز به او فکر می‌کردم.

استاد بیان کرند:

«فقط اگر به تقوا ارزش گذارید بیماری‌تان شفا می‌یابد. صرفاً انجام تمرین چی‌گونگ نمی‌تواند باعث شود دیگر هیچ مرضی نگیرید.»
«شخص باید به‌طور واقعی تزکیه کند و به شین‌شینگ خود توجه داشته باشد. بیماری او فقط با تزکیه واقعی می‌تواند از بین برود. زیرا تمرین چی‌گونگ تمرین فیزیکی نیست، بلکه چیزی ورای مردم عادی است و باید اصول و استانداردهای بالاتری برای تمرین‌‌کنندگان وجود داشته باشد. باید براساس آن‌ها عمل کند و در آن صورت است که به آن هدف می‌رسد. اما بسیاری از افراد این‌طور عمل نکرده‌اند و فردی عادی باقی مانده‌اند. ازاین‌رو وقتی موعدش برسد بیمار می‌شوند.» (سخنرانی ششم، جوآن فالون)

آن هم‌تمرین‌کننده گفت که احساسم نسبت به معشوق سابقم بسیار خطرناک است. داشتن روابط خارج از ازدواج حتی برای افراد عادی نیز شرم‌آور است. متعاقباً جدیت تزکیه را درک و سخت تلاش کردم که وابستگی‌هایم به معشوق سابقم را از بین ببرم. به‌طرز شگفت‌انگیزی، هر بار که فکر بدی را اصلاح می‌کردم، وضعیت جسمی‌ام بهتر می‌شد.

با بیماران سرطانی که طی روند درمانم در بیمارستان با آن‌ها آشنا شده بودم تماس گرفتم و به آن‌ها گفتم که چگونه پس از تمرین دافا سالم شدم. می‌خواستم عبارات «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را خالصانه تکرار کنند و آن‌ها نیز مانند من مورد برکت قرار بگیرند.

بسیار خوش‌اقبال بودم که وقتی در آستانه مرگ بودم، استاد نیک‌خواه نجاتم دادند و زندگی جدیدی به من بخشیدند. یک روز صبح جلوی تصویر استاد ایستادم و گفتم: «استاد، لطفاً مرا به‌خاطر کارهای اشتباهی که انجام دادم ببخشید. به‌عنوان یک مرید دافا، از استانداردهای دافا پیروی خواهم کرد تا خودم را منضبط کنم. می‌خواهم هرچه زودتر سلامتی‌ام را به دست بیاورم.» چند ساعت بعد استاد شروع به پاکسازی بدنم کردند. از استاد تشکر کردم و هر بار که استاد بدنم را پاکسازی می‌کردند، عبارات فرخنده «فالون دافا خوب است، حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری خوب است» را تکرار می‌کردم.

اکنون می‌توانم مانند فردی عادی هر کاری را انجام دهم، ازجمله آشپزی، نظافت خانه، و سایر کارها. در روز تولدم غذاهای زیادی برای اعضای خانواده و اقوامم می‌پزم. آن‌ها شاهد معجزه دافا بوده‌اند و از تمرینم حمایت می‌کنند. به آن‌ها گفته‌ام: «اگر استاد و دافا نبودند، امروز اینجا نبودم.»

من و هم‌تمرین‌کنندگانم اغلب برای روشنگری حقیقت در نمایشگاه‌های محلی بیرون می‌رفتیم. وقتی مطالب دافا را توزیع می‌کردیم با دوستان زیادی برخورد می‌کردیم. آن‌ها از تغییرات من شگفت‌زده می‌شدند و می‌گفتند: «تو خودت واقعاً معجزه‌ای!»

وجود من گواهی بر خوبی دافا است. همچنان با استفاده از تجربیات شخصی‌ام، مردم را ترغیب می‌کنم که دروغ‌های ح.‌ک.‌چ را باور نکنند. تا زمانی که مردم با پیروی از اصول حقیقت، نیک‌خواهی، بردباری افراد بهتری شوند، دافا آن‌ها را مورد برکت قرار خواهد داد به‌طوری که وضعیت سلامتی خوب و خانواد‌ه‌ای هماهنگ داشته باشند. کسانی که از حزب کمونیست چین خارج شوند نجات خواهند یافت.

دیدگاه‌های ارائه‌شده در این مقاله بیانگر نظرات یا درک خود نویسنده است. کلیۀ مطالب منتشرشده در این وب‌سایت دارای حق انحصاری کپی‌رایت برای وب‌سایت مینگهویی است. مینگهویی به‌طور منظم و در مناسبت‌های خاص، از محتوای آنلاین خود، مجموعه مقالاتی را تهیه خواهد کرد.