استاد میگویند: «موجوداتیکه افکار منطقی درست و ذهنهای هشیار ندارند، آنهایی هستند که موجودات خدایی بیشتر از همه حقیر میشمرند.» («آموزش فا در کنفرانس فای غرب ایالات متحده، ۲۰۰۴») ما باید آخرین مرحلهی سفرمان را بهخوبی بپیماییم. در ادامه، درک خودم را درارتباط با چهار موضوع بهاشتراک میگذارم. لطفاً هرآنچه که فکر میکنید ممکن است نامناسب باشد را با مهربانی متذکر شوید.
1. با منطق و هشیاری از تمرینکنندگان سابق بخواهیم که بازگردند
لازم است که ما واقعاً برای تمرینکنندگان سابق ارزش قائل شویم، بهترین سعیمان را بکنیم تا افکار درست آنها را بیدار کنیم، و به آنها کمک کنیم تا به مسیر اصلاح-فا برگردند. مقالهی «از تمرینکنندگان سابق بخواهیم که برگردند» در وبسایتِ مینگهویی (نسخهی چینیِ Clearwisdom) بهروشنی این موضوع را مطرح میکند. در اینجا میخواهم به همتمرینکنندگان یادآوری کنم که بههنگام ارتباط برقرار کردن با تمرینکنندگانی که تمرین تزکیه را رها کردهاند، منطقی و هشیار باشیم، خصوصاً درهنگامِ ارتباط با آنهایی که فا را بطرز نادرستی میفهمند.
خیلیاز تمرینکنندگانی که تمرین تزکیه را رها کردهاند جدیت تزکیه را نمیدانند و چیزی دربارهی تزکیهی گفتار نمیدانند. با ذهنیتِ ذوق و شوق و خودنمایی، با هرکسی که بتوانند دربارهی دانشی که کسب کردهاند صحبت میکنند. بیشترِ آنهایی که «فا» را بهغلط درک میکنند، فکر میکنند که ما دیگر لازم نداریم که سهکار را انجام دهیم. برخیاز آنها حتی فکر میکنند که تمرینکنندگانی که مطالب روشنگری حقایق را درست میکنند و حقایق را روشن میکنند باید به پلیس گزارش داده شوند و در یک بازداشتگاه یا اردوگاه کار اجباری نگه داشته شوند. برخی از آنان جاسوسانی برای ادارهی امنیت ملی هستند. درچنین وضعیت پیچیدهای، تشخیص دادنِ حقیقی از دروغ سخت است، پس ما باید هر قدم را با منطق و هشیاری برداریم، حتی ریزترین جزئیات را درنظر بگیریم تا از هر خسارتی جلوگیری کرده و از اینکه تمرینکنندگان کارمای بیشتری جمع کنند جلوگیری کنیم. درنتیجه، من پیشنهاد میدهم که زمانیکه با این تمرینکنندگان ارتباط داریم به تزکیهی گفتار دقت کنیم. لازم نیست که زمانیکه به آنها میرسیم همهچیز را بهآنها بگوییم یا به آنها کمک کنیم که به ما اعتماد کنند. ما قطعاً نباید دربارهی هیچ پروژهی اعتباربخشی-فا ی بخصوصی صحبت کنیم. تبادل تجربه لازم است، اما لازم است که برپایهی فا تبادل تجربه کنیم. لازم است که با هم فا را مطالعه کنیم و باسادگی آنقدر بیپرده تبادل تجربه نکنیم که هرآنچه را که خواستیم بگوییم، بدون اینکه دربارهی عواقبِ آن فکر کرده باشیم. آن، خوبی و مهربانی نیست بلکه غیرمنطقی بودن و گیجی است.
2. به تمرینکنندگانی که در رنج و محنتهای سخت هستند با منطق و هشیاری کمک کنیم
برخی از تمرینکنندگان بهخاطر آزار و شکنجهی نیروهای کهن، دارند از رنجها و محنتهای جسمی رنج میبرند. بهعنوان تمرینکننده، ما باید با آن جدی برخورد کنیم. اول اینکه، ما باید آگاه و روشن باشیم که تمرینکنندگانی که در رنج و محنتهای سخت هستند بیمار نیستند و آنها باید کارمای بیماری را ازبین ببرند، چراکه بهعنوان تمرینکنندگانِ اصلاح-فا، ما مطلقاً نمیتوانیم بیمار باشیم یا از کارمای بیماری رنج ببریم. استاد هیچکدام از این نوع آزمایشها یا رنج و محنتها را برای ما نظم و ترتیب نمیدهند؛ تمامی اینها آزار و شکنجهی نیروهای کهن هستند. ازآنجاییکه آن نظم و ترتیبِ نیروهای کهن است، باید آنرا بهکلی رد و خنثی کنیم و بهرسمیت نشناسیم. برای نشان دادنِ رد کردن و بهرسمیت نشناختنِ آن توسط ما، نباید توسط حالتِ فریبنده و غیرواقعی که آن تمرینکننده را دربر گرفته است تحت تأثیر قرار گیریم.
استاد در «آموزش فا در سنفرانسیسکو، ۲۰۰۵» میگویند:
«مهم نیست که چه اتفاقی میافتد، هیچکس نباید درونی تحت تأثیر قرار بگیرد. هر شاگردی باید فقط به کمک کردن بهعنوان یک مرید دافا مادامیکه قادر به انجام آن است فکر کند، و چیزی برای تحریک شدن وجود ندارد. حتی اگر نتوانید به آن شخص کمک کنید، باز باید با این موضوع با افکار درست برخورد کنید. به انجام هرآنچه که قرار است انجام دهید ادامه دهید. با نگاه به آن به شیوهای بشری، به آن وابسته نشوید، این مشکلات را در ذهنتان بدتر نکنید، خیلی بهدرستی نگاه کنید که چگونه آن بههر چیز دیگری ارتباط دارد، و دربارهی آن بهعنوان چیز خیلی مهمی فکر نکنید، و بسیار آرام باشید. نیروهای کهن سپس علاقهی خود را از دست میدهند، میاندیشند، "این افراد تحریک نشدند. اگر هیچیک از آنها تحریک نشوند، فایده چیست؟" سپس آنها مسئله را رها خواهند کرد، و کارمای بیماری آن فرد فوراً ناپدید خواهد شد. این یکی از حالتها است. »
«هدف دیگر در مورد خود آن فرد بهکار میرود: فردی که کارمای بیماری را به نمایش میگذارد چقدر خوب تزکیه کرده است؟ آیا او در حالیکه در چنین وضعیتی است قادر به سپری کردن آن تا پایان با افکار درست محکم میباشد؟ آیا او حقیقتاً با خودش همچون یک موجود خدایی رفتار کرده و اصلاً هیچ اهمیتی به هیچیک از آن نمیدهد؟»
اگر ما هنگامیکه تمرینکنندهای را میبینیم که کارمای بیماری را بهنمایش میگذارد احساس نگرانی کنیم، ما تحت تأثیر قرارگرفتهایم. بعضی از تمرینکنندگان به دیگران اصرار میکنند: «این تمرینکننده با کامپیوتر کار میکند، یک تمرینکنندهی فنی و متخصص است. لازم است که ما برایش بیشتر افکار درست بفرستیم.» ما نهتنها نمیتوانیم به او کمک کنیم، بلکه همچنین عناصر ناامنی نیز برایش خلق کردهایم. زمانیکه نیروهای کهن ببینند که ما آنقدر به این تمرینکننده وابسته هستیم، آیا این امکان ندارد که نیروهای کهن تحت نام «آزمایش کردن» تمرینکنندگانِ اطرافِ این تمرینکننده، رنج و محنتهای او را افزایش دهند؟ برخی از تمرینکنندگان آنقدر به احساسات و مهر و علاقهی بین تمرینکنندگان وابسته هستند که خودشان را با تمام وجود، وقف «کمک به تمرینکنندگان» میکنند. آنها آنقدر مورد مداخله قرار میگیرند که نمیتوانند «سه کار» را بهخوبی انجام دهند. آنها حتی نمیتوانند زمان برای مطالعهی فا و انجام تمرینات پیدا کنند. بااینحال، آنها فکر میکنند که از آموزش استاد پیروی میکنند که امور تمرینکنندگان را همچون امور خود درنظر میگیرند. لازم است که ما با این سِناریو با افکار درست برخورد کنیم. لازم است که وابستگیهایمان را به سناریوهای دروغین رها کنیم و هرآنچهرا که قرار است، انجام دهیم. فقط بهاین شیوه میتوانیم مداخلهی نیروهای کهن را خنثی کرده و بهرسمیت نشناسیم. اگر به تمرینکنندگانیکه رنج و محنتهای سخت دارند بگوییم که وابستگیهایشان را حذف کنند، اما خودمان آنقدر وابسته باشیم که سه کار را بهخوبی انجام ندهیم، آیا به استاندارد فا میرسیم؟
از اینرو، مسئلهی اصلی برای کمک به تمرینکنندگانی که رنج و محنتهای سخت دارند این است که امور را برپایهی فا انجام دهیم. درمیان گذاشتنِ درک و فهمهایمان، فرستادن افکار درست، مطالعهی فا، و روشنگری حقایق باهمدیگر، همگی مهم هستند. بااینحال، اگر ما بهواسطهی کمک به تمرینکنندگانِ دچار رنج و محنتهای سخت، نتوانیم سه کار را بهخوبی انجام دهیم، داریم در مسیری که توسط نیروهای کهن نظم و ترتیب داده شده است راه میرویم. خود آن شخص و تمرینکنندگان در اطراف او نباید آنرا بپذیرند و نباید به آن وابسته باشند و فقط باید سه کار را بهخوبی انجام دهند، که رد کردن و خنثی کردن و بهرسمیت نشناختنِ تمام و کمال است. در آن حالت، آیا هیچ بهانهای هست که نیروهای کهن بتواند از آن بهرهبرداری کند تا ما را شکنجه کند؟ یک فکر ما میتواند آنرا بهطور کامل نابود کند.
3. تواناییهای فوقطبیعیِ تمرینکنندگان را با منطق و هشیاری مورد توجه قرار دهیم
تمرینکنندگان اغلب در وبسایت مینگهویی مقالاتی دربارهی اینکه چطور «افکار درست، معجزاتی را بهنمایش میگذارند» مینویسند، تا درک و فهمهایمان را به اشتراک بگذاریم، خودمان را برپایهی فا رشد و ترفیع داده، و به فا اعتبار دهیم. با اینحال، بعضی از تمرینکنندگان نمیتوانند این معجزات را با منطق و هشیاری ببینند. هرزمانکه ایننوع از مقاله در وبسایت نمایان میشود، برخی از تمرینکنندگان از آنها پرینت میگیرند، دوباره و دوباره آنها را میخوانند، و آنها را به بقیهی تمرینکنندگان هم میدهند. آنها هیجانزده میشوند و بهنظر میرسد که توسط مقالات روحیه و الهام میگیرند.
استاد در «تشریح فا بههنگام جشن فانوس ۲۰۰۳ در کنفرانس فای غرب ایالات متحده» میگویند:
«بهعنوان مریدان دافا، شما باید چیزها را از فا بفهمید. شما مریدان دافایی هستید که درست و باوقار هستید. شما باید معقولانه دربارهی اینکه آیا چیزی همراستا با فا هست یا نه فکر کنید. و بعد شاگردانی هستند که همیشه به تواناییهای فوقطبیعی علاقهمند هستند. من به بعضی از شاگردان اجازه میدهم که برخی از وضعیتهای اصلاح-فا در بُعدهای متفاوت را ببینند، با این انگیزه که اطمینانِ شاگرد را در اعتباربخشی به فا افزایش دهم، با اینحال برخی از شاگردان هنوز نمیتوانند آنرا درست اداره کنند، آنها بر پایهی فا تزکیه نمیکنند، و وقتیکه چیزی اتفاق میافتد حتی میروند از یک شاگرد که تواناییهای فوقطبیعی دارد میخواهند که برای آنها به چیزها نگاه کند، و بعد آنچهرا که دیده شده است بهعنوان راهنمای اینکه چگونه کارهای مربوط به دافا را انجام دهند و چگونه تزکیه کنند بهکار میگیرند.»
از همان ابتدا، ما همیشه نیاز داشتهایم که در تزکیهمان هشیار باشیم. اگر هنوز فا را بهواسطهی یک کنجکاوی ساده دربارهی معجزات بفهمیم، و به این نظریه که دیدن باور کردن است عقیده داشته باشیم، لازم داریم که درباره آن فکر کرده و درباره اینکه چقدر به فا باور داریم فکر کنیم. اگر واقعاً به استاد و به فا باور داشته باشیم، به حالتی میرسیم که این را میدانیم که: «حتی اگر سرم قطع شود بدنم هنوز آنجا مینشیند.» ما هرآنچه را که فا برایمان الزام کرده است انجام خواهیم داد و حتی یک ذره هم توسط تجلیات در این دنیا تحت تأثیر قرار نمیگیریم. ما برای مدتی طولانی افکار درست فرستادهایم، اما موجودات شیطانی هنوز فراوان هستند. آیا آن بدین علت است که بعضی از تمرینکنندگان هنوز درک و فهم سطح پایین «دیدن باور کردن است» را دارند؟ اگر همزمان با فرستادن افکار درست، فکر کنیم که آن کار نمیکند و مؤثر نیست، آیا میتوانیم موجودات شیطانی را ازبین ببریم؟ زمانیکه آن تمرینکنندگان را برای تواناییهای فوق طبیعیشان تحسین و ستایش میکنیم، فا را در کدام مرتبه قرار میدهیم و چه تعداد عناصر منفی به آن تمرینکنندگان میدهیم؟
منطقی بودن و ذهنی هشیار داشتن خصوصیاتی اساسی و بنیادی برای یک مرید دافا است تا او بتواند خودش را آشکارا و با وقار در مسیری درست قرار دهد.
4. تغییرات در جامعه را با منطق و هشیاری مورد توجه قرار دهیم
استاد در «آموزش فا در ملاقات با شاگردان آسیا-اقیانوسیه» میگویند:
«پرسش: درطولِ انتخابات ریاست جمهوری تایوان، وابستگیهای بشری برخی از شاگردان تحریک شد. آیا آن یک آزمایشِ نظم و ترتیب داده شده توسط نیروهای کهن بود؟ شیوهی درستی که ما با این موضوع برخورد کنیم چیست؟
استاد: حتی اگر آسمان فرو میافتاد، افکار درست یک تزکیه کننده بدون تزلزل باقی میماند— آن تزکیه است، و آن چشمگیر است. (تشویق) یک تزکیهکننده به هیچچیزی در این دنیا وابسته نیست.»
ما همگیمان فا را در این زمینه میدانیم. با اینحال، برخی از تمرینکنندگان هنوز هم هرزمان که چیزی به قلب بشریشان تلنگری میزند تکان میخورند و تحریک میشوند. درسهای بسیاری در این زمینه یاد گرفته شده است، و ما نباید دوباره اشتباه کنیم. من فکر ميکنم که ما حداقل نباید پیشقدم شویم تا به اخبار مردم عادی نگاه بیندازیم، شامل آن شایعات آنلاین و در دسترسِ دائماً در حال تغییر، و حدس و گمانها و پیشبینیها دربارهی موقعیتهای اجتماعی متفاوت. اگر گهگاه چیزی را بشنویم یا ببینیم، نباید آنرا باور کنیم، و نباید آنرا پخش کنیم، و نیز نباید به آن وابسته باشیم.
درواقع، اگر ما محکم تزکیه نکرده باشیم آن یک مشکل است. اگر بتوانیم حقیقتاً برپایهی فا عمل کنیم و دقیقاً آنطوری که استاد میگویند عمل کنیم که: --« حتی اگر آسمان بخواهد فرو میافتاد، افکار درست یک تزکیه کننده بدون تزلزل باقی میماند»-- چه مداخلهای میتواند روی ما انجام شود؟ ما باید از آخرین وابستگیهای بشریمان رها شویم، همچون وابستگی به زمان، وابستگی به کمال، و قرار دادن نجات شخصی خود در ورای نجات موجودات ذیشعور. لازم است که خودمان را تا حالتی از ناخودخواهیِ کامل، تزکیه کنیم.