به هنگام تبادل تجربه و گفتگو با همتمرینکنندگان، غالباً میشنوم که میگویند نمیتوانند موقع مطالعهی فا، ذهنی آرام را حفظ کنند و زمانی که در غروب یا نزدیک شب سعی میکنند که فا را مطالعه کنند، احساس خوابآلودگی کرده و نمیتوانند تمرکز کنند. آنها دربارهی وضعیتشان خیلی نگران هستند، اما در عین حال نیز به نوعی احساس درماندگی و ناتوانی میکنند. میخواهم درک خود و درسهایی را که در این زمینه آموختهام در میان بگذارم.
استاد گفته است "همچنین باید برای شما روشن باشد که "طبیعی" وجود ندارد، و "اجتنابناپذیر" دلایلی در پشت خود دارد". ("تشریح فا" در نکات اصلی برای پیشرفت بیشتر)
اگر وضعیتی که فرد نمیتواند به هنگام مطالعهی فا ذهنی آرام را حفظ کند یا احساس خوابآلودگی میکند مدت زیادی ادامه یابد، این وضعیت نادرستی است. لازم است که به درون خود نگاه کند و دلیل یا دلایل اینکه چرا چنین وضعیتی ظاهر شده است را پیدا کند. طبق آنچه که من تجربه کردهام، آنچه در ادامه میآید بعضی از دلایل مطرح میباشد.
۱. آسانتر گرفتن الزامات بر خود، شینشینگ خود را تزکیه نکردن، و درون را جستجو نکردن
در چنین وضعیتی، هنگام مطالعهی فا سخت است که ذهنی آرام را نگه داشت، و همچنین به آسانی احساس خوابآلودگی به فرد دست میدهد. به خاطر تجربههای خودم عمیقاً این موضوع را درک میکنم. میدانم که همتمرینکنندگان این را تجربه کردهاند: اگر فرد برای مدتی، بیش از حد مشغول امور عادی باشد و در تزکیهاش شل شود یا سه کار را به خوبی انجام ندهد، آنوقت به هنگام مطالعهی فا اصلاً نمیتواند به وضعیتی آرام و ساکت برسد. به محض اینکه شروع به مطالعهی فا میکند احساس خوابآلودگی میکند. به محض اینکه در تزکیه شل شوید، عناصر بشری عادی با شما مداخله کرده و کاری میکنند که نتوانید فا را مطالعه کنید و نتوانید به وضعیتی آرام و ساکت برسید. اگر فرد سه کار را به خوبی انجام دهد و هر چیزی را بر طبق استاندارد و الزامات فا انجام دهد، آنوقت هر چه بیشتر مطالعه میکند، مطالعه لذتبخشتر میشود. هر چه بیشتر مطالعه میکند، خاتمه دادن مطالعه سختتر میشود. هر چه بیشتر مطالعه میکند، ذهنش شفافتر میشود. بعضی اوقات حتی اگر تمام غروب را مطالعه کنم و آن را تا فرستادن افکار درست در نیمهشب متوقف نکنم، باز ممکن است که بخواهم بیدار بمانم تا فا را بیشتر مطالعه کنم.
۲. مورد مداخلهی وابستگیهای خود قرار گرفتن، قادر نبودن به رسیدن به وضعیتی آرام در هنگام مطالعهی فا و در نتیجه احساس خوابآلودگی کردن
چند بار به مرحلهای رسیده بودم که باید شینشینگم را رشد میدادم و یا بر از بین بردن وابستگی خاصی متمرکز میشدم. اما، چون وابستگیام خیلی قوی بود و برایم خیلی سخت بود که رهایش کنم، مورد مداخلهی آن وابستگی قرار میگرفتم. در نتیجه، نمیتوانستم به وضعیتی آرام برسم و وقتی فا را مطالعه میکردم احساس خوابآلودگی داشتم. مادهی فیزیکی ناشی از آن وابستگیای که نمیتوانستم رهایش کنم با مغزم مداخله میکردم، با ذهنم میجنگید، و کاری میکرد که نتوانم فا را مطالعه کنم و نتوانم به وضعیتی آرام برسم. من مدتی نمیتوانستم وابستگیام به نفع شخصی را رها کنم. به محض اینکه فا را مطالعه میکردم، افکار مربوط به آن ناگهان در ذهنم ظاهر میشدند. هر دفعه که این اتفاق میافتاد، افکار درست میفرستادم تا چنان افکاری را متلاشی کنم، اما آنها به برگشتن ادامه میدادند و نمیتوانستم از آنها خلاص شوم. به خاطر اینکه نمیتوانستم وابستگیام را رها کنم، قادر نبودم به هنگام مطالعهی فا به وضعیتی آرام برسم. چنین وضعیت بدی چند روز ادامه پیدا کرد. تا اینکه استاد، در حالی که سعی داشتم فا را مطالعه کنم، به صورتی جدی راهنماییای به من رساند، "مورد تداخل وابستگیها بودن را تمام کن"! سپس متوجه شدم که علت این ماجرا این بود که نمیتوانستم وابستگیام به نفع شخصی را رها کنم. همین که وابستگیام را رها کردم و شینشینگم را رشد دادم، وقتی دوباره فا را مطالعه کردم، دیگر مورد مداخلهی آن وابستگی قرار نداشتم، و به طور طبیعی میتوانستم به وضعیتی آرام برسم. این جریان باعث شد که این صحبت استاد را دقیقتر متوجه شوم،
"فقط زمانی که شینشینگتان را ترفیع میدهید ذهنتان میتواند به حالتی آرام و پاک و به مرحلهی بیقصدی نائل شود." ("سخنرانی نهم" در جوآن فالون)
بنابراین، وقتی که فا را مطالعه میکنم، توجه زیادی را صرف این میکنم که دریابم چه وابستگیای در پشت آن مادهی فیزیکیای است که نمیگذارد به وضعیتی آرام برسم. به محض اینکه آن را مییابم، میتوانم از طریق تزکیه به سرعت آن را از بین ببرم.
۳. از بین نبردن بهموقع افکار بد از ذهن خود و در نتیجه مورد مداخله قرار گرفتن
دو سه روز بود که نمیتوانستم هنگام مطالعهی فا به وضعیتی آرام برسم. به نظر میرسید که چیزی بر قلبم سنگینی میکند، و حس ناراحتی داشتم. تعجب میکردم که چرا در چنین وضعی هستم. با اینکه بعضی افکار بد اخیراً برگشته بودند، متوجه شده بودم که آن افکار بر طبق فا نیستند و افکاری نیستند که از خود واقعی من بیایند. اما هنگامی که فا را مطالعه میکردم، هنوز نمیتوانستم به وضعیتی آرام برسم. فا وارد مغزم نمیشد. به نظر میرسید که چیزی وجود دارد که سد راهم میشود. یک روز شروع به خواندن سخنرانیهای اخیر استاد کردم. قسمتی را خواندم که استاد دربارهی این صحبت میکردند که افکاری که از ذهن مریدان دافا میآید خیلی قوی هستند، و اینکه سطح هرچه بالاتر باشد افکار قویتر میشوند، و مدت بیشتری باقی میمانند. اینجا بود که متوجه شدم علیرغم اینکه فهمیده بودم که آن افکار بدی که مدام به ذهنم برمیگشتند خوب نیستند، اما آنها را فوراً از بین نبرده بودم. به این ترتیب آن چیزها میدانی از انرژی منفی شکل دادهاند. شیطان توانست از این شکاف سوءاستفاده کرده و با ذهن و با مطالعهی فایم مداخله کند. وقتی این را فهمیدم، بلافاصله دستم را عمود نگه داشتم تا افکار درست بفرستم و افکار بد، میدان انرژی منفی، و همینطور تمام عناصر شرور نادرست در آن میدان را متلاشی کنم. همین که دستم را عمود گرفتم، احساس کردم چیزی که بر قلبم سنگینی میکرد از میان رفت، و ذهنم بلافاصله پاک و شفاف شد. وقتی کتاب را برای مطالعهی فا باز کردم، قادر بودم وارد وضعیتی آرام شوم.
۴. قرار نداشتن در حالتی درست به هنگام مطالعهی فا نیز میتواند منجر به مداخله شود
باید در هر چه انجام میدهیم، شامل مطالعهی فا، احتراممان را به فا حفظ کنیم. من در این زمینه خوب عمل نکرده بودم، مخصوصاً وقتی که فا را مطالعه میکردم. نمیخواستم موقع مطالعهی فا پاهایم را در وضعیت جفتلوتوس ضربدر کنم یا پشتم را صاف نگه دارم. وقتی که خسته میشدم، تمایل داشتم که به دیوار یا پشتی و یا مبل تکیه دهم. بعضی اوقات کتاب را روی پایم میگذاشتم و سرم را رو به پایین میگرفتم تا آن را بخوانم. یکبار اشارهای دریافت کردم که باید به وضع نشستن خود توجه کنم و احساس کردم که وضعیتم موقع مطالعهی فا مناسب نیست. چند روز اولی که متوجه این مطلب شده بودم توانستم هنگام مطالعهی فا وضعیتی نشستن درستی را حفظ کنم. اما چون درونم را جستجو نکردم و تنبلیام را بیدرنگ از بین نبردم، بعد از چند روز به روش قدیمم برگشتم. همین که پاهایم شروع به درد میکرد، پاهایم را از حالت جفتلوتوس درمیآوردم. یک روز عصر در حالت نیملوتوس مشغول مطالعهی فا بودم. همانطور که فا را مطالعه میکردم، خوابم گرفت و چرت میزدم. تمام تنم احساس کوفتگی میکرد و میخواستم بخوابم. اما احساس میکردم که نباید بخوابم و باید به مطالعهی فا ادامه دهم. اما نمیشد تمرکز کنم. فکر خوابیدن مدام به ذهنم میآمد. در آن لحظه حواسم کمی جمع شد و فکر کردم، "یک جای کار ایراد دارد. آیا علت این جریان این است که در موردی خوب عمل نکردهام و اجازه دادهام که از شکافهایم سوءاستفاده کنند"؟ دربارهاش فکر کردم. چون فکر جستجوی درون به ذهنم آمد، جنبهی آگاهم به من کمک کرد. به طور نیمهخودآگاه، پای چپم را روی پای راست بردم، پشتم را صاف کردم، و کتاب را دو دستی در وضعیتی حاکی از احترام نگه داشتم. لحظهای که تنظیم وضعیتم تمام شد، از سر تا پا احساس راحتی کردم. نه خوابم میآمد و نه خسته بودم.
به عنوان تمرینکنندگان دافا، باید در هر چه انجام میدهیم مطابق فا باشیم. وقتی که فا را مطالعه میکنیم اگر در حالت درستی قرار نداشته باشیم میتواند بیاحترامی به فا باشد، و این یک مشکل شینشینگی است. وقتی این مشکل با تنبلی فرد مخلوط شود، برای موجودات پلید آسان است که از آن سوءاستفاده کند. باعث میشود که به هنگام مطالعهی فا در غروب یا نزدیک شب، احساس خوابآلودگی کنیم. اما اصلاً نباید اینطور باشد. دیشب چون هنگام مطالعهی فا در حالت درستی قرار نداشتم، از این شکاف استفاده شد. نزدیک نیمهشب بود، و فقط چند دقیقهای به فرستادن افکار درست مانده بود. به خودم گفتم که استراحتی میکنم و برای فرستادن افکار درست آماده میشوم. بنابراین کتابی را که میخواندم روی بالش گذاشتم، و در حالی که پاهایم در وضعیت جفتلوتوس بودند خم شدم تا آن را بخوانم. متوجه نشدم چه وقت خوابم برد. وقتی بیدار شدم، از نیمهشب گذشته بود و زمان فرستادن افکار درست را از دست دادم. خیلی احساس تأسف کردم. وقتی این پاراگراف را از آموزشهای استاد میخواندم، جدیت تزکیه را عمیقتر از پیش درک کردم. استاد گفته است،
"مسیر شما و فکر میکنم درحال حاضر همه این را دیدهاید، در واقع بسیار باریک است. اگر فقط یک ذره منحرف شوید واجد شرایط استاندارد یک مرید دافا نخواهید بود. فقط یک راه بسیار درست وجود دارد که میتوانیم در آن قدم برداریم، و نمیتوانیم حتی یک ذره منحرف شویم، زیرا این مورد نیاز تاریخ و مورد نیاز زندگی موجودات ذیشعور در کیهان آینده است." ("آموزش و تشریح فا در کنفرانس فای متروپولیتن نیویورک" در سال ۲۰۰۳)
بعد از چند درس تلخ، به این جنبه بیشتر توجه کردم. به هنگام مطالعهی فا، حتی وقتی پاهایم درد احساس میکردند وضعیت جفتلوتوس را نگه میداشتم، و حتی اگر احساس خستگی میکردم پشتم را صاف نگه میداشتم. شاید عجیب به نظر برسد که با اینکه پاهایم بعد از نشستن طولانی در وضعیت لوتوس احساس درد میکردند، اما ذهنم به هنگام مطالعهی فا میتوانست به وضعیتی آرام برسد. من بهترین سعیام را میکنم که وقتی در وضعیت جفتلوتوس نشستهام یک سخنرانی از جوآن فالون را بخوانم. دیگر به هنگام خواندن فا هیچ فکری دربارهی باز کردن پاهایم ندارم. بعضی اوقات شده است که بیش از دو ساعت در این وضعیت بنشینم و هنوز تمایلی به بازکردن پاهایم نداشته باشم. اکنون وقتی فا را مطالعه میکنم، به محض اینکه در وضعیت جفتلوتوس مینشینم، پشتم خود به خود صاف میشود، و کل بدنم توسط انرژی خیلی قویای احاطه و تقویت میشود. احساس بسیار راحت و خوشایندی است.
۵. قادر نبودن به حفظ استواری و ثبات ذهن به هنگام مطالعهی فا نیز میتواند به مداخله بینجامد
استاد گفته است،
"پس هنگامیکه فا را مطالعه میکنید، فقط از روی عادت و رفع تکلیف آن را انجام ندهید. باید هنگامیکه آن را میخوانید ذهنتان را آرام کنید و به طور واقعی آن را مطالعه کنید. اجازه ندهید ذهنتان دزدکی از شما دور شود. بهمحض این که ذهنتان گمراه و گم شود، مطالعهی شما بیهوده خواهد بود. اگر از زوایهی دیگر به آن نگاه کنیم، هنگامی که فا را مطالعه میکنید و ذهنتان روی فا نیست، این فقط مشکلی دربارهی سرسری و سطحی انجام دادن نیست، بلکه همچنین درباره این است که شخصی که فا را مطالعه میکند در واقع نسبت به فا خیلی با احترام و مؤدب نیست. پس، چگونه فا میتواند خودش را آشکار سازد؟ بنابراین از این زاویه، فکر میکنم هنگامیکه فا را مطالعه میکنید باید ذهنتان را آرام کنید، و زمانی که مشغول و گرفتار هستید بهخاطر داشته باشید که در حین مطالعهی فا ذهنتان را ثابت و بیحرکت نگه دارید." ("سخنرانی فا در کنفرانس فلوریدا، آمریکا")
من در گذشته عادت بدی داشتم. وقتی سخنرانیهای دیگرِ ارائهشده توسط استاد را میخواندم، میتوانستم ذهنم را استوار نگه دارم. اما وقتی جوآن فالون را میخواندم، چون آن را به دفعات متعدد خوانده بودم، در آغاز تمرکزم بسیار قوی بود، اما همینطور که به خواندن ادامه میدادم، ذهنم رفته رفته گم میشد. ولی توجهی به این نمیکردم و به خواندن ادامه میدادم. اندکی بعد شروع به چرت زدن میکردم و افکار نادرستی نیز از ذهنم بیرون میآمدند. چون درسهای مشابهی را درگذشته تجربه کرده بودم، شروع به جستجوی درونم کردم، "چند لحظه قبل همه چیز خیلی خوب بود. چرا باید هنگامی که فا را میخوانم چنین وضعیتی پیش بیاید؟ آیا علتش این است که هنگام مطالعه شکافی دارم"؟ متوجه شدم که نتوانستهام هنگام مطالعهی فا ذهنم را استوار نگه دارم و کنترل خودم را کاملاً در دست نگرفتهام و وابستگیهایی را که ظاهر میشدهاند از بین نبردهام. آنها در حال مداخله با مطالعهی فایم بودند. وقتی این را فهمیدم، قبل از اینکه بخواهم افکار درست بفرستم آن عناصر نادرست ناپدید شده بودند، و احساس خوابآلودگیام رفته بود.
تجربههای زیادی در این زمینه دارم. در طول سالها، چون به جستجوی درون اهمیت میدهم، توانستهام به هنگام مطالعهی فا وضعیتی آرام و هشیار را حفظ کنم (بعضی اوقات این احساس به صورت دورهای پیش آمده است، و این به علت وضعیت تزکیهام بوده است). احساس آرامش و هشیاری با کلمات غیر قابل توصیف است. واقعاً حس میکردم که میدان من پاک و بدنم شفاف است، و ذهن و بدنم یکپارچه شدهاند. انرژی نیکخواهانهی فا قلب، بدنم، و هر چیز اطرافم را احاطه میکرد. همانطور که فا را میخواندم، صورتم ناخودآگاه حالتی لطیف و مهربان پیدا میکرد؛ لبخندی بر صورتم مینشست؛ همانطور که فا را میخواندم صدایم ملایم و ملایمتر میشد؛ و بدن و قلبم در فا ذوب میشدند. وقتی به چنان حالتی وارد میشدم، فا را در حالی که اشک از چشمانم جاری بود میخواندم. بعضی اوقات قبل از اینکه کتاب را برای خواندن باز کنم، جریان گرمی از درونم میگذشت.
وقتی بعضی از تمرینکنندگان نمیتوانند به وضعیت آرامی برسند یا آنقدر احساس خوابآلودگی میکنند که نمیتوانند مطالعهی فا را ادامه دهند، علتش در واقع این است که به این جنبه توجه نکردهاند و یا درون خود را برای از بین بردن مشکلشان جستجو نکردهاند. همچنین به خاطر وابستگیشان به تنبلی و راحتطلبی، خود را کنترل نکردهاند و وقتی احساس خواب کردهاند به سادگی تسلیم شده و رفتهاند که بخوابند. به همین جهت شکافهایشان مورد سوءاستفاده قرار گرفته و از اهریمن خواب برای مداخله با مطالعهی فایشان استفاده شده است. اگر آنها به چنین عملکردی ادامه دهند و درون خود را برای تزکیه جستجو نکنند، موانعی برای تزکیه خودشان به وجود خواهند آورد.
آنچه بیان شد درک و تجربهی شخصی من است. اگر مطلب نادرستی در آن است، لطفاً همتمرینکنندگان با مهربانی آن را به من یادآور شوند.