به هنگام مطالعهی جوآن فالون در شب، موسیقی تمرینات فالون گونگ را میشنیدم که از جایی بهگوش میرسید. صدای موزیک بسیار کم، اما بسیار واضح و دلپذیر بود. فکر کردم که روز بعد، به خانمی که در طبقه پایین زندگی میکند یادآوری کنم که زمانیکه تمرینات را انجام میدهد، صدای موزیک را کم کند. بعد ازآنکه موزیک تمرین پنجم تمام شد، موزیک دوباره از اول شروع شد. من شگفتزده شدهبودم. چرا موزیک داشت دوباره از اول اجرا میشد؟ آیا میتوانست اینطور باشد که موسیقی از طبقه پایین نمیآید؟ شاید این همسرم بود که یادش رفتهبود موبایلش را قبل از بهخواب رفتن خاموش کند؟ موبایل را یافتم و خاموش کردم.
فردای آن روز، در اینباره به همسرم گفتم. او گفت که شبِ قبل، از موبایلش برای اجرای موزیک تمرینات استفاده نکردهاست. گیج شده بودم. داستان چه بود؟ همسرم خیلی وقتها موزیک تمرینات را از بُعدهای دیگر میشنود، اما من قبلاً چنین تجربهای را نداشتم. همانطور که استاد به ما میگویند، هیچکدام از حوادثی که یک تمرینکننده با آنها روبرو میشود تصادفی نیست. این موضوع واقعاً مرا آشفته کرد. دربارهاش اندیشیدم و متوجه شدم. مهم نیست که چهکسی موبایل را روشن کرد، موزیک تمرینات موزیکی الهی است و از آسمانها سرچشمه میگیرد. این استاد بودند که داشتند از این فرصت برای آگاه کردن این تمرینکنندهی در اغلب مواقع ناکوشا استفاده میکردند.
من تمرینات را بهطور منظم انجام نمیدهم، چون احساس میکنم که انجام تمرینات مهم نیست. باآنکه میدانم که این یک توجیه برای تنبلیم است، عزم راسخ برای غلبه کردن بر این موضوع را نداشتهام. بعد از آنکه از مکانی که در آنجا زندانی و شکنجه شده بودم بازگشتم، انگار که یک آدم دیگری شده و تغییر یافته بودم. تندمزاج و ناشکیبا شده بودم. در مطالعهی فا و انجام تمرینات کوشا نبودم و پشتکار نداشتم. برای خودم نگران بودم، اما نمیتوانستم از سد نظم و ترتیباتی که نیروهای شیطانی کهن ترتیب داده بودند با موفقیت عبور کنم. من محیط تزکیهی قبل از شروع آزار و شکنجه در ۱۹۹۹ را بهخاطر میآورم، آنزمانی که همه باهم در محیطی آرام و صلحآمیز، فا را مطالعه میکردیم و تمرینات را انجام میدادیم. هرزمان که به آن میاندیشیدم، حسی از شادی به من دست میداد. اما در طول این دورهی کنونی، زمانیکه عرضهی نجات به موجودات ذیشعور بااهمیت است، و هر دقیقه و هر ثانیهای باارزش و قیمتی است، به خودم اجازه دادم که در دنیای بشری بهروشی راحت و آسوده که از الزامات موفقیت در تزکیهام بسیار دور است، زندگی کنم.
استاد با رحمت و بزرگوار از این تمرینکنندهی زیرِاستاندارد ناامید و منصرف نشدند و مرا رها نکردند. امروز، هنگامیکه جوآن فالون را میخواندم، کلمات استاد تکانم دادند،
«فالون دافا روشی برای تزکیهی بدن و ذهن است، بنابراین آن باید تمرینهایی را برای انجام دادن داشته باشد. از یک جهت، حرکات تمرین برای تقویت کردن تواناییهای فوقطبیعی هستند. "تقویت کردن" چیست؟ آن استفاده از توان نیرومند گونگ برای تقویت تواناییهای فوقطبیعی شما است و آنها را بهتدریج قویتر و قویتر میکند. از جهتی دیگر، بدن شما نیاز دارد که بسیاری از موجودات زنده را رشد دهد. در عمل تزکیه در سطحی بالا، مدرسهی دائو دربارهی "تولد کودک جاودان" صحبت میکند، همانطور که مدرسهی بودا دربارهی "بدن سخت تباهیناپذیر" صحبت میکند. از این گذشته، بسیاری از تواناییهای فوقطبیعی باید رشد داده شوند. این موجودات احتیاج دارند که از طریق تمرینهای فیزیکی رشد داده شوند و آنها چیزهایی هستند که تمرینهای ما پرورش میدهند. یک تمرین تزکیهی کامل بدن و ذهن به هردوی تزکیه و تمرین نیاز دارد.» (سخنرانی اول، جوآن فالون)
از قلم انداختن تمرینات، مانعِ تقویت شدن تواناییهایمان میشود. زمانیکه افکار درست میفرستیم، قدرت آن به کمترین میزان خواهد بود. اگر تمرینات را انجام ندهیم، کودک جاودان و خیلی دیگر از شکلهای زندگی بهطور کامل رشد نخواهند کرد، و دنیای آیندهی خودم هم غنی نخواهد بود. فقط تزکیه کردن اما انجام ندادن تمرینات، یا فقط انجام تمرینات اما تزکیه نکردن، از ما، تمرینکنندگان حقیقی فالون گونگ نمیسازد. کتاب جوآن فالون فاجیه- توضیح قانون جوآن فالون، "آموزش فا و پاسخ به سؤالات در گوانژو" شامل این پرسش است:
«سؤال: چه میشود اگر ما فقط شینشینگمان را تزکیه کنیم ولی تمرینات را انجام ندهیم؟
استاد: آنگاه شما فقط یک شخص خوب هستید، و نه یک تزکیهکننده. در آینده فقط میتوانید شخص خوبی باشید و در زندگی بعدی با بختو اقبال خوب پاداش داده شوید.»
اگر به استاد گوش ندهیم، و بهواسطهی وابستگیهایمان یا تحت کنترل شیطان، کارها را بهروش خودمان انجام دهیم، چطور هنوز میتوانیم تمرینکنندگان حقیقی درنظر گرفته شویم؟
پس از فکر کردن در اینباره بطور عمیق، بهمدت طولانی و همراه با زحمت، اندیشیدم که اگر هنوز با چنین رابطهی تقدیریای، با فرصتی که تنها یک بار در طول هزاران سال بهدست میآید، و باوجود نیکخواهی بیپایان استاد، بهخوبی عمل نکنم، آنگاه که زمان کمال فرارسد، اگر در آنزمان آن منظرهی مقدس و عظیم را تنها بعنوان یک ناظر بنگرم، آنگاه آن فقط میتوانم به خاطر تنبلیام به سرزنش کردن خودم بپردازم. ممکن است که بهعلتِ واقعاً مشغول بودنم با وظایف روشنگری حقایق و بهعلتِ موقتاً وقت نداشتن برای انجام تمرینات، بخشوده شوم. شاید این قابلدرک و بخشودنی باشد. اما اگر بهواسطهی این باشد که بهدنبال محیطی راحت و آسوده هستم، آنگاه این مشکلی در ارتباط با تزکیه و مراحل مختلف فکری من است. پس این، مانع و سدی همچون یک کوه است که در برابرم ایستاده است. اگر از این مانع عبور نکنم و آنرا مغلوب نسازم، آنگاه فقط یک شخص عادی هستم.
آنزمان که به استاد رحیم و عظیممان، که برای نجات ما بسیار تحمل کرده اند فکر میکنم، چطور میتوانم سختی انجام تمرینات را تحمل نکنم؟ تمرینکنندگانِ زندانی در چین بهمنظور دادخواهی برای بهدست آوردن یک محیط قانونی برای انجام تمرینات هزینهی بسیار عظیمی را پرداخت کردهاند. موسیقی تمرینات از آسمانها میآید. امیدوارم که من و همتمرینکنندگان، قدر این رابطهی تقدیری و فرصت برای تزکیه کردن را بدانیم.